تحلیلی بر چگونگی تحمیل جنگ به ایران

در این گیر و دار وضعیت نابه‌سامان موجود در داخل ارتش که با شعار انحلال آن از سوی گروه‌های سیاسی مخالف نظام نیز همراه بوده اشت، خود یکی از عوال مهم در عدم آمادگی ایران در برابر تهاجم گسترده ارتش بعث عراق به حساب می‌آید.
کد خبر: ۸۸۷۸۹۷۸
|
۰۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۱
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، در تاریخ کشور ما، 31 شهریور ماه، یادآور دورانی است که ارتش متجاوز عراق هجوم سراسری خود را به ایران آغاز کرد، در یک بررسی اجمالی از سیر تحولات داخلی ایران بایستی به این موضوع اشاره داشت که به هنگام آغاز این تهاجم جمهوری اسلامی ‌ایران هیچ نوع آمادگی، در برابر حمله ارتش عراق از خود نداشته است زیرا با پیروزی انقلاب اسلامی‌ در ایران عناصر ضد انقلاب داخلی و خارجی با ایجاد اختلاف و درگیری می‌کوشیدند تا نظام نوپای ایران را با چالش‌های جدی روبه‌رو کنند.

در این گیر و دار وضعیت نابه‌سامان موجود در داخل ارتش که با شعار انحلال آن از سوی گروه‌های سیاسی مخالف نظام نیز همراه بوده است، خود یکی از عوال مهم در عدم آمادگی ایران در برابر تهاجم گسترده ارتش بعث عراق به حساب می‌آید، از سوی دیگر سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی ‌نیز بخشی از توان خود را مشغول سرکوب عناصر ضدانقلاب در مناطق مختلف کشور کرده بودند، در چنین اوضاع و احوالی بود که صدام با تحریک دولت مردان آمریکا که در آن زمان به دلیل وجود گروگان‌های آمریکایی در ایران می‌کوشیدند تا به هر طریق ممکن جمهوری اسلامی ‌ایران را ساقط کنند از یک سو و از سوی دیگر تلاش کشورهای عربی منطقه خلیج فارس در براندازی نظام به‌دلیل ترس از گسترش انقلاب اسلامی‌ در آن کشورها، جنگی نابرابر را بر کشور ما تحمیل کرد و به‌طور رسمی ‌در ساعت 14 روز 31 شهریور 1359 فرمان حمله به خاک مقدس کشورمان را صادر کرد.

این تهاجم در شرایطی شکل گرفته بود که همان طور که بیان شد ایران به‌دلیل وقوع انقلاب در شرایطی نبوده است که از قدرت بازدارندگی مناسبی برخوردار باشد و بتواند از خود در مقابل این تهاجم دفاع کند، اگرچه جمهوری اسلامی ‌ایران پس از مدت کوتاهی ازز آغاز این تهاجم توانست یگان‌های رزم خود را سر و سامان دهد و عملاً با همکاری سپاه و ارتش و نیروهای مخلص بسیجی چنان درسی را بهه متجاوزین ارتش بعث عراق دادند که در تاریخ ثبت خواهد ماند اما با همه این تفاسیر نمی‌توان از برداشت غلط صدام در حمله به ایران سخن به میان نیاورد در واقع با شکل‌گیری انقلاب در ایران و پیروزی آن، رژیم صدام را بر این باور رسانده بود که یک فرصت استثنایی در اختیار عراق قرار گرفته است و آن کشور را در وضعیت نسبتاً برتر در مقابل یک کشوری که درگیر مسائل داخلی خود به‌دلیل وقوع انقلاب در آن است، قرار داده و این همان اشتباهی بود که صدام مرتکب آن شده بود تا جایی که صدام با غرور کاذب خویش در برابر چشم میلیون‌ها بیننده تلویزیون قرارداد 1975 الجزایر را پاره می‌کند و رسماً آغاز جنگ با ایران را اعلام می‌دارد.

اهداف صدام از تجاوز به ایران

رژیم بعثی عراق در حمله به ایران چند اهداف اساسی را مد نظر قرار داده بود که مهم ترین آنها عبارتند از:

* سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی‌ ایران

اولین هدفی که حکومت صدام آن را در جنگ دنبال می‌کرد براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ‌ایران بود، در این رابطه بایستی به این موضوع اشاره داشت که رژیم عراق هیچ‌گاه به تلاش خود در سرنگون کردن نظام نوپای ایران به‌عنوان اولین هدف در آغاز جنگ پنهان نکرده است، اظهارات مقامات عراقی خود گویای این حقیقت بوده؛ طه یاسین رمضان که در ابتدای جنگ معاونت اول نخست وزیر و فرماندهی ارتش خلق (جنبش الشعبی) را بر عهده داشت در مصاحبه با روزنامه الثور، می‌گوید: «ما بر این نکته تأکید می‌کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود.»

