انقلاب اسلامی که خود خواهان برقراری عدالت به عنوان بستری برای رشد و تعالی انسان است، دارای مفاهیم و مضامین بلندی هست که در پیدایش و استمرار و دستیابی به آرمان هایش نیازمند هنر بوده و است.
از پیش از انقلاب تا حوادث دهه شصت و همچنین هشت سال دفاع مقدس، هنرمندان بسیاری که مصداق بارز آن شهید آوینی است، کارهای ارزندهای را به نمایش گذاشتند، هرچند هنوز جای کار بسیاری باقی مانده و ظرفیت و استعداد جوان ایرانی هم فراوان، اما شاید کملطفیهای مسؤولان فرهنگی در دیده نشدن آنها موثر بوده است.
در سالهای اخیر درباره ترورهای کور، عدالت اجتماعی، استکبارستیزی و دیگر مضامین در قالب موسیقی پاپ کارهایی انجام شده است که ابراهیم شیشهگر هم یکی از هنرمندان جوان این عرصه است و در جدیدترین اثر خود با عنوان «زنده باد مرگ بر اسرائیل» به مناسبت روز قدس، توجه و تحسین برخیها را به خود جلب کرده است. خبرنگار ما با این جوان هنرمند شیرازی به گفتوگو پرداخته که مشروح آن را در ذیل می خوانید.
به عنوان اولین سوال، بفرمایید در کشوری که همه چیزش را از انقلاب اسلامی دارد، چرا موسیقی انقلابی مغفول مانده؟ مقصر این مسئله کیست؟
معمولاً دنبال مقصر گشتن مشکلی را حل نمیکند، چون همیشه در مسائل این چنینی با یک مقصر طرف نیستیم، با زنجیرهای از کمکاریها و قصورها مواجه میشویم. به نظر من در مرحله اول تا حدودی خود هنرمندان مقصرند و بعد مسؤولان، متولیان امر و رسانهها نیز بیتقصیر نیستند.
معمولاً در بین هنرمندان ترسی وجود دارد که اگر به مضامین انقلابی بپردازند مخاطبشان ریزش میکند، ولی میتوان به جرات گفت مخاطب خواهان آهنگِ ارزشی نه تنها کمتر از دیگر آهنگ ها نیست بلکه تجربه نشان داده بعضاً بیشتر هم است، فقط نیازمند ارائه کار قوی و حرفه هستند.
معمولاً چه مضامینی را می توان در زمره موسیقی انقلابی نام برد؟
موسیقی انقلابی بسیار وسیع است، کارهای ارزشی و دینی، ملی، اجتماعی در قالب آن میگنجد. مطمئن باشید میلیونها نفر طرفدار دارد، در سراسر کشور افراد زیادی تشنه شنیدن کارهایی با این محتوا هستند اما ضعف از جانب هنرمندان، مدیران و بویژه رسانهها، باعث شده احساس شود سمت و سو و ذائقه مردم کارهای سطحی و غیر ارزشی را میپسندد.
من تاکنون کنسرت موسیقی انقلابی در سطح کشور ندیدهام. نمیخواهم بگویم کنسرت هایی که انجام شده با مبانی انقلاب در تعارض بوده، اما کنسرتی با محتوای آنچه ما آن را به عنوان موسیقی انقلابی میشناسیم نبوده است. البته جشنواره «ترنم بیداری» کار بسیار خوبی بود که به میزبانی شیراز برگزار شد و به نظرم مطلوب ماجرا، زمانی است که مردم هم بابت حضور در کنسرت پول بپردازند.
چه شد که وارد عرصه موسیقی و خوانندگی شدید؟
خودم را خواننده نمیدانم اما موسیقی را عرصه و ابزاری برای بیان حرفهایم میدانم و از آن استفاده میکنم. یک عده از حرفهای من، بدشان میآید و یک عده دوست دارند. اینجا حرف از حق و باطل است، حرف از اعتقادات است. کسی نمیتواند، بگوید من ۵۰ درصد امام حسین (ع) را دوست دارم و ۵۰ درصد بقیهاش را دوست ندارم؛ یا اینکه بگوید، من تا فلان جای انقلاب را دوست دارم و بقیهاش را نه. یک عده در مقابل آن گارد میگیرند و یک عده هم واقعا دوست دارند. در حال حاضر افرادی در جامعه هستند که دین را تا آنجایی که مطابق میلشان باشد، قبول دارند و مابقی آن را حتی نفی هم می کنند.
به جز کارهای اوایل انقلاب، در سالهای اخیر اولین آثار پاپ انقلابی را چه کسی خواند؟ شما هم معتقدید که حامد زمانی پایهگذار موسیقی انقلابی جدید است؟
به نظر من اولین کارهای پاپ جدید ایران را با مضامین انقلابی«علیرضا عصار» خواند، که کار «خیابان خوابها» در نقد جریان اشرافی و حمایت از عدالت اجتماعی یکی از ماندگارترین کارهای حوزه موسیقی انقلابی است. با شعری زیبا که «مژدگانی ای خیابان خوابها، میرسد ته مانده بشقابها، در صفوف ایستاده در نماز، ابن ملجمها فراوانند باز».
حامد هم یقیناً قویترین و شجاعترینشان است، همین که جرات کرد خیلی از تابوها را بشکند، شاهکار بزرگی کرده که جای هیچ شکی در آن نیست البته حمایت.های دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را هم در این موج آفرینی نباید نادیده گرفت، یعنی معتقدم حامد به تنهایی از پس این تابوشکنیها برنمیآمد ولی خب انصافاً از پس این کار به خوبی بر آمد و راه را برای خیلیها باز کرد.
تفاوت حامد زمانی با دیگرانی که موسیقی ارزشی میخوانند در چیست که کارهای او بیشتر دیده میشود؟
مهمترین دلیلش این است که حامد تابلوی موسیقی انقلابی شده است، یعنی حامد زمانی به یک برند تبدیل شده که مسلماً به بهتر دیده شدن کارهایش خیلی کمک میکند، ضمن اینکه کارهایش را معمولاً با ملودی جدید میسازد.
شما کار«هم آواز طوفان» را با «آخرین قدم» مقایسه کنید، ملودیهای حامد همیشه به برجسته شدن کارهایش به نسبت سایر کارها کمک کرده است.
نکته دیگر اینکه، همین که BBC یا VOA حامد را میزنند یعنی هم دیده شده، هم راهش را درست رفته و هم اثرگذار بوده است.
در زمینه موسیقی انقلابی معتقدم اینکه راه را درست بروی کافی نیست، باید اثرگذار هم بود. اینکه میبینیم صدها جوان کار انقلابی و ارزشی، مثلا برای شهدا میخوانند ولی دیده نمیشود به این علت است که دنبال اثرگذاری نبودهاند، کار تا ایده نداشته باشد اثرگذار نمیشود.
به طور مثال در حوزه شهادت، اگر شما ایدهای نداشته باشی که کارت را با دیگران متفاوت کند یقیناً هم کار دیده نمیشود، هم اثرگذار نخواهد بود. اینکه صرفاً یک شعر با موسیقی خوانده شود کافی نیست. ضمن اینکه انتخاب شعر هم خیلی مهم است که معمولاً در کارهای ارزشی شعر نابی پیدا نمیکنید. انتشار درست در زمان مناسب هم میتواند برای کارهای ارزشی و مناسبتی خیلی در دیده شدن کمک کند. شما فرض کنید یک آهنگ با تم دهه فجر را الان در شبهای قدر منتشر کنند، اگر چه کار ارزشی است اما یقیناً نه دیده میشود نه اثرگذار خواهد بود.
شما در سال 93 اثری به نام «دارا و سارا» منتشر کردید که برخی رسانههای کشوری با تیتر «ابراهیم شیشهگر؛ خواننده جدید از جنس حامد زمانی» یا «حامد زمانی استان فارس» به آن پرداختند. تقریباً در استان فارس شما اولین خواننده انقلابی شناخته شدید و پس از شما طاها چوگان باز چند کار را ارائه کرد، از چگونگی شکلگیری آن و مسیری که طی این سه سال طی کردید تا امروز که آهنگ «زنده باد مرگ بر اسرائیل»را رونمایی میکنید، برایمان بگویید.
اثر«دارا و سارا» با شعری از مرحوم ابوالفضل سپهر و آهنگسازی و تنظیم سامان صادقی انجام گرفت که دومین یا سومین کار من در زمینه پاپ است. هرچند این کار ضعفهایی داشت ولی الحمدلله تقریباً دیده شد. حس میکنم شعر ابوالفضل حرفهای متفاوتی نسبت به سایر شعرهایی داشت که در زمینه شهدا سروده شده بود و همین تفاوت و انتشار درست در زمان مناسب که در هفته دفاع مقدس آن سال بود، باعث شد کار «دارا و سارا» بیشتر شنیده شود.
بابت آن کار، از شما به عنوان اولین خواننده ارزشی فارس تقدیر هم شد؟
بله در چند برنامه از آن کار تقدیر شد اما شما وقتی کاری را برای شهدا میخوانی، همین که توفیق پیدا کردهای آن را بخوانی یعنی تقدیر شدهای، البته در آن مقطع دیداری با سردار غیبپرور فرمانده وقت سپاه فجر فارس در حاشیه یکی از جشنوارهها داشتم که ایشان گفتند کار شما را چندین بار گوش کردهام و آن کار را دوست داشتم. همین که فرمانده فعلی بسیج کشور از آن کار تعریف کرد واقعاً انرژی مضاعفی به من وارد شد.
از نظر شما، متولی موسیقی انقلابی کیست؟
همه نهادها به نوعی متولی هستند، آنهایی که مستقیم در حوزه فرهنگ نقش دارند که جای خود دارد و آنهایی که در حوزه فرهنگ نیستند هم به نظر من میتوانند در این زمینه نقشآفرینی کنند. برای مثال حتی جهاد کشاورزی هم میتواند در زمینه رشد موسیقی انقلابی کمک کند و موثر هم واقع شود.
شما ببینید، مثلاً جهاد کشاورزی که یک نهاد انقلابی است برنامه ای را به مناسبت روز کارمند میگیرد و از نیروهایش تجلیل میکند. چیزی که تا حالا مرسوم بوده، یک خواننده پاپ میآمده و آهنگی را میخوانده، مبلغی را هم دریافت میکرده، اما چون آهنگ دنبال اثرگذاری نبوده پس اثری هم نداشته است. اینکه مدیریت سازمان بخواهد یک خواننده انقلابی در برنامه اش حضور پیدا کند، میتواند واقعاً به رشد افرادی که در این زمینه کار میکنند کمک کند. ادارات دیگر هم به همین شکل، حتی این را هم بگویم اکثر بچههایی که موسیقی ارزشی کار میکنند خیلی کمتر از سایر خوانندهها پول میگیرند.
ضمن اینکه کارهای انقلابی معمولاً انفرادی و حتی تک آهنگ در بین خوانندهها دیده میشود که ارتقای وضع فعلی نیازمند حرکتهای سازمانیافته و برنامهریزی شدهای در جهت بازتعریف و گسترش موسیقی ارزشی است. این کار هم وظیفه اکثر مراکز فرهنگی ما است. ما وظیفه خودمان را انجام میدهیم و مسؤولان هم باید وظیفه خودشان را انجام دهند.
ببینید شاعران انقلابی ما، موزیسینهای دغدغهمند ما که الیماشاءالله هستند، با یک مدیریت صحیح میتوانند سازماندهی شوند و به کارهای موثر و محرک جبهه انقلابی ما تبدیل شود که اگر ما اخلاق درستی در برخورد با هنرمندان داشته باشیم، همه آنها دوست دارند که برای انقلاب و ارزشها کار کنند.
و نکته دیگر اینکه مشکل اینجاست که معمولاً در کنار فلان فیلمساز اصولگرا یا حزباللهی با هر عنوانی، فیلمساز دیگری بیرون نمیآید. متاسفانه جریان ارزشی به فردگرایی و انحصارگرایی اندیشه رسیده، به دلیل اینکه تکثیر افراد اندیشمند در یک جبهه بزرگ فرهنگی مدنظرش نیست و حتی از بزرگ شدن افراد می ترسد که کاملاً اشتباه است.
در زمینه موسیقی هم تقریباً همین مساله وجود دارد، اما کسانی که من را می شناسند میدانند که هر جایی که کار کردهام پس از مدتی چند نفر مثل خودم را به جامعه معرفی کرده و همیشه روی نیروسازی تاکید داشته و دارم.
