چند سال پیش بود که از سر دغدغه‌های شخصی، برای یک بنیاد فرهنگی طرحی تهیه کردم تا در حوزه‌ی موسیقی فعالیت‌هایی را شکل بدهد و جریان فرهنگی انقلاب در عرصه‌ی رهاشده و شلغم‌شوربای موسیقی، حرکتی بکند. ولی نمی‌دانم چرا آن طرح روی دستم ماند و به هیچ کجا ارائه نکردم. شاید ترسیدم که اگر مطرح کنم، خودم را زیر سؤال ببرند که چرا حرف از موسیقی می‌زنی و موسیقی بد است و حرام و الخ... بله؛ احتمالاً یا محافظه‌کاری کردم، یا آن را بی‌فایده دیدم.
کد خبر: ۸۸۸۷۴۷۲
|
۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۱
 به گزابرش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی، مهدی متولیان-کارشناس هنری سازمان بسیج دانشجویی کشور در یادداشتی می نویسد:

چرخ روزگار پس از دوره‌ای کوتاه، کار را به جایی رسانده که چپ و راست آثار موسیقایی بچه‌های انقلابی منتشر می‌شود و حالا فضا پر از انگیزه‌ی آفرینش آثار موسیقی است. خب، مبارک باشد؛... اما کیفیت کارهایی که تا به حال تولید شده، بنده را به بیان حرف‌هایی وا می‌دارد که می‌ترسم تصوری وارونه‌ی آن‌چه که در سال‌های پیشین بودم، در نظر خواننده بسازد...

به هر حال مهم نیست؛ گفتنی را باید گفت.

تکاپوی نوپای نهادهای فرهنگی و بچه‌های انقلابی در موسیقی، از یک سو با طرح مضامین انقلابی و دینی، و از سوی دیگر با هدف بهره‌مندی عامه‌ی مردم، خصوصاً جوانان شکل گرفته است. خوش‌بختیم که رویکرد انتزاعی و گلخانه‌ای به این حرکت وجود ندارد و هدف اول، عموم جامعه است. اما این مخاطب و آن مضامین، هر کدام اقتضایی را می‌طلبند که شاید در تناقض با هم ظاهر شوند:

یکی اقتضای ذائقه و پسند مخاطب است که اگر مراعات نشود، اقبالی هم برای آثار تولیدی به دست نخواهد آمد.

و دیگر، اقتضای جنس و روح پیام‌های معنوی و دینی است که اگر مراعات نشود، اصولاً کار موسیقی انقلابی به همان بی‌راهه‌ای خواهد رفت که هم‌الآن هنر موسیقی ایران در آن است و اساساً غرض از همه‌ی این تلاش‌ها نغض خواهد شد.

ذائقه‌ی مخاطب متأثر از جهان پیرامونی اوست که از موسیقی گرفته تا انواع پیام‌های رسانه‌ای و البته نظام تربیت و آموزش به این ذائقه شکل داده‌اند. نتیجه‌ی این عوامل، همان شده که به نظر می‌رسد امروزه موسیقیِ پسندِ جامعه‌ی ایرانی، موسیقی مدرن (به خصوص پاپ) است که نهال زقوم آن در عصر پهلوی کاشته شد و طیف متفاوتی از خوانندگان را به جامعه عرضه کرد. موسیقی بی‌اصالت و بی‌ریشه‌ای که به سرعت و با حمایت‌های فرهنگی خاص آن عهد، فراگیر شد. پس از انقلاب اسلامی به محاق رفت و دوباره در دهه‌ی هفتاد با کج‌اندیشی و نادانی مدیران فرهنگی و رسانه‌ای وقت، نبش قبر شد و تا امروز گسترش بی‌حد و حصری یافته است…

آنچه گذشت...

موسیقی پاپ، در عصر پهلوی با بریدن از ریشه‌های موسیقی ایرانی و اِعراض از شعر ادبای برجسته‌ی ادب فارسی، و به تقلید کورکورانه از موسیقی رو به گسترش در غرب، از آن کیفیت استعلایی موسیقی ایرانی فاصله گرفت که دیگر بازتاب ملکوت وجود انسان نبود. ترانه‌های این موسیقی لحن محاورات مردم را به خود گرفت، و آهنگ‌ها و ملودی‌ها و ریتم‌ها به عواطف پیش پا افتاده و نفسانی انسان توجه کرد.

