یادبود بزرگان
میرزا حسن رشدیه از بنیانگذاران آموزش نوین در ایران است، شخصیتی که تربیت معلمان آگاه را برای آینده کشور بسیار مهم می دانست و خود هم به آن، همت گمارد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، در ماه مبارک رمضان سال 1276 هجری قمری در خانه آخوند ملا مهدی تبریزی در تبریز، نوزادی به نام حسن به دنیا آمد.
او پس از سپری کردن سالهای نخست زندگی خود و تربیتهای اولیه پدرش، به مکتبخانه رفت و تحصیل رسمی را آغاز کرد.
حسن سپس به تحصیلات حوزوی پرداخت؛ در 15 سالگی ملبس به لباس مقدس روحانیت شد و از 22 سالگی به عنوان امام جماعت مسجدی در تبریز فعالیت کرد، البته تصمیم وی بر آن بود تا به حوزه علمیه نجف اشرف برود و تحصیلات حوزوی را کامل کند.
اما در یکی از شبهای همان سالها، اتفاق مهمی برای او افتاد که مسیر زندگی اش را به کلی تغییر داد. وی در یکی از آن شبها و پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء، بر روی منبر رفت و از زشتی همکاری با ظالمان سخن گفت و پس از ذکر چندین حدیث و روایت، با صراحت بر این نکته تأکید کرد که هر کس در ستایش حاکمی ظالم سخنی گوید و حتی چند کلمهای بیش ادا نکند؛ در تمام جنایات و غارتگریها و مظالم آن حاکم شریک خواهد بود. وی همچنین از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن گفت.
نقل قولها چنین بیان میدارد که در حین سخنرانی وی، ناگهان درب مسجد باز شد و مظفرالدین میرزا، ولیعهد آن روزگار با تنی چند از نزدیکان خود وارد مسجد شد. رسم این شاهزاده بر این بود که پس از بازگشت از شکار، به هر مسجدی که در مسیر راهش بود وارد میشد و دقایقی را در آن میگذراند.
پس از آن بود که میرزا حسن رشدیه با دیدن ولیعهد، سخن خود را تغییر داد و ولیعهد را عادل ترینِ مردمان معرفی کرد و مانند دیگر واعظان درباری، از ارزش و ثواب اطاعت از "حضرت والا" سخن گفت! در اینجا بود که ولیعهد هم سری به دلیل تشکر تکان داد و پس از خواندن نماز، همراه دیگر یارانش از مسجد خارج شد.
ساعتی دیگر، میرزا حسن رشدیه در منزل خود بود، اما به دلیل تغییر دادن سخنانش، احساس نفرتی عمیق از خود پیدا کرده بود.
او همان شب، خود را فاقد لیاقت امامت جماعت و پیشنمازی در مسجد دید، این بود که لباس مقدس روحانیت را نیز از تن خارج کرد و از پیشنمازی مسجد استعفا داد.
پس از آن بود که میرزا حسن از رفتن به نجف اشرف هم منصرف شد. وی مدتی با خود خلوت کرد و با توجه به اینکه مشکلات آموزشی در مکتبخانهها را دیده بود و از طرف دیگر، آمار نشان میداد که تعداد زیادی از مردم بی سواد هستند؛ او راه حل را در تربیت معلمان باسواد و آگاه دید. این بود که به دارالمعلمین کشور لبنان در شهر بیروت رفت تا شیوههای نوین آموزشی را فرا گیرد و پس از بازگشت به کشور، این شیوهها را به دیگران هم آموزش دهد.
او البته دریافت که دانستن زبانهای خارجی هم برای پیشرفت و توسعه کشور مفید است، این بود که خود در بیروت، همزمان با فراگیری شیوههای نوین آموزشی، زبانهای عربی و فرانسه را هم آموخت.
اکنون نوبت آن بود که میرزا حسن رشدیه نخستین مدرسه نوین ایران را در تبریز بنیان نهد، تأسیسی که البته سرآغاز حوادث فراوان و مخالفتهای گسترده شد. این مخالفتها هم از سوی دربار و هم از سوی بسیاری از جاهلان و بهویژه مدیران مکتبخانهها بود و آنان با سوء استفاده از احساسات پاک مذهبی مردمی، این شایعه را به وفور بین مردم می افکندند که مدارس نوین تصمیم دارند تا بی دینی و لامذهبی را رواج دهند.
به هر حال، حیات مدارس نوین ادامه یافت و برخی مدارس دیگر هم تأسیس شد؛ اما شاید نتوان زمانی را یافت که این مدارس از تعرض جاهلان و ناآگاهان مصون مانده باشد، بارها پیش آمد که وقت و بی وقت، به این مدارس حمله میشد و مخالفان تلاش میکردند تا با آسیب وارد کردن به ساختمان مدارس و حتی آتش زدن در و پنجره، در امر آموزش نوین خلل وارد کنند. این حملات فیزیکی البته با تلاش برای منصرف کردن مردم از سپردن فرزندانشان به این مدارس هم همراه بود.
در این میان، شخص میرزا حسن رشدیه هم در پی تبیین وضعیت و پاسخ به شایعات بود و تلاش داشت تا مدارس نوین تاسیس شده را حفظ کند؛ او حتی در این زمینه به دیدار علما میرفت تا بتواند با اجازه آنان، بخشی از ساختمان برخی مساجد را به مدرسه تبدیل کند تا نشان دهد که این آموزشهای نوین، جدا از فرهنگ مذهبی و دینی مردم نیست.
با این حال فشارها ادامه داشت و همچنان به ساختمان برخی مدارس تعرض میشد، فشارهایی که حتی به زخمی شدن میرزا حسن و حتی کشته شدن برخی همکاران وی انجامید.
اما در همان سالها و به لطف تاسیس دارالفنون در تهران، تاسیس دارالفنون در تبریز هم در دستور کار میرزا حسن رشدیه قرار گرفت و در همان دارالفنون، وی به انتشار نشریهای به نام "ورقه" هم همت گمارد. شاید همین انتشار ورقه، آرام آرام زمینه را برای انتشار روزنامه در کشور ایجاد میکرد و این در شرایطی بود که در آن روزگار، تنها سه روزنامه فارسی، آن هم در خارج از کشور چاپ میشد که "حبل المتین"، "اختر" و "ثریا" نام داشتند. این بود که شرایط برای انتشار دو روزنامه فارسی زبان "مکتب" و "تهران" فراهم شد که این امر هم، خود گام بزرگی در فعالیتهای فرهنگی در ایران بود.
در عین حال، یکی دیگر از فعالیتهای موثر میرزا حسن رشدیه، نگارش کتابهایی در راستای گسترش آموزش نوین در ایران بود، کتابهایی که عنوان برخی از آنان اینچنین است: بدایه التّعلیم، نهایه التّعلیم، هدایه التّعلیم، تُحفه الصِّبیان، إرشاد الطالبین، تنبیه الغافلین.
همانگونه که اشاره شد، میرزا حسن در طول عمر، با مخالفتهای ناآگاهان و درباریان همراه بود؛ این بود که وی در سالهای سالمندی تصمیم گرفت تا برای دور بودن از حاشیهها، به قم پناه ببرد.
وی سرانجام در سال 1370 هجری قمری و در همین قم به دیدار معبود شتافت تا پیکرش پس از تشییع، در قبرستان نو به خاک سپرده شود.
لازم به ذکر است که شُهرت "رُشدیّه" برای وی، به آن دلیل بود که مدارس ابتدایی در آن سالها، به مدارس رُشدی شهرت داشت.
محی الدین عامل
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار