شهید عادل برنگ آبدرلو در نخستین روزهای بهاری همزمان با طراوت طبیعت پانزده فروردین ۱۳۴۹دریک خانواده زحمتکش به دنیا آمد . پدرش حمید برنگ ازطریق تره فروشی به شکل دوره گردی امرار معاش می نمود مادرش مارال شکری خانه دار بود.
کد خبر: ۸۸۸۷۵۱۱
|
۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸

به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل :
او اولین فرزند خانواده بود که با تولد خود زحمت و برکت را به خانواده را به همراه داشت به گفته پدرش وضعیت اقتصادی و معیشتی آنان قبل از تولد و در زمان تولد او چندان تعریفی نداشت ولی بعد از،به دنیا آمدن او وضعیت شان رو به بهبودی نهاده تا جایی که بعد ها توفیق زیارت خانه خدا را به دست آوردند .عادل خودش را با مداد رنگی و نقاشی سرگرم می کرد و خیلی کم به کوچه و بازار می رفت . اکثر اوقات در حیاط با توپ بازی می کرد و هر وقت هم بیرون می رفت باهم سن و سالانش،بازی می کرد . بعد ها که به مدرسه رفت به خاطر علاقه به نقاشی با وسایلی مانند آبرنگ ، ماژیک مداد شمعی نقاشی می کرد . خانواده شهید آن وقت ها در کوچه بغل حمام سادات در دروازه مشگین اردبیل زندگی می کردند . همزمان با تحصیل او در مدرسه ابتدایی ، محل زندگی خود را عوض کردند و در یک کوچه نزدیک تر به خیابان ساکن شدند .
شهید مقطع ابتدایی را در دبستان آبان واقع در قاسمیه خواند . عادل پس از،سپری کردن مقطع ابتدایی ، در مدرسه راهنمایی شهید اعیادی واقع در چهار راه امام ثبت نام ورد و این دوره از تحصیل را نیز،با موفقیت به پایان برد .
سپس در دبیرستان شهید بهشتی ـ که در کوچه عارف بود ـ در مقطع متوسطه درس خواند و همان زمان به جبهه علاقمند  شد و برای رسیدن به هدف متعالی خود ـ افتخار بسیجی بودن و حضور در جبهه ـ به پایگاه محله  و انجمن اسلامی مدرسه روی آورد و با حضور فعال خود در پایگاه و مسجد و اجتماعات مردمی و مراسم دینی و مذهبی و همچنین شرکت در برنامه های بسیج که برای پایگاه ها تدارک دیده می،شد ، زمینه را برای اعزام خود آماده نمود.
او با شرکت در برنامه های پایگاه و اعتقاد به وظیفه حضور در جبهه به جبهه ها شتافت و طی چهار بار اعزام که در هر کدام حدود سه ماه در جبهه بوده است ، وظیفه دینی و ملی خود را ادا نموده است .
پدر شهید می گوید : بعد از چند بارحضور در جبهه با همفکری مادرش خواستیم با ازدواج او زمینه ای فراهیم کنیم که  علاقه و دلبستگی خانوادگی اعزام مجدد منصرف گردد و سردر مسائل و مشکلات خود داشته و به زندگی مشغول شود . شاید برخلاف ما زن و بچه اش اورا پای زندگی خود کند و فکر جبهه را از،سرش بیرون کند امااین هم ممکن نشد و برعکس فکر و خیال ما  بعد از ازدواج دوباره به جبهه برگشت . می گفت : خوب نیست زنان و دختران بستان و هویژه در معرض تعدی زیر بمباران دشمن قرارگیرند و زن و بچه ما راحت و آرام در کنار شوهران و پدران خود بیاسایند ، ماباید جبهه رفته و از حریم آن ها در واقع از حریم خود دفاع نماییم .
اودر مقابل بی قراری ها و گریه های مادر و پدرش می گفت : مبادا بعد از من برایم گریه کنید ، چون در این صورت فکر می کنند شما نسیبت به اسلام و قرآن  وظیفه خود بی تفاوت و ناراحت هستید ، بلکه با اراده قوی و پاهای استوار در مراسم تشییع جنازه ، به شهادت من افتخار کنید . و دیگران را درس عملی در ادامه راه شهدا بدهید . شهید درآخرین اعزامش از،خانواده و پدر و مادر خود حلیت طلبیده و به جبهه می رود .
عادل در جبهه به عنوان آر پی جی،زن  مشغول بود تااینکه در نبرد خیبر در جزیره مجنون براثر اصابت گلوله به سینه پاکش مجروح می شود . چون محور طلاییه و تپه اکبر صحنه شدید درگیری و جنگ بود . انتقال او به عقب غیر ممکن می شود و او عاشقانه به دیدار معبود می شتابد عادل ۱۳۶۲/۱۲/۵ به شهادت می رسد و پیکر پاکش پس،از،انتقال به اردبیل ، باحضور مردم شهید پرور تشییع و در گلزار شهدای،ستاره آباد محله قاسمیه به خاک سپرده میشود .
خبرنگار خبرگزاری بسیج ازاردبیل: کبری عزیزی
ارسال نظرات