خبرهای داغ:
در گفت و گو با جمیله پوزش بانوی ایثارگر مطرح شد؛
بانوان ايثارگر ايراني با داشتن تجارب ارزشمند از حضور خود در دوران پيش از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي ايران،پا به پاي مردان در فعاليت هاي مختلف کشور،در طول مدت هشت سال دفاع مقدس به افتخارآفريني خويش ادامه داد.
کد خبر: ۸۸۷۵۴۱۵
|
۲۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، صحبت کردن از بانوان مبارز که نقش به سزایی و زرینی در انقلاب و دفاع مقدس داشته اند کم است در ادامه این خواهر شهید محمد پوزش و همسر جانباز عبدالحسین بحرینی می گوید: 

در سالهای 57-56 شهرستان دیر در تب و تاب انقلاب بود همسرم و برادرانم در کلیه ی راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت فعال داشتند پخش اعلامیه های امام، شب نامه ها، دیوار نویسی در پایان شب به صورت دو الی سه نفره از کارهای شبانه آنان بود. روز هم همراه زنان و مردان این خطه قیام می کردیم، اغلب روزها در دیر حکومت نظامی بود اما ما به این موضوعات اهمیتی نمی دادیم و دست از فعالیت بر نمی داشتیم.

به گزارش سایت زنان شهید، بانوی انقلابی ادامه می دهد:من و سایر بانوان با اشتیاق در تظاهرات شرکت می کردیم، و شهدایی چون شهید حیدری شهید سمنبر عالی پور حاصل روزهای انقلاب هستند. انقلاب پیروز شد و سپس جنگ تحمیلی آغاز شد. 

دیر از شهرستان هایی بود که با جنوب و خوزستان ارتباط تنگاتنگی داشت و بیشترین مهاجرین و جنگ زدگان را درخود جای داده بود. مردم خانه های خود را در اختیار آسیب دیدگان جنگ قرار داده بودند تا مرهمی بر زخم های آنان باشند. آن ها را گرامی می داشتند. 

همسر جانباز عبدالحسین بحرینی در ادامه می گوید: همسرم در آن زمان در ناو تیپ امیرالمؤمنین در جبهه سومار بود. که زخمی شد اما زخمی شدن او باعث جدایی او از جبهه نشد و دوباره در والفجر هشت در فاو شرکت نمود .

او از مفقودالاثری و شهادت برادر خود می گوید:محمد با شور و اشتیاق به جبهه رفت بعد از مدتی به مرخصی آمد. حال و هوای عجیبی داشت در چهره اش شهادت موج می زد، اما دوباره به جبهه رفت عملیات رمضان بود و در آن عملیات مفقودالاثر شد.

هنوز نگاه های آخر برادرم در خاطراتم مرور می شود که به ما برحضور در بسیج و نماز جمعه تأکید داشتند و همیشه می گفت: پیروی از امام (ره) اصل پیروزی ماست.

وی ادامه می دهد:من از همان جوانی عضو بسیج بودم و در شهر در نماز جمعه و فعالیت های پشت جبهه و کمک به رزمندگان مشغول بودم سال شصت و یک بعد از مجروحیت غلامحسین ما با هم ازدواج  کردیم و حاصل ازدواج ما چهار فرزند دو دختر و دو پسر       می باشد.

همسرم معلم بازنشسته است و امروز که سالها از جنگ می گذرد هنوز هم جنگ او با دشمنان ادامه دارد با قلم و فکرش  می نویسد و به جنگ آنها می رود و یاد شهدا را زنده نگه می دارد.

در پایان از وحدت و ایثاری که در روزهای انقلاب  و جنگ حاکم بود می گوید و از روزهایی که کسی لب به شکایت باز نمی کرد و هدف پیروزی بود.

ارسال نظرات