وی همچنین در ادامه خصومت و دشمنی آشکار خویش با ایران را چنین اعلام می‌کند: «این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب (اروند رود) نیست، این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی‌است».

در واقع رژیم صدام برای جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی ‌در منطقه، سرنگونی نظام را دنبال می‌کرد.

صدام بعد‌ها در مصاحبه با نشریه ایتالیایی «کوریزدلاسرا» دلیل تحمیل جنگ بر ایران را این گونه بیان کرد: «اگر مداخله نمی‌کردیم تمامی‌ منطقه اکنون تحت سلطه تهران در آمده بود، عملاً نه تنها برای حفظ و حراست از کشورهای خاورمیانه بلکه برای دفاع از مناطقی می‌جنگیدیم که از نظر استراتژیکی و اقتصادی اهمیت حیاتی دارند، ما برای آمریکا و اروپا می‌جنگیم».

نکته‌ای که می‌توان از بیان صدام در اینجا برداشت کرد ذکر این موضوع است، که وی به‌طور رسمی ‌علت جنگ را ممانعت از نفوذ انقلاب اسلامی ‌در منطقه و در کل جهان معرفی می‌کند و آن را در راستای حفظ منافع کشورهای منطقه و حتی آمریکا و اروپا می‌داند، به همین دلیل وزیر امور خارجه پیشین انگلیس (دیوید اوئن) در مقاله‌ای که روزنامه گاردین چاپ انگلیس آن را منتشر کرد علت حمله عراقق به ایران را آن هم در راستای تأیید بیانات صدام است، می‌گوید: «ما امیدوار بودیم که شور و التهاب انقلابی ایران در طول یک جنگگ منطقه‌ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند».

* حاکمیت مطلق بر اروندرود و تلاش برای تجزیه ایران

دولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌ایران در صدد تجزیه استان خوزستان برآمد این کشور در اولین حرکت خود در مسیر دستیابی به این مهم در حرکتی سؤال‌برانگیز اقدام به چاپ نقشه‌های جعلی می‌کند که در آن استان خوزستان در خارج از محوطه جغرافیایی ایران قرار داشت، از سوی دیگر دولت عراق به‌دلیل عدم کنترل دقیق مرزها از سوی ایران مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات نظامی‌ را وارد استان خوزستان کرد.

اسناد موجود و باقی‌مانده در این خصوص نشان‌دهنده دخالت‌های آشکار دولت عراق در ناآرامی‌ خونین در استان خوزستان را به وضوح نشان می‌دهد، به‌عنوان مثال سفیر عراق در بیروت در 12 آبان 1358شروطی را جهت بهبود ارتباط با ایران مطرح می‌کند که یکی از آنها به رسمیت شناخته شدن خوزستان به‌عنوان یک منطقه خودمختار عربی بود.

طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق و وزیر امور خارجه آن کشور در درون تهاجم آن کشور به ایران نیز در این خصوص چنین می‌گوید: «وجود پنج ایران کوچک‌تر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود... ما از شورش ملت‌های ایران پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خودد را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد».

وی حتی در خصوص کنترل کامل بر اروندرود طی نامه‌ای به دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در 21 سپتامبر 1980 رسماً اعلام می‌کند که عراق در نظر دارد به موضع قبل از سال 1975 بازگردد و کنترل کامل اروندرود را در اختیار بگیرد.

صدام نیز پس از آغاز تهاجم به ایران از حمله شرایط پایان جنگ را منوط به برگشت اروندرود به حالت قبل از قرارداد 1975 معرفی می‌کند.

اسناد و مدارک موجود باقیمانده حکایت از آن دارد که دولت‌مردان عراق تمامی ‌سعی و تلاش خود را به کار گرفته بودند تا با اشغال استان خوزستان این استان را برای همیشه در ضمیمه خاک خود داشته باشند که رودخانه اروند نیز بخشی از آن بوده است.

* ادعای استرداد جزایر سه‌گانه

از جمله اهداف دیگر ارتش بعث عراق در تجاوز به ایران ادعای این کشور به استرداد سه جزیره ایرانی (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) بود این موضوع قبل از تجاوز آنها به خاک ایران بارها از سوی مقامات عراقی مورد تأکید قرار گرفته و رسماً اعلام کردند که ایران بایستی از سه جزیره ذکرشده چشم‌پوشی کند، در غیر این صورت عراق با توسل به زور، آنها را از دست ایران خارج خواهد کرد.

در این رابطه صدام در شهریور 1359 اظهار می‌دارد: «اکنون توان بازپس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم  گرفت، داریم، پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم».

اگرچه این دیدگاه عراق هیچ‌گونه مبنای تاریخی و حقوقی نداشته است و در واقع صدام می‌کوشید تا با مطرح کردن این سه جزیره اعراب را در جنگ با ایران با خود همراه کند و این امر چیزی نبود که وی آن را مخفی نگه دارد تا جایی که در مصاحبه‌ای که در 31/4/1360 انجام می‌دهد به صراحت به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید: «این ما هستیم که از امارات دفاع خواهیم کرد، مگر ما نبودیم که گفتیم ایران باید از جزایر سه‌گانه عربی خارج شود، بنابراین ما در زمانی که ارتش امارات در پادگان خویش مستقر است از این کشور دفاعع خواهیم کرد... در صورت تجاوز به هر کشوری در خلیج ارتش عراق پیش از این که ارتش آن کشور آماده جنگ شود با متجاوز خواهدد جنگید، اگر تجاوزی به کویت شود، ارتش عراق را با شهامت و شجاعتی که کمتر از دلیری کویت نیست در حال جنگ و دفاع از آن کشور خواهند یافت».

* ایفای نقش ژاندارم منطقه و رهبری جهان عرب

در این رابطه بایستی به این مهم اشاره داشت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌در ایران حاکمان بغداد بر این اعتقاد بودند که ایران دیگر توانایی نقش ژاندارمی‌ در منطقه خلیج فارس را نداشته و نمی‌تواند با استفاده از این اهرم بر کشورهای منطقه نظارت داشته باشد.

صدام بر مبنای این باور خویش در صدد برآمد تا از خلاء موجود در منطقه خود را به‌عنوان ژاندارم در منطقه خلیج فارس معرفی کند، در اسنادی که بعدها روزنامه کریستین ساینس مانیتور آن را منتشر ساخته است مشخص شد که سردمداران عراق با این تحلیل که دولتت ایران پس از سقوط شاه به دلیل عدم حمایت و کمک‌های مالی، سیاسی و نظامی‌ آمریکا توانایی خود را در اداره منطقه خلیج فارس ازز دست داده است، بنابراین تنها کشوری که می‌تواند این خلاء را پر کند کشور عراق است.

آشکار شدن این عقیده زمانی است که صدام در همان اوایل تهاجم به ایران اعلام می‌کند: «این جنگ تنها برای ما نیست، بلکه بیشتر برای تمام اعراب و همچنین عربی بودن خلیج (فارس) است».

در واقع صدام در این دوران می‌کوشید از یک سو خود را به‌عنوان یک قدرت برتر در منطقه نشان داده و از سوی دیگر تلاش داشت تا رهبری جهان عرب را به‌دست گیرد.

به همین دلیل وی رسماً می‌گوید که سربازان کشورش از طرف ملت عرب در حال جنگ با ایران است و یا عدنان خیرالله وزیر دفاع او نیز  اعلام می‌کند جنگ با ایران افسانه برتری ایران در منطقه را از بین برده است.

این بیانات خود نشان‌دهنده این واقعیت غیر قابل انکار است که صدام در صدد بود تا ژاندارمی ‌منطقه را از آن خود کند و از این طریق بتواند خود را به‌عنوان رهبر جهان عرب در دنیا معرفی کند.

چیزی که وی هرگز نتوانست به آنها دست یابد و عملاً ارتش عراق در طول هشت سال دفاع مقدس چنان ضربات سنگینی را از رزمندگان اسلام دریافت کرد که هر آن چه را که حاکمان عراق در آغاز تهاجم خود به ایران آن را جست‌وجو می‌کردند عملاً با شکست روبرو شدند تاا آن که در نهایت صدام با خفت و خواری پس از 88 سال جنگ با ایران بدون دستیابی به هیچ یک از اهداف خود مجبور به صلح با ایران شد.


ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار