مردان بی ادعا :

" دست به دست یکدیگر دهید و منافقین را از صحنه بدور کنید.

شهید سعید مهری در پانزدهم مهر ماه سال ۱۳۴۵در روستای نسار از،توابع بخش خورش رستم شهرستان خلخال در خانواده ای،شش نفره دیده به جهان گشود .
کد خبر: ۸۸۸۸۴۴۲
|
۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۳
به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل : نام پدرش محرم علی ونام مادرش فضّه است . سعید فرزند سوم خانواده بود و دوران  خرد سالگی را در کنار والدین ودر فضای پر از،مهرو محبت گذراند .
در سال ۱۳۵۱در دبستان شهریار نساز ثبت نام نمود و راه تحصیل علم به روی ایشان باز،شد . در سال ۱۳۶۵وارد مقطع راهنمایی شد و در مدرسه شهید نواب صفوی به همراه دوستان و همکلاسی ها سپری کرد .
پدرش می گوید : " سعید بچه بسیار زرنگ و باهوشی بود . تکالیف مدرسه را به موقع انجام می داد و به درس و مشق اش به موقع می رسید  و حتی یک بار هم نشد  معلمان از،وضعیت تحصیل او ناراضی باشند و به بنده شکایت کندد."
مقارن بودن وقوع انتفلاب با تحصیلات راهنمایی سعید ،باعث گردید فعالیت های انقلابی وی شروع شود ، عکس امام را در کوچه ها پخش می کرد ، کتاب های مربوط به انقلاب و امام را مطالعه می نمود و تا حد مقدور به مردم روستا روشنگری می کرد .
با وقوع انقلاب و تشریف فرمایی امام عزیز ، سعیدبه کمک دوستان انجمن اسلامی پایگاه مقاومت را در روستای خود راه اندازی کرده و شروع به فعالیت نمود تااینکه مقطع راهنمایی در روستا به اتمام رسید ، پدر ایشان تصمیم گرفت جهت ادامه تحصیل سعید را به شهر رشت برده و در نزد اقوام و خویشان خود در آنجا ثبت نام نماید تا از ادامه تحصیل بازنماند .
او حالا یک جوان تنومند و روشنفکری شده و برخود وظیفه می دانست که در جهت دفاع از،کیان مملکت اسلامی به فکر حضور در جبهه و تحصیل درس،مقاومت و ایثار و از،خود گذشتگی باشد .
جوانان دسته دسته راهی جبهه می شدند تا ابنکخ در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۸شرایط برای ایشان نیز مهیا گردید و سعید نیز از آنجا که آموزش های لازم را قبلا در پایگاه دیده بود ، به همراه چند تن از دوستانش از،طریق سپاه خلخال عازم تبریز،شدند و در قالب لشکر ۳۱عاشورا سازماندهی و به جبهه جنوب اعزام شدند .
بالاخره سعید در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ در عملیات والفجر ۸در منطقه فاو در عملیات شرکت نمود در اروند وضوی خون گرفت و بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه ایشان در درگیرز با نیروهاز بعثی عراق در ساعت ۲۲:۱۰در اروند ، شربت شهادت را نوشید و به دیار ابدی سفر کرد .

"بخشی از وصیت نامه شهید سعید مهری"
برادران و خواهران سعی کنید ،دست به دست یکدیگر دهید و منافقین را از،صحنه بدور کنید و هیچ فرصتی به آن ها ندهید که بخواهند به فعالیت خود ادامه دهند . برادران سعی کنید هر چه زودتر به یاری رزمندگان در جبهه ها بشتابید ، زیرا بعد از جنگ با عراق نوبت جنگ با اسراییل صهیونیسم است .
و خواهران عزیزم سعی کنید از،لحاظ هدیه و یا کارهای دیگر به رزمندگان در جبهه ها کمک کنید و پشتیبان محکمی برای رزمندگان باشید .
برادران عزیزم این راهی که من رفته ام هر چند پیروزی و آرزویم شهادت است ، اگر پیروز شدیم که به جای خود و اگر به آرزویم رسیدم شما باید راهم را ادامه دهید و آنچنان مشت محکمی بر دهان منافقین بزنید که دیگر با ملت طرف نشوند .
پدر و مادر عزیزم وقتی که من شهید شدم ، شما باید خوشحال باشید و حوصله به خرج دهید و استقامت داشته باشید .
پدر عزیز و برادران عزیزم بر من گریه نکنید، شما بر حسین گریه کنید . چون او مظلوم شهید شد ، چون اگر خانواده شهدا در تشییع جنازه فرزند خوشحال باشد و گریه نکند منافقین به لرزه می افتند .
پدر و مادر عزیزم شما براز من خیلی زحمت کشیده اید . امیدوارم مرا ببخشید . مادرم اگر من به روی تو امده باشم ، حلالم کن ، برادران و خواهران اگر من با شما بدرفتاری کردم ، حلالم کنید .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدب خمینی را نگهدار .
خبرنگار خبرگزاری بسیج از اردبیل _کبری عزیزی
ارسال نظرات