نگاهی به روزگار رضا میرپنج در دوران تبعید
کد خبر: ۸۸۹۲۰۰۱
|
۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۳
 
 به گزارش  سرویس بسیج پیشکسوتان خبرگزاری بسیج، محمدعلي شرفي/ 25 شهريور 1320 كه رضاشاه، سه هفته پس از اشغال ايران به دست متفقين، تبعيد شد، روز پايان حيات سياسي او و آغاز حيات سياسي فرزندش محمدرضا پهلوي است. استعفا و تبعيد رضاشاه پس از آن صورت گرفت كه دولت‌هاي روسيه و انگلستان به دليل مناسبات رو به گسترش رضاشاه با آلمان هيتلري، سه بار به وي هشدار دادند. در آن زمان اخبار و گزارش‌هاي دريافتي از جبهه‌هاي جنگ جهاني دوم حاكي از پيشرفت روزافزون آلمان و شكست‌ها و عقب‌نشيني‌هاي متفقين بود. رضاشاه نيز كه پيش‌بيني پيروزي آلماني‌ها را در جنگ داشت، نه براي حفظ استقلال كشور، بلكه براي حفظ موجوديت خود و رژيمش «بي‌طرفي در جنگ» اعلام كرده بود.
«فردوست» در اين باره مي‌نويسد: «... در اوج قدرت نازي‌ها در آلمان به دستور رضاخان يك كابينه جوان به نخست‌وزيري متين دفتري روي كار آمد. وظيفه اين كابينه نزديك شدن به آلمان بود. عملاً نيز روابط تجاري و صنعتي بين ايران و آلمان توسعه يافت. با پيشرفت آلمان‌ها در جنگ و نزديك شدن آنها به كوه‌هاي قفقاز رضاخان هم به انگليسي‌ها ناسزا مي‌‌گفت، اما با شروع شكست آلمان رضاخان دستپاچه شد و منصورالملك را كه از مهره‌هاي انگليس به شمار مي‌رفت، نخست‌وزير كرد...»
از ديد رضاشاه اعلام بي‌طرفي، موضعي مناسب در برابر دو جبهه‌اي بود كه يكي به عقيده وي در حال سقوط بود، اما در پشت مرزهاي ايران كمين كرده بود، و ديگري در حال پيروزي بود، اما با مرزهاي ايران فاصله داشت.
در چنين ایامی رضاشاه بنا داشت در برابر تهديدات روسيه و انگليس به سياست وقت‌كشي روي آورد. او به ويژه تهديدات روس‌ها را در وضعيتي كه اوكراين به اشغال نظاميان هيتلر درآمده و آلماني‌ها به سوي مسكو در حركت بودند، جدي نگرفته بود.
پنجم تير 1320، چهار روز پس از شروع عمليات نظامي گسترده آلمان عليه روسيه، دولت‌هاي روسيه و انگلستان طي دستور مشتركي به رضاشاه از وي خواستند تا خیلی زود نسبت به اخراج مستشاران آلماني از ايران اقدام كند. اين تصميم از سوي «سرريدر بولارد» سفير انگليس و «اسميرنوف» سفير روسيه اتخاذ شده و در ملاقاتي با رضاشاه به وي ابلاغ شد. رضاشاه نيز كه تصور پيروزي آلمان را در جنگ داشت، در پاسخ به سفيران انگليس و شوروي اعلام كرد كه ايران كشور بي‌طرفي است و فعاليت آلماني‌ها در ايران به كارهاي ساختماني و امور بازرگاني محدود است.
28 تير، اخطار ديگري به ايران داده شد. سرانجام 25 مرداد، انگليس و روسيه، طی یادداشتی مشترک با ایران اتمام حجت کردند. روز سوم شهريور 1320 سربازان ارتش سرخ از مرزهاي شمال و نيروهاي انگليسي از بنادر جنوب به ايران حمله‌ور شدند و سفيران انگليس و روسيه صبح همان روز علت اين اقدام را طي يادداشت‌هاي جداگانه‌اي به نخست‌وزير ابلاغ كردند. همان روز تلگراف مفصلي به امضاي رضاشاه به روزولت رئيس‌جمهور آمريكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جديد روابط ايران و آمريكا به شمار مي‌‌آيد. هر چند امريكايي‌ها در آن وضعیت نمي‌توانستند يا نمي‌خواستند كاري براي جلوگيري از اشغال ايران انجام دهند، اما زمينه مداخلات بعدي خود را فراهم آوردند. روزولت روز 11 شهريور در حالي كه نيروهاي روس و انگليس در شمال و جنوب ايران مستقر شده بودند، به تلگراف رضاشاه پاسخ داد. رضاشاه زماني پاسخ نامه را دريافت كرد كه تمام شرايط انگليس و روسيه را پذيرفته بود؛ اتباع آلماني را از ايران اخراج كرده بود و راه‌آهن و جاده‌هاي شمالي و جنوبي كشور را در اختيار نيروهاي اشغالگر قرار داده بود. با اين همه انگليسي‌ها و روس‌ها پيش از آنكه رضاشاه بتواند روابط نزديك‌تري با آمريكا برقرار کند، وي را براي استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند.
