مناسبت سالگرد شهادت حسن شفیع‌زاده/روایتی از حسن‌آقا-1

گمشده‌اش را پیدا کرد

قسمت این بود که در فاصله‌ی کم‌تر از دو ماه، در اردیبهشت 1366، در کوه‌های سرسبز و سر به‌فلک کشیده‌ غرب کشور، گمشده‌ی خود را پیدا کند.
کد خبر: ۸۸۵۲۲۳۳
|
۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۴

به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، در سنگر مرکز تطبیق آتش توپخانه، مشغول کار بودم. نیمه‌شب بود. کسی داخل آمد و اطلاع داد که برادری بیرون سنگر با شما کار دارد.

گفتم: چرا داخل نمی‌آید؟

گفت: اصرار دارد، شما را بیرون سنگر ببیند.

رفتم بیرون، چندقدم در تاریکی جلو رفتم. شفیع‌زاده را دیدم با سر و لباس خاکی و خونی. دقت کردم دیدم بازویش زخمی شده است و با چفیه‌ای آن‌را بسته است.

گفتم: حسن! کجا بودی؟ چرا این‌طوری شدی؟

گفت: نگران نباش. مسئله‌ای نیست. فقط یک تیر کلاش خورده. نمی‌خواستم بقیه‌ی بچه‌ها ببینند. تو هم چیزی به ‌کسی نگو. کارها را خودت ادامه بده. می‌روم اهواز. پس از پانسمان و تعویض لباس، فردا ان‌شاء ا... برمی‌گردم.

تمام تلاش خود را در کربلای پنج معطوف به این کرده بود که اولاً کلیه‌ امور و مسئولیت‌ها را به من منتقل کند و ثانیاً هرطور شده، گوهر شهادت را به‌چنگ آورد.

قسمت این بود که در فاصله‌ی کم‌تر از دو ماه، در اردیبهشت 1366، در کوه‌های سرسبز و سر به‌فلک کشیده‌ غرب کشور، گمشده‌ی خود را پیدا کند.

سردار یعقوب زهدی

ارسال نظرات
پر بیننده ها