تا پیش از آن شعر و موسیقی کلاسیک ایران در عین بازگویی دردها و غم‌های بشری، سرنوشت و تقدیر نهایی را به عالم بالا راجع می‌نمود و شنونده را از پوچ‌اندیشی و یأس مصون نگه می‌داشت. در بطن احساسات این موسیقی، کیفیتی عقلانی نهفته است که اجازه نمی‌دهد شنونده در مراتب پست نفسانی خود باقی بماند و همه‌ی تلخی‌های مُلکی را به شیرینی های ملکوتی واصل می‌کند، و این ارجاع، کاملاً مطابق با سفر انفسی انسان در عالم وجود است. این ویژگی‌ها بود که به موسیقی کلاسیک ایران – و حتی تا اندازه­ای موسیقی کلاسیک غرب – ماهیتی استعلایی می‌بخشید.

اما موسیقی به اصطلاح پاپ مورد بحث، در محتوا هم دست‌خوش همان تحول شد و احساسات و حالات دم دستی، نامقبول و غیر عقلایی مردمان را به رسمیت شناخت. شاید در این میان بسیار پیش آمده باشد که اشعار پرمضمونی از شعرای بزرگ معاصر و قدیم هم وارد این قبیل آثار شده باشد، اما جریان غالب این نوع موسیقی نمی‌توانست که ظرف درخوری برای شعر بزرگان باشد.

البته انواع دیگر موسیقی، به‌خصوص موسیقی کلاسیک ایران هم به کار خود ادامه می‌دادند، اما حاکمیت پهلوی در حال ساخت و پرداخت مدنیتی بود که موسیقی پاپ غربی یا غرب‌زده یکی از ویژگی‌های آن باشد. فراگیری و اقبال عام این موسیقی را هم باید به دلیل هم‌آهنگی و همسویی آن با سایر ویژگی‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی توسعه‌ی اجتماعی مد نظر پهلوی‌ها دانست.

از سوی دیگر افراط در تقلید از جریان موسیقی دهه‌های 1950 تا 1970 غرب، تا آن‌جا بود که بدل از پدیده‌های موسیقی در غرب، گروه‌هایی در اینجا شکل می‌گرفت که آثار نمونه‌ی اصلی را عیناً و در بسیاری موارد با همان زبان اصلی برای مخاطب ایرانی اجرا می‌کردند!

اما وقوع دفعی انقلاب اسلامی، با فراگیری و نفوذ عجیب و منحصر به فردی که در طبقات مختلف مردم یافت، اهالی موسیقی را هم از خود متأثر کرد. تا آنجا که گوگوش هم ترانه‌هایی را خواند که تلویحاً به تمجید از امام خمینی می‌پرداخت! و یا از فرامرز اصلانی و بعضی دیگر آثاری منتشر شد... با این همه، در عهد انقلاب اسلامی، تقدیر موسیقی مدرن غربی، انزوا بود. موسیقی پاپ - به آن نوع و کیفیت خاص - تاب و توان بازتاب احساسات انقلابی مردم و همچنین آرمان‌ها و ایده‌آل‌هایشان را نداشت؛ انقلاب اسلامی، به‌ویژه، جریان رهبریت و پیش‌قراولی آن، به وضوح برخاسته از سنت ایرانی بود و طبعاً با این موجود بریده از سنت، نمی‌توانست نسبتی داشته باشد.

پس قهری بود که گروهی از سردمداران موسیقی پاپ به خارج رفته و گروهی دیگر خانه‌نشین شوند. و در مقابل، گروهی از موسیقی‌دانان سنتی بودند که پیش‌گامی موسیقی انقلاب اسلامی را به عهده گرفتند. دهه‌ی شصت که مردم ایران در پس انقلاب اسلامی خود، تجربه‌ی معنوی و عرفانی بزرگی را از سر می‌گذراندند، دهه‌ی درخشان موسیقی سنتی و انقلابی بود. در این دهه، گونه‌هایی از موسیقی کلاسیک ایرانی و غربی، و موسیقی نظامی که مجموعاً به سطح مناسبی از درون‌مایه‌ی معنوی و حماسی رسیده بودند، فضای رسانه‌ای و تبلیغی کشور را پر کرد. البته موسیقی پاپ هم در شکلی متفاوت و نزدیک به مشخصات موسیقی ایرانی، تولید می‌شد، اما با خوانندگان و سازندگانی جدید.

در این بین، بقایای موسیقی عهد طاغوت هم، به‌صورت نوستالژی قشر اقلیت، در نوارهای کاست، گوشه‌ی خانه‌ها یا در خلوت خودروهای شخصی حفظ شد و پس از دوره‌ی جنگ تحمیلی بود که با افول موسیقی حماسی و انقلابی، در خلأ سیاست فرهنگی پس از جنگ، رفته‌رفته صدایشان بلند شد.

در دهه‌ی هفتاد، با بلند شدن این صداها و البته زمزمه‌های گوشه و کنار که از یک سو به موسیقی آرمان‌گرایانه و حماسی و شعاری متعرض می‌شد و آن را خسته‌کننده و زننده جلوه می‌داد، و از سوی دیگر موسیقی سنتی را غم‌بار و ملال‌آور می‌دانست، مدیران ساده‌اندیش و ظاهربین، سیاست‌ها را تغییـر دادند، و در واقع متولی نبش قبری شدند که خود پیش‌تر آن را باور کرده بودند. دهه‌ی هفتاد، دهه‌ای بود که با معرفی گونه‌های تازه‌ای که نه‌تنها در سبک و جنس موسیقی، بل‌که در نوع صدا و آوا و الحان هم نسخه‌ی تقلبی خوانندگان عهد طاغوت بودند، به تدریج همان موسیقی را با همان مشخصات، اما با بزکی مورد پسند جمهوری اسلامی، ترویج کردند و به سرعت هم فراگیر شد. البته این فراگیری را نباید تنها به سیاست‌های حوزه‌ی موسیقی بازگشت داد؛ بلکه سیاست‌های نظام تربیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، هم صاحب نقش بوده‌اند و همه، هم‌آهنگ با هم، به بازسازی مدنیتی رو آوردند که شاه فقید! خواب آن را برای مردم ایران دیده بود...

و حالا ظواهر نشان می‌دهد که روح دنیاگرای حاکم بر موسیقی مدرن، همان موسیقی بریده از سنت موسیقایی ایران، که اکنون درخت تناوری است با شاخه‌ها و گونه‌ها و اقسام بسیار، باب طبع و وضع مخاطب امروزی است.

اکنون جریان انقلابی روی به تولید آثار موسیقایی آورده و از روح ایده‌آل‌گرای این جریان هم بر می‌آید که در سرش سودای تغییر در وضعیت موسیقی کشور هم هست. اما شاهدیم که حتی نیروهای انقلابی هم مرتکب همان ساده‌اندیشی هستند که در دهه‌ی هفتاد، به آن نبش قبر منجر شد. آثار موسیقی و سرودی که تولید می‌شود، در عین حال که شعاری و ناچسب هستند، به لحاظ ترکیب دستگاه، ادوات موسیقی، ملودی و ضرباهنگ، همان مشخصات موسیقی عهد طاغوت را دارند. به نحوی که اگر شنونده‌ای خارجی زبان، بدون امکان ادراک مضمون اشعار، این آثار به اصطلاح انقلابی را بشنفد، به همان احساسات و حالات متدانی منتقل می‌شود و هرگز درکی از مفاهیم انقلابی و معنوی نهفته در کلام، نخواهد داشت.

 

مشکل چیست؟

    در زمانی که برگزاری بسیاری از کنسرت‌های موسیقی سنتی با مانع مواجه می‌شود، و موسیقی‌دانان محترم و برجسته‌ی موسیقی ایرانی مرتباً با لغو کنسرت در کشور خودشان، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی هستند، نظام متهم به مخالفت و مانع‌تراشی در برابر موسیقی می‌شود، اما خوانندگان موسیقی مصطلح پاپ، بی‌دغدغه و نگرانی، انواع کنسرت‌های خود را در بهترین موقعیت‌ها و سالن‌ها اجرا می‌برند.

موسیقی مدرن، شامل انواع سبک‌های پاپ، راک، رپ، بلوز، جاز، ترنس و اقسام دیگر می‌شود که در حال حاضر حاکمیت همه‌ی این‌ها را در موسیقی روز ایران می‌توان دید. وقتی این انواع موسیقی بیگانه، سال‌ها مورد حمایت تمام قد مسئولین و سیاست‌گزاران و تهیه‌کنندگان، به‌خصوص در صدا و سیما قرار می‌گیرند و سبک سنتی و کلاسیک موسیقی ایرانی، رها شده و با مشقت خود را سر پا نگه می‌دارد، عملاً حق انتخاب مردم برای شنیدن موسیقی دل‌خواه محدود می‌شود. در این شرایط از کجا می‌توان نتیجه گرفت که ذائقه‌ی مردم، حتی جوانانش، به سمت موسیقی غربی است، و موسیقی ایرانی را نمی‌پسندد؟

    حتی اگر این توهم – که ذائقه‌ی جمعی مخاطب خواهان موسیقی مدرن است - را بپذیریم، مسئله‌ی دوم که در ابتدای این نوشتار آمد، پابرجا است: اقتضای جنس و روح پیام‌های معنوی و دینی.

درکِ این اصل بی‌نهایت مهم، مستلزم شناختی فلسفی از جهان انقلاب اسلامی و جهان مدرن است. شاید این سخن خوشآیند عجولانی که آمده‌اند تا بی‌معطلی به میدان عمل بزنند، نباشد، اما واقعیت آن است که اشتباهات فاحش ما در فعالیت‌های فرهنگی، حاصل همین جهل فلسفی است. فلسفه مانند هوا در همه‌جا هست و با گفت و شنود و مشاهده میان انسان‌ها تبادل می‌شود. موسیقی هم به‌عنوان گفت و شنودی که از انسان بر می‌آید، خارج از این قاعده نیست. سبک‌ها و مکتب‌های مختلف موسیقی نتیجه‌ی مستقیم مبانی فلسفی پدیدآورندگان آن‌ها و برآمده از جغرافیای فرهنگی خود است. موسیقی پاپ و دنباله‌های آن، هم نتیجه‌ی فلسفی بشر مدرن است. شرح مشخصات فلسفی انسان مدرن در این نوشتار نمی‌گنجد، اما در باب انقلاب اسلامی باید گفت که دستگاه فکری و فلسفی انقلاب اسلامی، اگر چه نه طابق النعل به النعل، اما مجموعاً همان تفکر عرفان اسلامی است که در طول تاریخ اسلام، از ائمه‌ی اطهار آغاز شده و تا عرفای معاصر ادامه پیدا کرده است و این در تعارض ذاتی با مدرنیسم انسان‌محور و ماده‌گرا است.

صرف نظر از نوسانات دوره‌های مختلف تاریخ عرفان و فرق مختلف آن، بررسی حالات و منش زعمای انقلاب اسلامی، به‌وضوح ریشه‌های عمیق انقلاب اسلامی را در خاک عرفان شیعه نشان می‌دهد.

مجموعه‌ی آثار مکتوب به‌جا مانده از امام خمینی، بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، رساله‌هایی عرفانی و مشخصاً با سبک بیانی و گفتمانی عرفا بوده و مملو از واژه‌های رایج در عرفان نظری است.

به علاوه، شهدای این انقلاب در عرصه‌های مختلف، سیره‌ای عرفانی داشته‌اند که با تجربه‌های تاریخ عرفان و سردمداران آن قابل تشبیه و تطبیق است. حالات عمیق و تجارب معنوی رزمندگان و شهدای ما را تنها با اشعار لسان‌الغیب و مولانا جلال‌الدین می‌توان به تفصیل و توصیف کشید و این‌چنین بوده که شعر و ادبیات انقلاب، به‌ویژه دفاع مقدس هم متأثر از آن و صراحتاً رنگ و بویی عرفانی به خود گرفته است. آثار موسیقایی مربوط به دفاع مقدس هم مستثنا از این تأثیر نبوده‌اند و از همین رو است که موسیقی سنتی ایران که در طول تاریخ خود همواره ظرفی شایسته و درخور برای عرفان اسلامی بوده، در دهه‌ی ابتدایی انقلاب اسلامی رونق می‌یابد، و با دست‌آوردها و نوآوری‌های فنی و مضمونی خود، می‌تواند به شرح حال امّت عارف‌مسلک و انقلابی ایران بپردازد. و به همین نسبت شاهدیم که چه‌گونه در دهه‌ی شصت، موسیقی پاپ افول می‌کند.

