رهیدن از خود برای قربت الی الله

باید خود را از قید آن آزاد کنی تا به خداوند نزدیک شوی، تا واقعاً حج کرده باشی، حتی برای آن که سُست نشوی باید با شیطان به جنگ برخیزی و سنگش بزنی تا از تو دور شود، بقیه را خودت می‌دانی و باز هم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل.
کد خبر: ۸۸۶۷۲۹۱
|
۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۷
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، بالاخره روزی می‌رسد که باید از این خانه هجرت و با زن و بچه وداع کنی، از همگی حلالیت بطلبی و از همه متعلقات خویش دل بر کنی، از زن، از فرزند، از خانه و زندگی، از باغ و ملک و خلاصه از همه چیز.

باید از همه چیز، همه  متعلقاتت را فراموش کنی، باید همه را فراموش کنی و فقط به یاد یکی باشی، به یاد خداوند، همین و دیگر هیچ.

قدری فکر کن، آیا این عمل تمرین برای روزی نیست که باید واقعاً همه چیز را بگذاری و به خداوند بپیوندی؟ مگر هنگام رفتن به حج وصیت نمی‌کنی؟ وصیت یعنی چه؟ اما دلتنگ مباش، زیرا از (خانه خود به طرف خانه  خداوند) هجرت می‌کنی؛ یعنی ای حاجی به طرف بی‌نهایت و ابدیت می‌روی و این افتخاری است بس بزرگ که باید قدرش را بدانی و شکرگزار باشی.

پس از آن که از اینجا که رفتی پس از چند روز به (میقات) می‌رسی، در آنجا باید از این لباس خارج شوی و یک لباس سفید و ساده و دو تکه  بی‌آلایش به تن نمایی، باید زرق و برق‌ها را بریزی و لباس ساده و سفید به تن کنی.

می‌دانی یعنی چه؟ قبل از میقات حیات (مادی) داری و در لباس منیت هستی اما بعد از میقات و پوشیدن لباس سفید که نشانی است از لباس آخرت، حیات (روحانی) پیدا می‌کنی، یعنی دیگر جسم نیستی، در اینجا نشانه‌ای است از مرگ، از معاد، اما نه فقط معاد تنها، بلکه خروج از تَشَخُص و منیت و تبعیض و خودخواهی، یعنی خروج از همه رذایل اخلاقی؛ یعنی باید در اینجا، در میقات، (من) را به گور بسپاری و تکبّر و خودخواهی را به قبر نهی و به (ما) بپیوندی، یعنی باید از فردیت خارج شوی و داخل اجتماع گردی. (البته نه هر اجتماعی، بلکه اجتماعی که هدفش خداوند باشد.)

یعنی ای حاجی! مانند عابدان صوفی‌منش و راهب‌مسلک، فقط به فکر خویشتن مباش بلکه به اجتماع نیز بیندیش و در فکر اجتماع نیز باش؛ یعنی ای حاجی! در اجتماع نیز می‌توان خداوند را عبادت کرد، آن هم چه عبادتی! ساده و بی‌آلایش، و در اینجا، با این لباس، باید دو رکعت نماز بخوانی، دو رکعت نماز در لباس سفید و بی‌آلایش و دو تکه احرام، راستی که چه صفایی دارد.

هنگامی‌که لباس احرام پوشیدی 24 چیز بر تو حرام می‌شود که (در مناسک حج نوشته شده) و این محرمات به‌خاطر پرورش و تقویت نیروی اراده در انسان است. 

از این جا دیگر حج آغاز می‌شود، در لباس سفید و احرام به طرف حرم امن پروردگار روان می‌شوی، قلب از شوق لبریز می‌شود و صحرا از فریاد (لبیک لبیک) حجاج طنین‌انداز و اینجاست که باید بدانی دعوت چه کسی را لبیک می‌گویی و به‌سوی چه کسی می‌روی، و آن کس که حقیقت را درک می‌کند در این موقع طایر روحش به ملکوت اعلی می‌شتابد و دریچه قلبش به سوی خداوند باز می‌شود و … .

چشمه اشکش روان می‌شود اما این اشک نیست، این را نمی‌توان اشک نامید بلکه گوهری است که باید قدرش را دانست.