زماني كه ايران به اشغال متفقین درآمده بود، موجي از هرج‌ومرج و بلاتكليفي سراسر كشور را فراگرفته بود. اوضاع امنيتي كاملاً بي‌ثبات بود، بسياري از امراي ارتش و افسران ارشد گريخته بودند، سربازان باقي‌مانده در سربازخانه‌ها‌ مواد خوراكي در اختيار نداشتند، نظم و انضباط در هيچ رده ارتش برقرار نبود، دزدي از منازل مردم و غارت مغازه‌ها افزايش يافته بود و نظاميان نيز در اين غارتگري نقش داشتند. سربازان اسلحه‌ها را از پادگان‌ها مي‌ربودند و مي‌فروختند. حتي اسب‌هاي توپخانه به طور پنهاني دادوستد مي‌شد. بسياري از هنگ‌هاي برگزيده سابق به يك‌چهارم قدرت عادي خود تنزل يافته بودند، شعارنويسي عليه شاه به پشت ديوارهاي كاخ رضاخان نيز رسيده بود. در مجلس علناً از لزوم بركناري شاه از مقام فرماندهي كل قوا سخن به ميان مي‌آمد.
24 شهريور، رضاشاه آخرين جلسه هیئت دولت را تشكيل داد و به وزيرانش گفت به زودي كشور را ترك خواهد كرد. آخرين جمله شاه به وزيران اين بود كه «راز موفقيت من اين بوده كه هرگز با هيچ كس مشورت نمي‌كردم و خود كارها را مطالعه مي‌كردم»!
وقتي در سپيده‌‌دم 25 شهريور 1320 خبر پيشروي نيروهاي روسي مستقر در قزوين به سمت تهران به اطلاع رضاشاه رسيد، وي فروغي نخست‌وزير را به كاخ احضار كرد و از او خواست تا پيش‌نويس استعفانامه را بنويسد. فروغي استعفانامه را به امضاي شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را براي نمايندگان قرائت كند. با اين همه، وي پیش از رسيدن به مجلس بدون اطلاع شاه راهي سفارت انگليس شد و استعفا‌نامه را به «سر ريدر بولارد» سفير انگليس نشان داد.
زماني كه متن استعفانامه در جلسه مجلس قرائت مي‌شد، رضاشاه در راه اصفهان بود. او به خانواده خود كه پیشتر از تهران منتقل شده بودند، پيوست. در ساعت 8 بامداد 25 شهريور، تانك‌ها و زره‌پوش‌هاي روسي اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتي بعد نيروهاي انگليسي كه از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راه‌آهن رسيدند. تهران هيچ شباهتي به يك شهر عادي نداشت. خيابان‌ها كاملاً خلوت بود. هيچ مغازه‌اي باز نبود. مردم حتي خودروهاي خود را نيز از ترس آنكه به دست اشغالگران بيفتد، پنهان كرده بودند.
روز 26 شهريور در حالي كه تهران در اشغال نظاميان روس و انگليس قرار داشت، محمدرضا پهلوي جانشين جوان رضاشاه در مجلس سوگند ياد كرد. در اصفهان نيز رضاشاه به اتفاق خانواده به سوي نائين و يزد حركت كرد. آنها سپس به كرمان و از آنجا به بندرعباس رفتند.
روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش كه 20، نفر از جمله هفت پيشخدمت و آشپز بودند، با كشتي انگليسي «باندرا»، ايران را به سوي بمبئي ترك كردند. روز نهم مهر كشتي «باندرا» به بمبئي رسيد. رضاشاه پس از توقف كشتي «سركلرمونت اسكراين» كنسول سابق انگليس در مشهد را مشاهده كرد كه وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسي تأكيد كرد حق خروج از كشتي را ندارند. آنها تنها اين فرصت را داشتند كه از كشتي باندرا به كشتي ديگري منتقل شوند.
كشتي «برمه» پس از 9 روز دريانوردي به «پورت لوئي»ـ پايتخت جزيره موريس ـ رسيد. در موريس با تقاضاي رضاخان براي سفر به كانادا مخالفت شد. وي و همراهانش را به اقامتگاه‌شان انتقال دادند. ارسال نامه يا دريافت نامه براي آنان ممنوع شد و تنها شنيدن اخبار و گزارش‌هاي راديو لندن آزاد بود. اين محدوديت‌ها پس از امضاي پيمان سه‌جانبه ميان ايران، انگليس و شوروي (9 بهمن 1320) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضاشاه با موافقت انگليسي‌ها به تهران منتقل شدند و تنها او با عده‌ای از همراهان و خدمتكاران باقي ماندند.
روز هفتم فروردين، رضاشاه و همراهانش پورت لوئي را با كشتي به سوي دوربان در آفريقاي جنوبي ترك كردند. آنان پس از دو ماه در اين شهر بندري كه آب و هواي نامساعدي داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حركت كردند. رضاخان كه از بيماري قلبي، كليه و عفونت گوش رنج مي‌برد، طي اقامت خود در آفريقاي جنوبي دائم با شعارهايي كه وي را «ديكتاتور سرنگون شده» مي‌خواندند و خواستار اخراج وي از اين كشور شده بودند، مواجه بود. بيماري و نفرت عمومي مردم از رضاخان سرانجام وي را از پاي درآورد. 
به این ترتيب رضاخان پهلوي، ساعت پنج بامداد روز 26 ژوئيه 1944 (4 مرداد 1323) در حالی كه جنگ جهاني دوم به سرعت به نفع انگليس و روسيه پيش مي‌رفت، بر اثر يك حمله قلبي مرد.
ارسال نظرات