باید توجه داشت که موسیقی، پیش از آن که هر کلامی به آن افزوده شود، خود یک هنر کامل است و حاوی فلسفه و مفهوم و پیام، که با تحریک عواطف شنونده آن‌ها را منتقل می‌کند. معیار تشخیص هویت و درون‌مایه‌ی مضمونی یک اثر موسیقایی، کیفیت ترکیب آواها و الحان و اصوات است، بدون کلام.

یکی از مبتذل‌ترین آثار تولید شده در دهه‌ی هفتاد که این تناسب معنایی را مراعات نکرده بود، "لاله‌ی عاشق" که با موضوع دفاع مقدس و شهدا ساخته شد. اگر صدای محمد اصفهانی، از این اثر حذف شود، به خوبی می‌توان نکته‌ای را که عرض شد، از تضاد حس القایی با عنوان این اثر ادراک نمود.

تناسب قالب و محتوا در آفرینش هنری، نکته‌ای غیر قابل اغماض است که دوستان انقلابی حوزه‌ی موسیقی، به شکلی ناشیانه از آن اغماض می‌کنند، و این‌گونه زحماتشان به باد می‌رود. تا این تناسب در تولید آثار رعایت نشود، امیدی به ترویج تفکر مدّ نظر و تأثیرگذاری آن بر مخاطب نیست. بسیاری از اقسام موسیقی مدرن، از جمله "راک" و "رپ" که تولیدات انقلابی در این سبک‌ها تجربه شده‌اند، فی‌نفسه حاوی روح مدرنیسم دنیاگرا، نافی معنویت و نیست‌انگار هستند؛ راک و رپ، خودِ سبک زندگی آمریکایی است و بار کردن اشعاری انقلابی و حماسی یا معنوی بر آن‌ها، برای مخاطب، نهایتاً یک دوگانگی غیر قابل هضم ایجاد می‌کند که تنها با غلبه‌ی تأثیری موسیقی بر کلام برطرف می‌شود. چرا که موسیقی مستقیماً بر اعصاب اثر می‌گذارد و این برتری را دارد که تأثیر احتمالی کلام که از طریق قوه‌ی عاقله دریافت می‌شود، را منتفی و خنثی کند.

در اینجا بحث فقهی غرض نبوده، اما همین گفته‌ها کافی بود تا موسیقی‌دانان و آهنگسازان وفادار به انقلاب اسلامی، بهره‌گیری از سبک‌ها و سازهای موسیقی مدرن را بر خود حرام کنند، و صوت انقلاب اسلامی را در دامنه‌ی وسیع و بی‌نظیر موسیقی ایرانی با همه‌ی شعبه‌های متنوع محلی و منطقه‌ای این کشور کهن بازیابی کنند.

چنان‌چه مدیریت هنری سازمان بسیج دانشجویی در برگزاری دومین جشنواره‌ی هنری دانشجویی ققنوس، بهره‌گیری از آثار سنتی و محلی را بر گروه‌های شرکت‌کننده‌ی استان‌های کشور الزام کرده که نتیجه‌ی آن تا کنون ارسال آثاری زیبا و خلاق بوده و ظرفیت و قابلیت بزرگی را معرفی می‌کند.

البته موسیقی کلاسیک و آیینی اروپا هم در کشف اصوات و الحان انقلاب اسلامی، کارساز و کمک‌کننده است و باید مورد بررسی و بازشناسی و تجربه قرار بگیرند.

ما در این مدعا با مدیران فرهنگی کشور حرفی نداریم، چنان‌که امیدی به ایشان نداریم. اما امیدواریم که لااقل دوستان و مجاهدان جنگ نرم و مدیران فرهنگی این جبهه به این مهم عنایت فرمایند و روند تولد جریان جدید موسیقی و سرود انقلاب اسلامی از این آفت کشنده، پاک شود.
ارسال نظرات