خبرهای داغ:
کد خبر: ۸۸۷۵۶۷۴
|
۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۸
روحانی در جریان سفرهای تبلیغاتی خود به استان های آذربایجان غربی و شرقی مدعی بازگشت مجدد حیات به دریاچه ارومیه شد و اظهار کرد به این وعده انتخاباتی خود جامه عمل پوشانده است.

به گزارش خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی، ماه هاست شاهد مانور تبلیغاتی سنگین دولت روحانی حول "احیای دریاچه ارومیه” هستیم. روحانی در جریان سفرهای تبلیغاتی خود به استان های آذربایجان غربی و شرقی مدعی بازگشت مجدد حیات به دریاچه ارومیه شد و اظهار کرد به این وعده انتخاباتی خود جامه عمل پوشانده است.

از سوی دیگر مسئولین محیط زیست دولت نیز با انتشار گاه و بیگاه آماری از افزایش چند سانتی متری تراز آب دریاچه، می کوشند کارنامه درخشانی از عملکرد دولت در این حیطه را القا کنند.

این آمار و ارقام اما، برای مردم منطقه که هر از چندی گذارشان به دریاچه ارومیه می افتد چندان قابل باور نیست. این سوال به وجود می آید که آیا دریاچه ارومیه واقعا چنین افزایشی که ادعا می شود را به خود دیده است که بتوان آن را دستاورد محقق شده دولت به شمار آورد؟

آمارهای کذب!

سازمان محیط زیست چندی پیش مدعی شد آب دریاچه ارومیه پس از روی کار آمدن دولت روحانی ۸۰ سانتی متر افزایش یافته است. آن چه که این سازمان بدان استناد کرده آماری است که در پایگاه اطلاع رسانی ستاد احیای دریاچه ارومیه به انتشار رسیده است.

افزایش ۸۰ سانتی متری نسبت به کمترین تراز آبی ثبت شده، دستاورد دولت حسن روحانی. ابتدا به ساکن با مشاهده عنوان خبر اینگونه به نظر می رسد که این افزایش نسبت به آخرین تراز آبی ثبت شده در دولت گذشته صورت گرفته و روند رو به نزول دریاچه جای خود را به افزایش قریب به یک متری آب داده است.

اما با جستجوی بیشتر در آمار خود دولت مشخص می شود که این کمترین تراز ثبت شده نه متعلق به دولت قبل، بلکه دستاورد دولت روحانی در سال ۹۶ است!

از سوی دیگر همین آمار نشان می دهد تراز آب دریاچه ارومیه نسبت به سال ۹۲ با کاهش ۱ متری مواجه شده است! در واقع کمترین تراز ثبت شده تاریخ دریاچه مربوط به دولت روحانی است که طی یک شانتاژ رسانه ای به حساب دولت قبلی گذاشته شده و کاهش یک متری آب با عوامفریبی آشکار رسانه ای با عنوان افزایش ۸۰ سانتی متری جلوه داده شده است!

هزینه احیای دریاچه صرف چه چیزی شد؟!

از ابتدای تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، رویکرد اتخاذ شده انتقادات جدی بسیاری از صاحب نظران را در پی داشت. منتقدین معتقد بودند آن چه که تحت عنوان "ستاد احیا” تشکیل شده بیش از این که ستادی عملیاتی و اجرایی باشد، ستادی سیاسی و تبلیغاتی است.

در حالی که بارها اخباری در رابطه کمبود اعتبار برای پیشبرد طرح های تدوین شده برای احیای دریاچه ارومیه در رسانه های ملی و محلی منتشر شد، شاهد برگزاری برنامه هایی بودیم که کوچکترین تاثیری در روند احیای دریاچه نداشت.

مسئولین ستاد احیا هزینه های قابل توجهی را صرف برگزاری کنسرت، جنگ شادی و مسابقات فوتبال کردند و هرگونه انتقاد دلسوزانه ای غالبا با پاسخ های تند مسئولین و حامیان این ستاد مواجه شد.

پر کردن دریاچه با پساب های آلوده صنعتی!

برخلاف آن چه که تصور می شود تنها باز کردن نسبی آب سدها و بارش چشم گیر باران موجب جلوگیری از خشک شدن کامل دریاچه ارومیه نشده و بخش عمده ای از آن چه که تحت عنوان پروژه نجات این دریاچه به سوی آن سرازیر گشته، پساب و آب های آلوده کارخانه ها و شهر های صنعتی مناطق اطراف است.

تبعات منفی این اقدام به اندازه ای است که خیلی زود توجه فعالین محیط زیست در سراسر کشور را به خود جلب کرد و اعتراض آنان را برای جلوگیری از بروز فاجعه ای جبران ناپذیر در شمال غرب کشور به دنبال داشت.

کارشناسان می گویند این آب های آلوده نه تنها روند نابودی دریاچه ارومیه را تسریع خواهد کرد، بلکه با از بین بردن باغات و مزارع اطراف دریاچه تبعات بسیار خطرناک و جبران ناپذیری را متوجه کشاورزی منطقه خواهد کرد.

خطر فلج شدن بخش کشاورزی

تهدید کشاورزی منطقه به دلیل رویکردهای ستاد احیا، تنها به رهاسازی پساب ها محدود نمی شود؛ تصمیم ستاد برای پلمب چاه های غیرمجاز در زمین های کشاورزی آذربایجان غربی نیز از جمله اقداماتی است که اشتغال هزاران نفر را به واسطه نابودی کشاورزی مورد تهدید واقع می کند.

آمارهای منتشر شده نشان می دهد تا کنون قریب به ۳هزار حلقه چاه در آذربایجان غربی پلمب شده است. امری که زندگی بسیاری از کشاورزان را تحت الشعاع قرار داده و شرایط سختی را برای آنان رقم زده است.

دو نکته در قبال این رویکرد نباید مورد غفلت واقع شود. نخست این که اگر هدف صرفه جویی و جلوگیری از هدر رفت آب است، باید اولویت ها رعایت شده و این اقدام از روستاهای ویلایی آغاز می شد که بیشترین میزان اسراف آب را به خود اختصاص داده اند.

نکته دیگر این که وقتی یک چاه تحت هر عنوانی پلمب می شود و منبع آبیاری یک زمین زراعی قطع می شود باید جایگزینی برای امرار معاش آن کشاورز در نظر گرفته شود. بسیاری از افرادی که چاه هایشان پلمب شده از سر ناچاری حتی حاضر به کارگری با دستمزدهایی بسیار ناچیز هستند اما در بیکاری به سر می برند.

غیرفعال کردن بخشی از کشاورزی استان بدون اشتغالزایی در سایر بخش ها چه معنایی جز فلج شدن یک زندگی دارد؟!

نتیجه این روند چیزی جز نزدیک تر شدن هر چه بیشتر منطقه به وضعیت قرمز نیست. دریاچه دارد واپسین سال های عمر خود را سپری می کند، طوفان های نمک هر ماه و هر هفته در نواحی خشک شده به وقوع می پیوندند، آب چاه های اطراف دریاچه شور شده، روند ساخت سدها متوقف و کشاورزی را در معرض تهدید جدی قرار داده است! این گونه ستادی که قرار بود دریاچه را "احیا” کند، دارد آذربایجان را به کام مرگ می فرستد…

ارسال نظرات