به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین، این
پیک لعنتی همهی قصه نیست. ویلاییها فیلمی است که ممکن است نه یک بار که چندین
بار ببینی و یا دیده باشی، اما ای کاش برای درک ثانیه ثانیههای این فیلم، فقط
لحظهای به جای آن مادران، فرزندان و همسرانی قرار میگرفتیم که تمامی این لحظات
را با پوست و گوشت و روانشان لمس و احساس کردهاند. اگر چه توانمندی بازیگران بزرگ این
فیلم، توانسته بود حس مواجه با پیکهای لعنتی! و خبرهای مرد افکنشان را به خوبی به
تصویر کشیده و مخاطب را به آن روزهای پر فراز و نشیب برده و حال و هوای صبورانِ
منتظر را انتقال دهد، اما کدامیک از ما و یا آنان! یکی از آن شیرزنانِ سرزمینِ
غیور زنانِ بیباکِ روزهای خون و آتش بوده است؟
آنانی که ساکن ویلاهای نمایش بودند و با همهی رخدادهای جنگ
خانمانسوز، صبوری کردند، حس و حالشان، آه را از نهاد مخاطب بیرون میکشید، حال خانههای
ناویلایی! شهر و روستاهایی را در ذهن تجسم کنیم که آدمهایش هیچ آمادگی و باوری از
اتفاقات روزمرهای که به چشم میبینند، ندارند و وقتی از بدِ حادثه، پیک میرسید،
کار، صدها که نه، هزاران بار سختتر از آنچه بود که در ویلاییها قابل دیدن بود.
در فیلم ویلاییها، اگر چه مجال به تصویر کشیدن همهی رشادتها
و شجاعتهای زنانِ مردِ این سرزمین نبود، اما همینکه پس از گذشت دهها سال از
پایان دفاع جانانهی زنان و مردان ایران بزرگ در مقابل همهی جنگ ستیزانِ عالم و برای
نخستین بار، گوشهای از حماسههای ماندگار آنان را به تصویر کشیده است، جای تقدیر
و سپاس دارد.
و اینکه ویلاییها با زبان بیزبانی میخواهد آن روز ویلاییها
را، به رخ ویلاییهای امروزی بکشد که در پیچ و خمهای زندگی روزمره، یاد و خاطرهی
زنان صبور و مقاوم و رخدادهای قهرمانانهشان را به باد فراموشی سپردهاند.
1001/پ30/ب