زبان حال جانباز به امام رضا(ع)؛

غریبانه می خوانمت تا اجابتم کنی

از کوچه پس کوچه های دلتنگی آمده ام، با کوله باری از اندوه که بر شانه هایم سنگینی می کند و با انبوه درد که در جانم ریشه دوانده است.
کد خبر: ۸۸۹۶۷۵۸
|
۱۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۷
به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، رضاجان! غربتی عظیم سخت پریشانم می کند و زخمی عمیق در درونم عجیب دلگیرم کرده است، آمده ام از امتداد سال های آتش و خون، از پشت خاکریز رشادت ها و از متن حماسه های سرخ و با تنی خسته و دردناک.

گریه هایم ببین دست به دامانت در آشوب هق هق خود عاجزانه التماست می کنند و در اوج بی قراری صدایت می زنند تا صدایم کنی، آقا صدایم کن، صدایم کن تا این همه پریشانی و هراسانی سامان یابد و زمان را از لحظات آواره وارهاند.

آن روز پشت خاکریزهای عشق آرزوی پرواز مرا در خویش گم می کرد و اینک از پشت خاکریزهای دعا آمده ام تا نگاهم را در ضریحت گره بزنم و در حریم حرمت کبوترانه رو به ایوان طلایت با امن یجیبی که از چشمان ملتهبم جاری می شود و با سوزنای غربت غریبی ام غریبانه بخوانمت تا اجابتم کنی.

آقا آمده ام با ره توشه ای از اشک و آه و درد، با ره آوردی از التماس و بی قراری تا قبولم کنی و همچنان بازهم چشم در راهم تا شاید نگاهم سپیده دمان به نگاه خورشیدوش موعود روشن شود.

رقیه غلامی
ارسال نظرات
آخرین اخبار