«سید احمد علوی» از شاعران اهل بیت(ع) بیش از ۲۴ سال است که بر مسند معلمی نشسته و تدریس محرومان را افتخار خود می‌داند.
کد خبر: ۸۸۶۷۱۶۷
|
۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۲
شاعر اهل بیت(ع) است و شغلش شغل انبیا، نزدیک ۲۵ سال است که خاک تخت سیاه خورده است، اول شهریور ۱۳۵۳ پا به دنیا گذاشت، جرقه‌های شاعرانگیش در شهر ادب دوست ورامین زده شد، وقتی که از سنین ۱۶ الی ۱۷ سالگی و در دانشسرای تربیت معلم روستای قلعه نو املاک ورامین مدح و ثنای اهل بیت(ع) را پیشه کرد و از محضر اساتید این عرصه همچون «ژولیده نیشابوری» بهره‌مند شد و از ۱۸ سالگی رسالت معلمی را بر دوش گرفته است، «سید احمد علوی» یکی از آموزگارانی است که یک روز و یک هفته برای قدردانی از مقام شامخشان فرصت کمی است.
«معلمی از کارهایی است که بیش از آنکه به درد دنیا بخورد به درد آخرت انسان می‌خورد» این پاسخ علوی در جواب سوالی است که چرا از بین همه شغل‌ها معلمی را برگزیده است.
وی معتقد است: در هر رتبه و مقامی اگر انسان به قصد خدمت به خلق و با نیت الهی کار کند عاقبت به خیر است، اما هیچ جای دنیا را نمی‌توان پیدا کرد که مانند مدرسه و خصوصاً مدرسه ابتدایی انسان بتواند در آن کار کند و خود شاهد نتیجه کارش باشد.
او که حالا آموزگار یکی از دبستان‌های قم است، روزهای تدریسش را شماره کرده و می‌گوید که ۲۴ سال و ۴ ماه و ۱۲ روز است نه تنها شغلم بلکه زندگی‌ام معلمی است، دلیل این دقت در شمارش روزهای تدریس را برنامه‌ریزی و داشتن هدف برای تک تک روزهایی می‌داند که رسالت معلمی را بر دوش داشته است «من این شغل تنها به عنوان یک کار برای امرار معاش نمی‌دانم بلکه معتقدم مسئولیت و وظیفه‌ای است که بر دوشم گذاشته شده و باید به درستی آن را به ثمر برسانم»
معلمی شغل انبیاست چون یک معلم می‌تواند در به کمال رسیدن انسان‌ها نقش ایفا کند و در راه هدایت دانش آموز گام بردارد، علوی در این رابطه گفت: هر کسی که هادی انسان‌ها باشد پیامبر است حتی اگر کسی خودش را به درستی هدایت کند و هادی مسیر درست برای خودش باشد پیامبر خودش است و معلم هم کارش چیزی جز هدایت و پیامبری برای دانش آموزانش نیست.

پرورش دانش آموز از آموزش با اهمیت‌تر است
همیشه برای او پرورش دانش آموز از آموزش با اهمیت‌تر بوده است، کشف استعدادهای دانش آموزان و هدایت آن‌ها در بارور کردن این استعداد از جمله مهم‌ترین تأثیراتی است که یک معلم می‌تواند در زندگی دانش آموز داشته باشد.
وی در گفت‌وگو با مهر ادامه می‌دهد: از آنجایی که خودم سابقه شاعری اهل بیت را دارم یکی از رسالت‌های خودم می‌دانستم که هر جا معلم بودم سعی کنم آخر سال ۳۰ عاشق اهل بیت(ع) تربیت کنم و هر دانش آموزی که استعداد شعر و مداحی داشت را در این مسیر هدایت می‌کردم، یکی از همین دانش آموزانم که استعداد نویسندگی بالایی داشت و من این مطلب را به او گوشزد کردم امروز یکی از موفق‌ترین نویسنده‌های رادیو و تلویزیون کشور است و این برای من از هر پاداشی بالاتر است.
او شناختن دانش آموز را مهم‌ترین هنر یک معلم می‌داند، شناختی که بتواند منجر به هدایت و پیشرفت دانش آموز شود و می‌گوید: شناخت خود دانش آموز، شرایط خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی که در آن زندگی می‌کند بسیار مهم است و تا معلم به این شناخت‌ها دست نیابد نمی‌تواند معلم موفقی باشد و یا حداقل نمی‌تواند نقش پرورشی خود را به درستی ایفا کند.
علوی معتقد است اگر معلم دانش آموز را مانند فرزند خود و به عنوان سرمایه کشور ببیند و از سوی دیگر خود عاشق کارش باشد، یک اصل اخلاقی را به او بیاموزد که در رفتارش مشاهده کند و تا آخر عمر همراهش داشته باشد؛ آن معلم به هر سودی که انسان می‌تواند برای خود متصور شود رسیده است.



روابط صمیمی و ادامه‌دار با دانش آموزان ویژگی است که شاید این معلم را از خیلی از همکارانش متمایز کرده است، با دانش آموزی که ۲۰ سال قبل شاگردش بوده هنوز ارتباط دارد و بسیاری از دانش آموزانش امروز بسیار موفق‌اند، علوی شاگرادانش را مانند فرزندان خود دانسته و می‌گوید: دانش آموزانم را که بعد از سال‌ها می‌بینم برای من هنوز همان دانش آموز ۷ ساله است و برایم یادآور همان زمان‌ها است، مثل پدر و مادرها که فرزندانشان به هر سنی که برسند باز هم برایشان همان بچه‌های سابق هستند من هم همین احساس را نسبت به شاگردانم داشته‌ام و دارم.
هنوز هم که از برخی از دانش آموزانش یاد می‌کند لحن صدایش تغییر می‌کند یا چشمانش برق می‌زند، مثلاً وقتی از مرتضی ۹ ساله یاد کرد حالش به وضوح تغییر کرد، یکی از دانش آموزان بی‌بضاعت وی که مبتلا به سرطان بود.

درمان دانش آموز مبتلا به سرطان
وی درباره این دانش‌آموز اظهار داشت: از بیماری مرتضی که مطلع شدم اینکه هیچ کاری از من برای درمانش برنمی‌آمد بسیار عذاب آورد، بدون اینکه قصدی برای کمک طلبیدن داشته باشم شعری در وصف مرتضی نوشتم که با همین شعر بدون اینکه به احدی رو بزنم یا جلوی کسی دست دراز کنم بیش از ۹ میلیون تومان برای درمان مرتضی کمک جمع شد.
علوی افزود: دردی که مرتضی می‌کشید آن‌قدر برای من عذاب آور بود که ناخودآگاه به شعرم منتقل شده بود همین مسأله هم سبب شد چیزی که از دل برآمده بود بر دل بنشید و مردم برای کمک به درمان مرتضی پیشقدم شدند.
وی هنوز هم بعد از سال‌ها از یادآوری این خاطره متأثر شده و شروع به زمزمه شعرش می‌کند:

باید که در اوج تمام خستگی‌ها مهربان باشم
تا سال‌ها آموزگار «بچه‌های آسمان» باشم
گاهی درختی خشک را در غربت صحرا تصور کن
منهای جمع بچه‌های مدرسه شاید همان باشم
این روزها «تصمیم کبری» در نهایت ترک تحصیل است
او گفته باید مثل مادر در پی یک لقمه نان باشم
باید کنار خواهرم قالی ببافم مادرم گفته
باید برای دار قالی رج به رج چون نردبان باشم
اصلاً چه فرقی می‌کند موضوع انشا علم یا ثروت!
وقتی که باید کلفت مفلوک از ما بهتران باشم
درس ریاضی آن قدرها هم که می گویند شیرین نیست
دیگر نمی‌خواهم اسیر اضطراب امتحان باشم
این روزها حال یکی از دانش آموزان من خوش نیست
سخت است دائم شاهد این دردهای ناگهان باشم
دارد پلاکت‌های خون مرتضی کم می‌شود هر روز
تا کی به فکر وعده‌های هیچ و پوچ این و آن باشم
من قصه دنباله داری گفتم و او با نگاهش گفت:
آقا! چگونه می‌شود تا آخر این داستان باشم
آقا اجازه! خواب رفتن دیده‌ام از مرگ می‌ترسم
آقا چگونه می‌شود از شر شیطان در امان باشم
آقا به قول بچه‌ها نه سالگی که سن پیری نیست
پس من چرا باید در این سن از دویدن ناتوان باشم
من می‌روم شاید گروه خونی‌ام با او یکی باشد
باید خودم آماده پیوند مغز استخوان باشم

 اشک شوق و لبخند از شنیدن این شعر و شنیدن بهبود مرتضی تلفیق می‌شود وقتی که این معلم فداکار خبر از بهبود حال مرتضی می‌دهد و می‌گوید: الحمد الله امروز حال مرتضی بعد از سال‌ها خوب است و توانسته بیماری خود را کنترل کند و کودکی که روزی هیچ کس تصور نمی‌کرد به زندگی برگردد امروز سرحال و سالم است.
این نمونه‌ای از سختی‌های است که هر معلمی ممکن است در طول دوران تدریسش با آن مواجه باشد، از حقوق و مزایای اندک، یا گذراندن دوره‌های تحصیلی در روستاها و مناطق دورافتاده، اما این معلم تدریس و پرورش محرومان را به هر چیزی ترجیح می‌دهد و خود به استقبال سختی‌های این کار رفته است، ۶ سال از بهترین سال‌های زندگیش را در دور افتاده‌ترین روستای قم گذرانده در صورتی که تنها دو سال به خدمت در آن روستا تعهد داشته و ۴ سال دیگر را به صورت داوطلبانه خدمت کرده است.
تدریس محرومان را افتخار خود می‌داند و می‌گوید: یکی از افتخاراتم این است در این بیش از ۲۴ سال حتی یک سال در یک مدرسه مرفه درس نداده‌ام و نخواستم که درس بدهم در محروم‌ترین مناطق چه از منظر فرهنگی و چه اقتصادی کار کرده‌ام، من معلم بچه‌های فقیر ویتیم و ضعیف جامعه بوده‌ام و هیچ وقت با همه پیشنهادهای که از مناطق مختلف و مدارس غیر انتفاعی داشته‌ام این بچه‌ها را رها نکرده‌ام چرا که خودم هم از جنس این بچه‌ها بوده‌ام و می‌توانم با تمام وجودم وضعیت زندگی این کودکان را درک کنم.
منبع:مهر
ارسال نظرات