از نظر جریان فکری به کدام گروه سیاسی تعلق دارید؟
من خودم را وابسته به هیچ کدام از جریانهای سیاسی راست و چپ نمیدانم. کار من خبرنگاری است و معمولاً همیشه منتقدم؛ افتخارم این است که هم توسط اولین فرماندار احمدینژاد توبیخ شدهام و هم توسط اولین فرماندار روحانی بایکوت شدهام، آن هم نه به خاطر تخلف فقط بخاطر اینکه آقا فلان مطلب به مذاقش خوش نیامده، علتش هم این بوده که سعی نکردهام نسبت به اطرافم بیتفاوت باشم. راستش را بخواهید به خاطر خانواده بعضاً سعی کردهام، اما واقعاً نتوانستهام و نمیتوانم نسبت به اطرافم بیتفاوت باشم. حالا این اطراف میتواند فلان کوچه شهر باشد یا حوادث یمن و غزه.
یعنی شما می گویید که آزادی بیان وجود ندارد؟
به نظر من همه دولتها در زمینه آزادی بیان فقط شعار میدهند، وقتی به عمل میرسد چپ و راستش به هیچ وجه جنبه کوچکترین نقدها را ندارند. حتی آنهایی که مدعیتر هستند و شعار زنده باد مخالف من آنها گوش فلک را کر میکند، در عمل واقعاً بدتر برخورد میکنند. همیشه ساطور روشنفکری بالای سرمان بوده و هست! روشنفکری بجای اینکه یک منش باشد برای عدهای ساطوری شده برای ذبح هر کسی که غیر از تفکر خودشان بگوید.
آینده موسیقی ارزشی را چطور می بینید؟
هر امری بدون حمایت نمیتواند موفق باشد. در شرایطی که بسیاری فیلم و آثار حتی ضد ارزشی با بودجههای دولتی ساخته میشود، واقعاً توقع حمایت کردن از آثار ارزشی به حق است.
همانطور که کتاب «دا» ، فیلم «اخراجیها» و بسیاری از آثار ارزشی دیگر جزو برترین و پرفروشترین آثار ایران قرار میگیرند، ان شالله روزی پرفروشترین آلبوم موسیقی هم یک آلبوم ارزشی باشد.
درباره کار جدیدتان « زنده باد مرگ بر اسرائیل» بگویید، چرا به سراغ تم «مرگ بر» که پیش از این چندین بار برای آمریکا تجربه شده است، رفتید؟
اگر ضدآمریکاییترین ترانه سالهای اخیر را ترانه «مرگ بر آمریکا» حامد زمانی بدانیم که قریب به یقین همان است، اما متاسفانه در بردن نام ضد اسرائیلیترین آهنگ خوانندگان جمهوری اسلامی حرف چندانی برای گفتن نداریم. نهایتاً بتوانیم آهنگ «یه مسجد» با صدای امیر تاجیک را به علت تعدد پخش نام ببریم. حتی کار قوی و خوبی مثل «دولت کاریکاتور» نیما علامه که ایشان هم شیرازی هستند دیده نشده است؛ و طبق سنت چند سال گذشته روز قدس آهنگ مرگ بر آمریکای حامد زمانی پخش شده است. البته نمیگویم بد است اما میخواهم بگویم آهنگ فراگیر مناسب روز قدس هنوز ساخته نشده که امیدوارم کار ما بتواند ذره ای از این خلاء را پر کند.
این در صورتی است که احتمالا در این مملکت عدهای موافق آمریکا باشند، اما یقیناً در بین انسانها کسی که موافق رژیم کودککش اسرائیل باشد وجود ندارد. یعنی در خونخواری و اینکه عامل همه شرارتهای جهان، اسرائیل و سیاست اسرائیلیهاست هیچ شکی وجود ندارد.
آهنگ مرگ بر اسرائیلی که الحمدلله امسال خوانده شد را به نوعی میتوان اولین آهنگ پاپ ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی تلقی کرد، هرچند استاد قرهباغی نیز سرودهای را هم وزن سرود مرگ بر آمریکای معروفشان چند سال پیش اجرا کردند که متاسفانه آنطور که باید دیده نشد و فکر میکنم در حق استاد به نوعی جفا شد. آنقدر اسرائیل پست و وقیح است که به نظرم هزاران کار مرگ بر اسرائیل هم خوانده شود جا دارد.
درباره شعر «زنده باد مرگ بر اسرائیل» که آن هم توسط خودتان سروده شده توضیحی بفرمایید؟
ایده اصلی کار زمانی شکل گرفت که من حس کردم یک آهنگ ضدامپریالیستی علیه اسرائیل که در آن مستقیم و محکم گفته باشد «مرگ بر اسرائیل» جایش خالی است، برای همین سعی کردهام در شعر مصداقی و شفاف مسائلی را درباره اسرائیل بگویم، از بمبهای خوشهای و فسفری گرفته تا فلشبک زدن به گوساله سامری.
مرگ را برای همه بدهای تثبیت شده عالم خواستهایم، از اسرائیل غاصب گرفته تا آل سُعود نوکر و دست نشاندهاش و درود را برای همه آزادیخواهان جهان خواستهایم، به ویژه اسطوره مقاومت عماد مُغنیِه و بر شیعه بودن وی نیز تاکید کرده ایم.
بدون مصلحتاندیشی اسم حامیان اسرائیل که در ایران کار میکنند را آوردهایم، نِستله، دیزنی، پِپسی، کووکا از شرکتهای حامی اسرائیل هستند که جا دارد اقدامی جدی برای مقابله با آنها صورت بگیرد. حداقلش این است که اگر در ایران هم تولید میشود، اسم ایرانی داشته باشند.
همچنین یک اتفاق جالب که در حین سرودن این شعر برایم افتاد این بود که وقتی اسم شهدای هستهای را کنار هم گذاشتم، متوجه شدم که مثلاً نام شهید رضایینژاد و شهید احمدیروشن را کنار هم بگذاریم یکجور وحدت ملی و مذهبی در مساله هستهای به چشم میآید. یعنی قرار گرفتن نام ملی «داریوش» کنار نام دینی «مصطفی» اوج نشان دادن وحدت ملی-مذهبی در کلماتند که برای نخستین بار در این کار گفته شده است.
برای نخستین بار اصطلاحات خاص سیاسی مثل «عمق استراتژیک» که هنوز برای خیلیها ناشناخته است را وارد این شعر کردهایم تا حداقل ذهن و گوش بیشتر با آن آشنا شود و بعداً بیشتر روی آنها کار کنیم. شاید بتوان گفت سیاسیترین آهنگ فعلی همین آهنگ است. ضمن اینکه کار «زنده باد مرگ بر اسرائیل» را به شهیدان حاج حسن تهرانی مقدم، جهاد و عماد مغنیه و شهدای 17 خرداد مجلس تقدیم کردهایم.
فکر نمیکنید قدری ادبیات شعر و لحن خواندنتان تند باشد؟
من چنین فکری نمیکنم؛ مقام معظم رهبری نیز طی چند سال گذشته بدترین و شدیدترین لحنها را فقط و فقط برای اسرائیل استفاده کردند. «عامل نحس نجس»، «سگِ هار منطقه»، «رژیم نامشروع و حرامزاده»، اینها اصطلاحات صریح مقام معظم رهبری است که برای هیچ جای دیگر استفاده نکردهاند و فقط برای اسرائیل استفاده میکنند. به نظر من، شعرم هنوز به اندازه کافی در حد آنچه باید برای اسرائیل گفته شود نیست و کلمات، زیادی در مقابل صهیونیستها باادب هستند!
کارکرد ترانه «مرگ بر اسرائیل» در زمان فعلی چیست؟
ترانه مرگ بر اسرائیل کارکرد تاریخی- فرهنگی دارد. مرگ بر اسرائیل 96 خوانده شد، چون احساس کردم جای شعار مرگ بر اسرائیل در بین اشعار خوانده شده برای فلسطین خالی است. برایم عجیب بود که چرا کسی تاکنون مرگ بر اسرائیل را نخوانده است. مرگ بر اسرائیل یعنی مرگ بر ظلم، مرگ بر عاملان جنایت 17 خرداد تهران، مرگ بر سر بریدن مردم در عراق و سوریه، مرگ بر اسرائیل یعنی مرگ بر هرچه فتنه در دنیاست، همه عاقلان و آزاداندیشان دنیا بر این مساله متفقالقولند که تمام اینها مسببش اسرائیل بوده و است.
بازتاب انتشار کار طی روزهای اخیر چطور بوده است؟
این کار طی همین مدت کوتاه انتشار بازخوردهای بسیار مثبتی را داشته است. کاری که بخاطر مسائل مالی آنطور که شایسته بود اجرا نشد. اگر از نظر مالی حمایت میشدیم، یقیناً کار بسیار بهتری را عرضه میکردیم. دیده شدن کار هم چیزی جز لطف خدا نیست. دوست داشتم در آهنگ، قسمتی هم به زبان عبری گنجانده شود که ان شالله در آینده بتوانیم آهنگ عبری «مرگ بر اسرائیل» را بسازیم. آهنگ مرگ بر اسرائیل 2 هم شعرش هماکنون آماده است که انشاءلله تا سال آینده آن را هم منتشر خواهیم کرد.
چه کارهای دیگری را تاکنون ساخته اید؟
در مورد شهدا، حجاب و برخی از حوزههای دیگر ترانههایی را خواندهام؛ کار «بال فرشته ها» که آن هم اولین اثر در زمینه چادر بود را دوست دارم. معمولاً در کارهای دیگر، به صورت کلی درباره مفهوم حجاب صحبت شده اما در این کار مستقیم از چادر گفتهام.
تا چه اندازه به رشد جریان موسیقی ارزشی خوشبین هستید؟
ما هنوز جریان نشدهایم، هنوز یک رسانه منسجم نداریم که به این قضیه بپردازد. وقتی که یک جریان بشویم، دیگر ضربه زدن به چنین تولیداتی به این راحتیها نیست.
به نظرتان ضعف نیروهای ارزشی در چیست؟
اگرچه دغدغههای مشترک زیادی داریم اما بچه حزب اللهیها هوای هم را ندارند. مدتهاست بخاطر مسائل پیش پا افتاده و غرضورزانه عدهای معلومالحال، درگیر حاشیههای ناروای زیادی شدهام که امیدوارم به حق همه دعاهای عزیزانم، شاهد پایان این اتفاقات و حواشی باشیم.
چند کتاب شعر و کتاب زندگی نامه شهدا آماده چاپ دارم که بخاطر هزینه مالی آن متوقف شده است، یک فیلمنامه آماده ساخت هم دارم و هزاران کار دیگری که همین حواشی باعث شده وقتم به جای صرف شدن به آنها، صرف مسائل بیمورد شود. البته من پوستم کلفت است! یک شبانهروز با من باشید تا ببینید چه پیامکهایی برای من و خانوادهام فرستاده میشود، یا چه تماسهایی صورت میگیرد!
فقط نگران پدر و مادرم هستم که به این فشارها عادت ندارند، هرکسی که با من رابطه دارد از همسر، مادر و پدر، دوستان و همه، تحتالشعاع کارهای من قرار گرفتهاند. باید یاد بگیریم اگر شخصی از اصول و آرمانها و ارزشهای ما حرف میزند یا دفاع میکند، ما هم در حد بضاعت از او حمایت کنیم.
هر کسی جای من بود، به خاطر این اتفاقات خیلی وقت پیش جا میزد، البته به قول شهید سید مرتضی آوینی «در مملکت اسلامی، همه آزادند الّا بچه حزب اللهیها».
من چون کار کردهام یقیناً اشتباه هم داشتهام؛ منکر آن نیستم. اما من کاری به حرفها و شعارها ندارم. من رفتارها و فعالیتها را میبینم. کسانی که مرا نقد میکنند بگویند اقدام موثرشان در این زمینهها چه بوده است؟ 15 سال کار خبری کردهام، بعد طرف یک ماه است کانال زده و خودش را خبرنگار حساب میکند، بعد میگوید فلانی را محکوم میکنیم! کنار گود نشستن و کفش مرا نپوشیدن و قضاوت کردن کار اخلاقی و انسانی نیست.
و کلام آخر؟
خداوند میفرماید:«وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ» نمیفرماید که نصرت میدهیم، خون هم از دماغ کسی نمیآید، نه. میکشند و کشته میشوند؛ اما پیروزی به دست میآورند؛ این سنت الهی است. وقتی که از ریختن خونمان ترسیدیم، از هدر شدن پول و آبرو ترسیدیم، بخاطر خانواده و دوستان ترسیدیم، بخاطر از بین رفتن راحتی و عیش خودمان ترسیدیم، بخاطر حفظ کسب و کار و موقعیت حرکت نکردیم، معلوم است دیگر، ده تن مثل امام حسین (ع) هم سر راه قرار بگیرند، همه شهید خواهند شد.