آنچه در این خصوص شایسته توجه است این است که براستی به کدامین گناه کشته شدند؟
شهید بهشتی در طول حیات خود خدمات زیادی جهت تبیین عقاید خاصه و فقاهتی اسلام برداشتند که کمتر کسی به آن ورود می کرد.
ایشان توانستند پلی ارتباطی بین احکام اسلام و قانون اساسی برقرار دارند، در واقع ایشان پیوند دهنده متن اسلام با سیاست جاری کشور بودند و توانستند پیوند دیانت و سیاست جاری را رقم بزنند.
امری که جریانات غرب زده و لیبرال خواستار عکس آن یعنی تفکیک دین از سیاست بودند و هستند، پس مهم ترین وجه تمایز امثال بهشتی و کسانی که تفکرات لیبرال دموکراسی دارند در همین است.
امثال بهشتی خواستار پیوند دین و سیاست اند و امثال لیبرال دموکرات ها خواستار جدایی دین از سیاست! چیزی که شاخص خوبی برای بهشتی یابان امروز خواهد بود که کسانی که در مانیفیست فکری خود شعار جدایی دین از سیاست ساختار بندی شده هرگز بویی از بهشتی صفتی نبرده اند که هیچ خود باعث مظلومیت بهشتی ها هم هستند.
عجیب است کسانی که دم از شعار جدایی دین از سیاست اصلاحاتی می‌زنند اکثرا در لباس دین پرچمدار پیشبرد این تفکر وارداتی و البته ضد دین شده اند.
آن ها در عین اینکه شعار جدایی دین از سیاست را می زنند سعی در تصاحب قدرت سیاسی جامعه آن هم با لباس دینداری را دارند که از عجیب ترین تناقضات متعدد اصلاحات است.
طبیعتا این تفکر وجود امثال بهشتی را نمی تواند تحمل کند و هرجا پیوند زننده دین با سیاست وجود داشته باشد تمرکز حمله هایشان آنجاست و سعی در انفجار آن دارند.
یک روز با انفجار فیزیکی و روزهای دیگر با هر روشی!! حذف بهشتی صفتان برایشان مجاز است پس روا است که بهشتی ها و منافق های امروز را بشناسیم، از بهشتی کُشان تبری و با بهشتی صفتان تولی داشته باشیم.