بالاخره به کعبه می‌رسی، چه می‌بینی؟ مکعبی که از سنگ‌های سیاه و زمخت تشکیل یافته است، دیگر هیچ، ساده و بی‌آلایش، راستی چرا این خانه را مانند کاخ‌های امپراطوران زینت نداده‌اند؟

شاید رمز این مطلب چنین باشد که خداوند را می‌توان در کمال سادگی و بی‌آلایشی عبادت کرد، یعنی تجمّل و زرق و برق و پایبندی تجملات می‌رود؛ و به اضافه، اگر خداوند بخواهد چند سنگ سیاه را چنان مقدس و باارزش می‌سازد که از اول خلقت بشر تا آخر دنیا، تمام پیامبران و تمام سعادتمندان آن را طواف کنند، در صورتی که هزاران قصر و کاخ امپراطوران سرکش و خودکامه که بانگ خدایی می‌زدند، به‌صورت ویرانه در آمده است.

و تو ای حاجی! باید بر گرد این خانه، خانه‌ای که تمام پیامبران و ائمه آن را طواف کردند، خانه‌ای که روزانه میلیون‌ها مسلمان پنج مرتبه به سویش خدا را می‌خوانند، هفت مرتبه طواف می‌کنی، باید در اقیانوس جمعیت که چون سیل خروشان و کف بر لب، به گرد حرم امن پروردگار مشغول طواف‌اند، مانند قطره ای با آنان همراهی کنی، و اگر چشم بصیرت داشته باشی امام زمانت را خواهی دید که طواف می‌کند، (آنجا دیگر کسی را بر کسی مزیت نیست، همگی یکسانند، از هر طبقه‌ای که باشند.)

در اینجا باز هم دو رکعت نماز بخوانی، دو رکعت نماز واجب در (مقام ابراهیم) درست دقت کن، (در مقام ابراهیم)، همان جایی که حضرت ابراهیم خلیل (ع) پایش را گذاشت و (حجرالاسود) را نصب کرد.

یعنی باید (پایت را جای پای ابراهیم بگذاری) و تنها پا گذاشتن کافی نیست، باید در جای ابراهیم(ع) و در نقش ابراهیم (ع) دو رکعت نماز بخوانی.

پا جای پای ابراهیم (ع)، پیامبر اولوالعزم، قهرمان توحید، عظیم‌ترین بت‌شکن تاریخ.

حالا فهمیدی چقدر ارزش داری؟

در جامه پاک و سپید احرام که از پول حلال تهیه شده و در حرم خداوند، در مقام ابراهیم (ع) و در نقش ابراهیمی‌، پا جای پای قهرمان توحید می‌گذاری و خداوند را نماز می‌گزاری و اکنون تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

پس از دو رکعت نماز طواف در مقام ابراهیم(ع) باید به (سعی و صفا و مروه) بپردازی، در این عمل، خداوند تلاش حضرت (هاجر) را برای پیدا کردن آب، سر مشق حجاج قرار داده است و تا حاجی این عمل را انجام ندهد حجش قبول نیست، راستی شگفت‌انگیز است، اعمال هاجر یک کنیز سیاه‌پوست را تمام حجاج باید تکرار کنند، مگر عمل هاجر چه اهمیتی داشت؟ حتماً خودت می‌دانی، اما باز هم دقت کن.

حضرت ابراهیم(ع) به فرمان خداوند هاجر و فرزند شیرخوارش اسماعیل را در بیابان خشک و بی‌آب و علف مکه رها می‌سازد و خودش می‌رود و هاجر از این عمل ابراهیم (ع) اعتراض نمی‌کند، زیرا تسلیم امر پروردگار خویش است.

اما پس از زمانی می‌بیند حرارت آفتاب اسماعیل، فرزند شیرخوارش را بی‌تاب کرده است، اسماعیل تشنه است، از تشنگی بیتاب شده و گریه می‌کند، حالا هاجر چه کار کند؟ در این بیابان خشک و سوزان که آبی پیدا نمی‌شود آیا بنشیند و فریاد بزند که خداوندا، من تسلیم فرمان تو هستم، حالا که مرا به اینجا آوردی پس کودکم را از تشنگی نجات ده؟ نه چنین نمی‌کند، با آن که تسلیم است، با آن که توکل کامل به خداوند دارد، با آن که لبش و دلش خدا را می‌خواند، برای پیدا کردن آب، برای آن که اسماعیلش را از تشنگی نجات دهد، برای زندگی اسماعیل، به جست‌وجو می‌پردازد، آن هم در آن بیابان سوزان و هفت مرتبه بین دو کوه صفا و مروه را طی می‌کند و شگفتا که سر انجام در زیر پای اسماعیل چشمه‌ای فوران می‌کند آن هم چه چشمه‌ای! چشمه‌ای که هرگز نخواهد خشکید، یعنی زمزم.

قدری فکر کن، می‌دانی یعنی چه؟ می‌دانی چرا خداوند این عمل هاجر را سرمشق قرار داد؟ یعنی ای حاجی (با کمال توکل به خداوند برای زندگی خویش تلاش کن).

یعنی در خانه منشین و امیدوار مباش که خداوند سقف خانه‌ات را سوراخ کند و به تو روزی دهد، بلکه تلاش کن، رنج بکش، اما (تلاش همراه با توکل، و تسلیم مانند هاجر)، یعنی در اسلام فقر راه ندارد، باید تلاش کنی، تنبلی مردود، اما نه تلاش تنها، بلکه همراه توکل، هر دو، تا خداوند سر انجام به تو زمزم عنایت کند اما هاجر زمزم را فقط برای اسماعیلش نگهداری نکرد بلکه عموم مردم و مسافران و تشنگان از آن بهره بردند و تو نیز هنگامی ‌خداوند زمزمت عنایت کرد منحصر به خودت مکن، بلکه به محتاجین هم انفاق کن تا دیگران هم از آن بهره‌برداری کنند، تا اینجا عمره، یا حج اصغر بود و از اینجا به بعد حج اکبر نامیده می‌شود.

حج اکبر از این جاست...

شب نهم ذیحجه شب عرفه است، شبی است بسیار باارزش و بی‌نظیر، و اکنون حساب کن که یک حاجی، در خود مکه، به چنین شبی دست می‌یابد، چه کار باید بکند و چگونه این شب را بگذراند؟ آیا بخوابد؟ زهی بی‌سعادتی، بکوش که در این شب تنها باشی تا با خداوند به راز و نیاز پردازی.

ائمه طاهرین(ع) برای این شب ارزش بسیاری قائل بودند و دعاهای مخصوصی داشتند، مبادا به خواب روی و این فیض عظیم را از دست بدهی، در این شب با امام زمانت (عج) هم دعا باش و مسلمین را دعا کن.

روز نهم ذیحجه را در صحرای عرفات می‌گذرانی...

شب دهم ذیحجه باید در مشعر باشی، این شب هم همانند شب قبل بسیار ارجمند است، سعی کن که این شب را نیز از دست ندهی، در بیابان مشعر، تک و تنها به راز و نیاز بپرداز، سفره دلت را باز کن، خجالت نکش، کسی نیست، جز خداوند، هر چه می‌خواهی بخواه، و هر چه می‌خواهی دعا کن اما نخوابی زیرا شب گران قیمتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود.

در این شب باید به جمع‌آوری سنگ جمرات بپردازی، باید سلاح جنگ برگیری، زیرا فردا روز جهاد است، روز جنگ است، جنگ؟ مگر حاجی جنگ هم می‌کند؟ آری حاجی فردا، در منا با قدرتمندترین افراد تاریخ به مبارزه برخیزد، همگی او را می‌شناسیم، (شیطان) همان کسی که در برابر خداوند سوگند یاد کرده که همه بندگانش را از راه راست منحرف کند و مشاهده می‌کنی که چقدر هم موفق شده و چقدر انسان را منحرف ساخته است، حتی پیامبران و مردان صالح خداوند را، حالا فهمیدی که دشمن چقدر قوی و هولناک است؟

به هوش باش ای حاجی که در آنجا با شیطان دست بیعت ندهی و طرح دوستی نریزی، به هوش باش که سنگ‌ها را به جای زدن بر شیطان بر خودت نزنی، مگر نمی‌دانی که شیطان از تو دور نیست و فاصله‌ای ندارد؟ مگر نمی‌دانی که شیطان در نفس تو لانه دارد؟

باید لانه‌اش را ویران کنی، چنان ویران کنی که هرگز نتواند دوباره آن را بنا کند اما با چه؟ با سلاح، با همان سلاح‌هایی که امشب جمع کردهای، با سنگ جمرات، شب را در مشعر به عبادت بگذران، اما روز، در منا آماده جنگ باش، مانند یک سرباز، سربازی مسلح.

روز دهم ذیحجه پس از رمی ‌جمرات، پس از جنگ با شیطان و مبارزه کردن با او، قربانی کنی، مانند حضرت ابراهیم(ع)، باید همان را که ابراهیم قربانی کرد، تو هم قربانی کنی، لابد می‌دانی که ابراهیم(ع) چه چیز را قربانی کرد اما باز هم دقت کن.

ابراهیم(ع) پیر مردی است تقریباً 100 ساله، برف پیری بر سر و رویش نشسته است، عمری را به مبارزه با شرک و بت پرستی و ماه‌پرستی سر برده است، با نمرود و امپراطور پرقدرت و ستمگر تاریخ که خود را خدا می‌داند دست و پنجه نرم کرده اما … اما هنوز فرزندی ندارد و بزرگترین آرزویش این است که خداوند در این سن کهولت فرزندی به او عنایت فرماید، و عجب این که خداوند نیز، در آخر عمر به آرزوی دیرینه‌اش جامه عمل می‌پوشاند و به‌وسیله هاجر، اسماعیل را به او می‌دهد.

اسماعیل در مکه بزرگ می‌شود، به صورت جوانی برومند و زیبا در می‌آید، و طبیعی است که ابراهیم در دنیا از همه کس و همه چیز بیشتر به جوانش علاقه دارد و عشق می‌ورزد، شگفتا! که در این حالت ناگهان ابراهیم(ع) از جانب خداوند مأمور می‌شود که اسماعیل را ذبح کند.

اکنون فکر کن که چقدر ملال‌آور و دردناک است، ابراهیم(ع) باید کسی را که از همه چیز بیشتر دوست دارد (با دست خود) آری با دست خود قربانی کند، و عجب این که، با کمال شجاعت و شهامت بدین عمل اقدام می‌کند، حتی هنگامی‌ که شیطان وسوسه‌اش می‌کند، او را از خود می‌راند تا در انجام فرمان خداوند کوتاهی نکند.

و تو هم ای حاجی، باید چیزی را که در زندگی‌ات از همه بیشتر دوست داری به قربانگاه ببری، گوسفند تنها کافی نیست، زیرا گوسفند مظهری از آن ماده مورد علاقه است و تو همراه گوسفند آن را هم باید قربانی کنی.

ماده مورد علاقه هر کس فرق می‌کند، اسماعیل هر کسی ممکن است زن یا فرزند، قدرت، موقعیت، مقام باشد، و خلاصه چیزی ست که تو را از حقیقت دور می‌سازد و نمی‌گذارد که حقیقت را دریابی، و تو را به راه باطل می‌کشاند، حتماَ خودت آن را می‌شناسی و تو حاجی باید همان را ذبح کنی، با دست خودت سر بِبُرّی.

و سر بریدن گوسفند نشانه‌ای است از اسماعیل مورد علاقه تو، و در این راه باید هیچ‌گونه تردیدی به خود راه ندهی، باید خود را از قید آن آزاد کنی تا به خداوند نزدیک شوی، تا واقعاً حج کرده باشی، حتی برای آن که سُست نشوی باید با شیطان به جنگ برخیزی و سنگش بزنی تا از تو دور شود، بقیه را خودت می‌دانی و باز هم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل.

از حج دیگر چیزی نمی‌خواهم بنویسم اما هنگامی‌که به مدینه رسیدی، به عظمت پیامبر فکر کن، و به استقامت و پایداریش، که در مدت 23 سال چه رنج‌ها ... .

فارس/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار