بیکاری یعنی از روی ناچاری دست به دامان طبیعت بکر استان شدن و به شغل؛ بیلهر...کارده...تره...لیزک...کنگر فروشی و دهها مورد دیگر که همه به زیر ساختهای مکانی و زمانی خسارات جبران ناپذیری وارد مینماید!.
سیروس انصاری - بیکاری و فقر دو واژه مترادف و متوازن میباشد که در بحرانی ترین حاشیه های دردسر ساز مورد تامل و اندیشیدن است!
جنجالی ترین متن حاشیه های جرم طبق آمارهای اجتماعی به مقوله بیکاری و صحت
فرصت سوزیهای راندمان کاری سرچشمه میگیرد که بصورت انرژی هدر رفت به تعویق
افتاده است!
همسایگی و رابطه مستحکم بیکاری با آثار جرم و جنایت چنان بهم تنیده است که
هرگاه جرمی را به کنکاش علل و معلول مورد وارسی قرار میدهیم اکثرا به
اتفاق باید رابطه مستقیم و لاینفک بیکاری و فقر را در آثار انگشتان؛
فاعل(مجرم) را در پرونده های جناحی بوضوح می یابیم!
بیکار که باشی فرصت بوجود آمدن ازدحامهای فکری به ناکجاآباد جان میگیرد و
با درک احساسات کاذب از دنیای درون_بیرون و پیوست به اندیشه های توهم زا
مستوجب برهم ریختن نظام خانواده_اجتماع و توقیف هنجارهای ارزشی یک نظام
میگردد!
"بیکاری" سرآغاز بهانه های غیرعقلانی بسوی دست زدن و خدشه دار کردن بسته
های انسانیت که گاها در قهقرای رذایل اخلاقی و بسته های افیونی به دود
ویرانگر خانمانسوز توفیق اجباری میپذیرد!
بطور کلی و جامع؛
بیکاری یعنی پرسه زدن در کوچه پس کوچه های بلاتکلیفی،نبود و عدم امید به
هدف برای آینده،بغرنج شدن پازل زندگی مشروع و بحق جوامع بشری!
والبته؛
باید ریشه این دردسر عظیم و سرنوشت ساز را در نگاه کلان سیاستی یک دولت به
تلنگر و کنکاش نشست که میتواند با ایجاد زمینه های شغلی_فنی حرفه ای،
کارگاههای زود بازده،وامهای کم بهره،اهمیت دادن و تکریم بیشتر به جامعه
کارگری در قالب نابهنجاریهای اجتماعی و شغلهای کاذب و کلا با رعایت حقوق
شهروند مداری جامعه مدنی به همه این معضلات و بلاتکلیفی خاتمه بخشید!
خلاصه مطلب؛
بیکاری را باید در نگاههای مضطرب و نگران کننده یک کارگر بر روی فلکه شهرم به تماشا نشست!
بیکار بودن را باید در زیر کارهای فصلی و تعطیلی امید و آرزوی یک خانواده کارگری تفسیر نمود!
در آخر؛
بیکاری و بیکار بودن مربوط به یک زمان و مکان خاص نیست؛ بلکه ارتباطی دارد
به تمامی فصولها و شغلهای کاذب و بدون منفعتی که هم به زمان و هم به بستر
مکان لطمه جبران ناپذیر اخلاقی و اجتماعی وارد مینماید!
و در نگاه حسرت آمیز در این شهر و دیار؛
بیکاری یعنی از روی ناچاری دست به دامان طبیعت بکر استان شدن و به شغل؛
بیلهر...کارده...تره...لیزک...کنگر فروشی و دهها مورد دیگر که همه به زیر
ساختهای مکانی و زمانی خسارات جبران ناپذیری وارد مینماید!
باشد با درک حقیقی جوامع کارگری و نهایت حمیت و تلاش مسوولان ذیرربط شاهد
بهبودی شغلی و ارتقاء معیشتی این جامعه قابل اکرام که مایه سرافرازی یک
مملکت و ملت اسلامی_انقلابی هست باشیم و با ایجاد حرفه ها و زمینه سازی شغل
از برچیدن حواشی که مستوجب عذاب روحی و روانی اجتماع میباشد ممانعت بعمل
آوریم!
و سلام به "کار" و "کارگر" که هرجا کار باشد کارگر هست و آنجا که کارگر نیست بدون تردید خیر و برکت نیست!
و به تمام داشته هایت بردستان پینه بسته ات بوسه افتخار میزنم و عرق جاری شده از جبینت را به ستایش می نشینم!
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار