الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی
سید محمدحسین چاووشیان
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، این نوشتار درصدد کشف ارتباط و نشاندادن برخی از خطوط اصلی الهیات
فمینیستی با بعضی از موضوعات اخلاقی مربوط به علوم زیستشناسی، فنآوری و
پزشکی است. لذا تمرکز و تأکید خاصی بر مشارکتهای محتمل الهیات فمینیستی با
اخلاق زیستی، و نیز پیامدهای ویژه الهیات فمینیستی در جهت توسعه و استفاده
از تکنولوژیهای تکثیر نسل و باروری دارد. دغدغههای الهیات فمینیستی
بهصورت روشمند، متمرکز بر مسایل و تجربیات زنانه است و اخلاق فمینیستی به
دنبال خوب نشان دادن زندگی زنان در جامعه است. همچنین، اخلاق پزشکی
بهعنوان بخشی از اخلاق زیستی، دغدغهمندانه به دنبال توجه به مسایل مربوط
به زنان از جمله امور پزشکی مرتبط با سقط جنین و باروری است.
(در همین زمینه: الهیات فمینیستی چیست؟)
(در همین زمینه: فمینیسم و الهیات پویشی)
در ابتدا، به نظر میرسد برای مشخصشدن رابطه میان الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی، چند نکته را باید مد نظر قرار داد:
1. نمیتوان انتظار داشت که الهیات فمینیستی به شکل حرفهای و ماهرانه برای اصول اخلاقی و ارزشهای اخلاق زیستی بهصورت رویهای مشخص در نظرگرفته شود. هرچند در عصر حاضر، برخی امور اخلاقی را در ارتباط با اخلاق الهیاتی قراردادهاند؛ مثلاً ضرورت احترام گذاشتن به دیگران، اصل برابری یا نظام منطقی برای توزیع عادلانه امکانات و مواردی از این دست، که البته نمیتوان این موارد را صرفاً بهعنوان امور الهیاتی قلمداد کرد.
2. به هیچوجه شکل مشخص، قطعی و نهایی از الهیات فمینیستی وجود ندارد که به صراحت بتوانیم از آن یاد کنیم. زیرا همانطور که در الهیات بهصورت کلی، نگرش تکثرگرا وجود دارد، الهیات فمینیستی نیز به نوبه خود با نگرش پلورالیستیک و کثرتگرا مواجه است. لذا طبق این نگرش در الهیات فمینیستی، برخی بر محور پرستش الهه متمرکز هستند و برخی دیگر متمرکز بر نگرشها و رهیافتهای متون دینی و کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان هستند. همچنین برخی دیگر بر طبق اندیشهها و عقاید قدیمی موجود در سنتهای تاریخی متمرکز ماندهاند. از سویی، در سایه تلاشها و تحقیقات روزافزون دانشمندان، شاهد تفاوتها و نگرشهای جدید در الهیات فمینیستی در مقایسه و تقابل با یکدیگر هستیم.
3. گرچه از گذشتههای دور، برخی از اندیشمندان و محققان کتاب مقدس (حداقل در سنت مسیحی) کم و بیش به مسأله اخلاق در الهیات فمینیستی اهتمام داشتند، اما الهیات فمینیستی در ساختار و صورتبندی نظاممند، در مراحل ابتدایی خود قرار دارد. هرچند اخیراً درک نسبتأ مناسبی از اخلاق در مسأله الهیات فمینیستی بهوجود آمده و الهیات فمینیستی را مرتبط با مسایل و اصول اخلاقی در نظر میگیرند، ولی همچنان رویکرد مشخصی از منابع الهیاتی برای پاسخگویی به سؤالات جدید در زمینههای اخلاق زیستی و پزشکی وجود ندارد. در حالیکه بسیاری از اندیشمندان در زمینههای الهیات اخلاقی و فمینیستی، سؤالات چالشبرانگیز فراوانی درباره مسایل جدید پزشکی و تکنولوزیهای جدید باروری و تولیدمثل بیان کردهاند که پاسخگویی به این سؤالات، مستلزم شناخت و درک کافی از متون الهیاتی و اخلاقی، و نیز مرتبط ساختن این مسایل با اصول دیگر از الهیات فمینیستی و اخلاقی برای جعل و وضع تدریجی چشماندازها و اصول اخلاقی در موضوعاتی است که قاعدتاً به صورت جامع و فراگیر با اخلاق زیستی مرتبط خواهد بود.
4. وجود برخی از محدودیتها، به عنوان چالشی جدی در برقراری ارتباط مشخص و معین بین الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی مطرح است؛ درحالیکه درکنار این محدودیتها، نقاط مشترک جعلی و انحرافی، چالشها، منابع، و ظرفیتهای انتقادی و پراهمیت نیز به چشم میخورد. معالوصف؛ کارکرد انتقادی الهیات فمینیستی، همچنان میتواند ارایهدهنده چشمانداز جدیدی در برخی از موضوعات اخلاق زیستی باشد.
الهیات و اخلاق زیستی فمینیستی
الهیات فمینیستی دیدگاههای متفاوتی را در مورد بسیاری از مسائل اخلاق زیستی مطرح میکند زیرا زندگی زنان بهشدت مشمول مراقبتهای پزشکی شخصی، بهداشت عمومی و توسعه و استفاده از تکنولوژیهای زیست پزشکی است. تجربه زنان بعضی از فرصتهای اصلی و محدودیتهای پیش روی زندگی اجتماعی زنان را نشان میدهد. نگرشی که در مورد اهداف، اقدامات و نظریههای پزشکی بهطور عرفی مورد توجه زنان است، قابل تأمل است. اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته، نادیدهگرفتن اصول قدیمی، سنتی و رویکرد الهیاتی موضوع بحث است. با این وجود، میتوان رابطه بین الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی را به صورتهای مختلفی بررسی کرد.
از دیدگاه فمینیستی، میتوانیم اصول کلی اخلاق زیستی از قبیل سقط جنین، مراقبتهای پزشکی افراد مسن و نیز اصول روانپزشکی در درمان بیماریهای زنان را مورد بررسی قرار دهیم. البته تمرکز اصلی بحث بر مسأله توسعه و استفاده از تکنولوژیهای مولد (تولیدمثل) است. رویکرد الهیات فمینیستی نسبت به این مسأله دربرگیرنده برخی از مفاهیم برای شناخت موقعیتهای مرکزی در حیطه اخلاق زیستی است. آنچه توجه فمینیستها را بیش از بیش به خود جالب میکند، قابلیت تکنولوژی مولد است. بعضی از فمینیستها استدلال کردند که منبع اصلی افسردگی زنان قابلیت فیزیولوژیکی آنها برای بارداری و زایمان است؛ در حالیکه ویژگیهای جسمانی مادر میتواند قدرت اجتماعی و فردی را برای کودکان در جامعه مهیا کند تا بهوجود آورنده شرایطی برای رشد کودکان باشند.
در مواجهه با ضعف و رنج زنان در بارداری و زایمان، تکنولوژی به کمک زنان میآید و راهحلی را برای مشکلات ناشی از درد و رنج زنان ارائه میدهد. در همین زمینه برخی از فمینیستها معتقدندکه رهایی زنان از درد و رنج ناشی از مشکلات زیستی، تنها زمانی حاصل میشود که انقلابی در طبیعت و نگرشهای جامعه نسبت به آنان صورت بپذیرد. از جمله این فمینیستها، شولامیث فایرستون است که برای آزادی زنان از حکومت استبدادی بیولوژی آنها به هر وسیلهای از جمله تکنولوژی تمسک میجوید و به دنبال رهاسازی زنان از مسؤولیتهای مادری و تولیدمثل بهواسطه جنسیت و طبیعت است. اما این گفتمان نسبتاً اولیه در خصوص علت افسردگی زنان به دلایلی با مخالفت فمینیستهای دیگر همراه میشود؛ درحالیکه دیگران، روشهای جدید در توسعه تکنولوژی مولد، کاهش ارزش شخصیتی زنان و عرضه زنان بهعنوان کالای مصرفی در روند تولی مثل را ازجمله دلایل افسردگی زنان میدانند. گرچه هنوز افراد دیگری نیز استدلال میکنند که بعضی از کاربردهای تکنولوژی از قبیل آمنیوسنتز به منظور انتخاب جنسیت، زنان را وارد رقابت با خود میسازد، اما فمینیستها حداقل با دو موضوع دراین زمینه موافق هستند. اول، تاریخچه تجربه زنان در رابطه با قدرت و روند تولیدمثل؛که تاریخچهای از درد و رنج فروان است. هرچند بارداری و تولیدمثل، منبع درد و ناراحتی است اما میتواند بهعنوان منبعی برای خوشحالی و تکامل زنان در کنار انجام وظایف و ابراز وفاداری نیز باشد. البته دخالت تکنولوژی قرن20ام در تولیدمثل، اغلب این ناراحتیها را افزایش میدهد و افسردگی زنان را بیشتر کرده است.
دوم، فمینیستها موافق این نکته هستند که توسعه و استفاده از تکنولوژی مولد، نمیتواند بهصورت جداگانه از موقعیتهای فرهنگی- اجتماعی بهطور محسوس ارزیابی شود و این موقعیتها از لحاظ تاریخی و اجتماعی بیانگر قدرت و برتری مردان در جامعه است. از اینرو، مادامیکه تبعیض جنسی بهطور مداوم جهانی را معرفی میکند که زنان جنس درجه دوم محسوب میشوند، تکنولوژی، پیامدهای متفاوتی برای زنان ومردان خواهد داشت. صرفنظر از آزادی زنان از مسؤولیتهای غیرضروری در تولیدمثل، توسعه تکنولوژی میتواند منجر به محدودیتها و الزامات بیشتری شود.
فمینیستها بهطورکلی قضاوتهای پرحرف و حدیثی در مورد تکنولوژی مولد ارائه میدهند. آنها معنقدند این تکنولوژی میتواند بهصورتهای مختلفی وجود داشته باشد. ارزیابی توسعه روندهای وضع حمل و وسایل ضدبارداری، روشهای سقط جنین، تلقیح مصنوعی باروری در لوله آزمایشگاهی، تشخیص جنینی و بسیاری از تکنولوژیهای دیگر نمیتوانند در قضاوت با یکدیگر جمع شوند.
بهطور کلی، علیرغم دوسوگرایی نسبت به تکنولوژیهای مولد، فمینیستها میتوانند تأیید کنند که پیشرفتهای علمی، نوعی دستیابی مهم به خودشناسی انسان را نشان میدهد. عدم مسؤولیتپذیری اجتماعی گسترده در زمینه فعالیتهای پزشکی که با انحصار مردان به تخصصهای پزشکی شدیدتر شده است، نباید با ارزش کشفیات علمی اشتباه شود. علم و تکنولوژی ابزارهایی برای اصلاح نسلها حتی در مورد تبعیض جنسی بودهاند. محدودسازی تمرکز بر یک نوع تکنولوژی مولد میتواند مفید و مؤثر باشد. باروری از طریق نوعی از تکنولوژی که در لوله ازمایشگاه شکل میگیرد و باعث تغییر کامل در حالتهای تولیدمثل انسان است؛ مسألهای که بهعنوان تجربه زنان در مورد تکنولوژی در حیطه بارداری و زایمان مورد تحلیل جدی فمینیستها قرار گرفته است. البته همانطور که بیان شد، در بسیاری از موارد، تجربه خوشایندی نبوده و تحقیقات اخیر نیز به آشکارسازی مشکلاتی که زنان داشتهاند کمک کرده است. اما بیان این مشکلات میتواند سؤالاتی در ارتباط با باروری از طریق لوله آزمایش مطرح کند. استفاده از تکنولوژی پزشکی در ارتباط با تولیدمثل، ناهمبستگی (از خود بیگانگی) زنان از جسم خود، والدین و کودکان را ایجاد میکند.
برای بسیاری از فمینیستها، جدایی قدرت و روند تولیدمثل از بدن زنان مشکلات مهمی را بهوجود میآورد. لذا، تصور انتقال روند کلی به آزمایشگاه (که نه تنها از باروری در لوله آزمایشگاه استفاده میکند بلکه از تشکیل جفتهای مصنوعی نیز بهره میبرد) مورد توجه قرار نمیگیرد. از طرف دیگر، باروری در لوله آزمایشگاه ضرورتاً شمول ضروری تولیدمثل را نقض نمیکند. اگر هدف این روش این است که به زنان نازا امکان باردار شدن را بدهد، روشی برای شمول نسبی است. بهطور کلی فمینیستها با مقدسسازی اعضا، ارگان و عملکرد تولیدمثل زنان مخالف هستند؛ چراکه معتقدند این مقدسسازی مانع تمام مداخلات تکنولوژیکی میشود. درواقع، ضدمقدسسازی دراین مورد، مرحله ضروری در نقض تصورات قالبی زنانه و تغییر و تحریف آناتومی بهعنوان سرنوشت است.
بهعلاوه، تفاسیر فمینیستها درمورد اعتبار جداسازی جنسیت از تولیدمثل کاملاً آشکار است. اما بدون مخالفت، آنها تولیدمثل را بهعنوان بخش بالقوه مهم جنسیت تأیید میکنند. البته هنوز فمینیستها ارزش مطلقی برای مجموعه ارتباطهای فیزیکی طبیعی بین مقاربت (آمیزش جنسی) و باروری تخمک (سلول نطفه ماده) از طریق اسپرم مرد درنظر نمیگیرند. این موضوع عدم توانایی، تصوری است که این تکنولوژی را بهعنوان تنها روشی در نظر میگیرد که در آن جنسیت میتواند به تولیدمثل مرتبط باشد. در حالیکه جسم و بدن انسان مسأله اصلی در تحلیل فمینیستها در مورد باروری در لوله آزمایشگاه باقی میماند، اما استفاده اخلاقی از این تکنولوژی را منع نمیکند. احتمالاً مهمترین جنبه مشکل ساز باروری در لوله آزمایشگاه و تکنولوژیهای دیگر که در واقع تولیدمثل را ممکن میسازد، مسأله مسؤولیتپذیری است. تجربه زنان از تکنولوژی تولیدمثل، بیانگر این مطلب است که ارگان زن احتمالاً در شبکه تخصصهای مختلف مورد نیاز برای دستیابی به باروری در لوله آزمایشگاه مخفی میشود.
مشکل دیگر بهکارگیری تکنولوژی در تولیدمثل، به پرورش کودکان مربوط میشود. بهطوریکه این نوع روش نمیتواند بهطور جدی نیازهای اصلی کودکان، بلکه رابطه شخصی و حمایتی مادر را به همراه داشته باشد. البته این مسأله تنها به زنان مربوط نمیشود بلکه والدین، جامعه، متخصصان بارورسازی یا هر شخصی که دغدغه مسؤولیتپذیری برای کودکان را ندارد، میتواند این گزینهها را اتخاب کنند. موضوع دیگر، مربوط به انتخاب نسل و فرزند از میان گزینههای مختلف است. انتخاب جنسیت، قابلیت ذهنی و سلامت جسمی از مسایل تأثیرگذار در باروری از طریق لوله آزمایش است. برای بعضی از فمینیستها این قابلیت میتواند تعهدات مذهبی و اخلاقی را برای پذیرش انواع افراد در جامعه انسانی از بین ببرد. با این کار، اصول اصلی فمینیستها در مورد برابری، جامعیت، تقابل و تحمل نقصها و تفاوتها کمرنگ میشود.
به هرحال در تفسیر استفاده از لوله آزمایش با دو دیدگاه مواجه میشویم. دیدگاه نخست بیانگر منع کامل توسعه و استفاده از تکنولوژیهای باروری از جمله باروری از طریق لوله آزمایش است، و دیدگاه دوم که میگوید هرچند محدودیتهای خاص اخلاقی برای استفاده از این تکنولوژی وجود دارد اما میتواند به مسؤولیت انسان در قبال تولیدمثل کمک کند.
با این وجود، استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته در باروری و در نظر گرفتن محدودیتهای اخلاقی، منجر به شرایط و نتایج ویژهای میشود که به برخی از آنها در ذیل اشاره میشود:
1. خطر زیاد آسیب به سلامت والدین یا کودک؛
2. امکان عدم موقعیت مساعد برای رشد کودک؛
3. عدم قصد و اراده بچهدارشدن و تربیت نافرجام فرزند (بهخصوص در مواردی که صرفاً بهعنوان وسیلهای فقط در رابطه با اهداف متخصصان این تکنولوژی باشد. مثلاً اگر کودک فقط برای پیشرفت در تحقیقات علمی به دنیا بیاید یا برای همتاسازی خود بدون توجه به رشد کودک بهصورت مستقل باشد)؛
4. عدم توانایی برای وضع معیارهای عدالت توزیعی (وقتی مشخص میشود که نیازهای اصلی انسان دیگر اظهارات قانونی در مورد منابع موجود را جایگزین میکند).
چنین شرایطی تصورات انسان از آزمایشگاههای انسان بهعنوان کشتزارها را منع میکند و موجب اخذ تصمیمات اخلاقی لازم نیز میگرد (البته نه فقط تصمیمات اتخاذشده در مورد تکنولوژی تولیدمثل). برهمین اساس، رابطهای بین الهیات فمینیستی و موضوع اخلاق زیستی مطرح میشود. هرچند طرح این مسأله تحریکآمیزتر از جامعیت ارزشهای اخلاقی و هشدارهای تکنولوژیکی است که دانشمندان الهیات فمینیستی ارائه میدهند. بههرحال پژوهش در مورد اخلاق زیستی و الهیات فمینیستی و سؤالات مربوط به تفسیرهای زنانه در خصوص تکنولوژیهای مولد و نوع کفیت زندگی، تأملات و بازتابهای دقیقی را میطلبد که فرصت پرداختن به همه آنها در این مجال نمیگنجد./مهرخانه
(در همین زمینه: الهیات فمینیستی چیست؟)
(در همین زمینه: فمینیسم و الهیات پویشی)
در ابتدا، به نظر میرسد برای مشخصشدن رابطه میان الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی، چند نکته را باید مد نظر قرار داد:
1. نمیتوان انتظار داشت که الهیات فمینیستی به شکل حرفهای و ماهرانه برای اصول اخلاقی و ارزشهای اخلاق زیستی بهصورت رویهای مشخص در نظرگرفته شود. هرچند در عصر حاضر، برخی امور اخلاقی را در ارتباط با اخلاق الهیاتی قراردادهاند؛ مثلاً ضرورت احترام گذاشتن به دیگران، اصل برابری یا نظام منطقی برای توزیع عادلانه امکانات و مواردی از این دست، که البته نمیتوان این موارد را صرفاً بهعنوان امور الهیاتی قلمداد کرد.
2. به هیچوجه شکل مشخص، قطعی و نهایی از الهیات فمینیستی وجود ندارد که به صراحت بتوانیم از آن یاد کنیم. زیرا همانطور که در الهیات بهصورت کلی، نگرش تکثرگرا وجود دارد، الهیات فمینیستی نیز به نوبه خود با نگرش پلورالیستیک و کثرتگرا مواجه است. لذا طبق این نگرش در الهیات فمینیستی، برخی بر محور پرستش الهه متمرکز هستند و برخی دیگر متمرکز بر نگرشها و رهیافتهای متون دینی و کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان هستند. همچنین برخی دیگر بر طبق اندیشهها و عقاید قدیمی موجود در سنتهای تاریخی متمرکز ماندهاند. از سویی، در سایه تلاشها و تحقیقات روزافزون دانشمندان، شاهد تفاوتها و نگرشهای جدید در الهیات فمینیستی در مقایسه و تقابل با یکدیگر هستیم.
3. گرچه از گذشتههای دور، برخی از اندیشمندان و محققان کتاب مقدس (حداقل در سنت مسیحی) کم و بیش به مسأله اخلاق در الهیات فمینیستی اهتمام داشتند، اما الهیات فمینیستی در ساختار و صورتبندی نظاممند، در مراحل ابتدایی خود قرار دارد. هرچند اخیراً درک نسبتأ مناسبی از اخلاق در مسأله الهیات فمینیستی بهوجود آمده و الهیات فمینیستی را مرتبط با مسایل و اصول اخلاقی در نظر میگیرند، ولی همچنان رویکرد مشخصی از منابع الهیاتی برای پاسخگویی به سؤالات جدید در زمینههای اخلاق زیستی و پزشکی وجود ندارد. در حالیکه بسیاری از اندیشمندان در زمینههای الهیات اخلاقی و فمینیستی، سؤالات چالشبرانگیز فراوانی درباره مسایل جدید پزشکی و تکنولوزیهای جدید باروری و تولیدمثل بیان کردهاند که پاسخگویی به این سؤالات، مستلزم شناخت و درک کافی از متون الهیاتی و اخلاقی، و نیز مرتبط ساختن این مسایل با اصول دیگر از الهیات فمینیستی و اخلاقی برای جعل و وضع تدریجی چشماندازها و اصول اخلاقی در موضوعاتی است که قاعدتاً به صورت جامع و فراگیر با اخلاق زیستی مرتبط خواهد بود.
4. وجود برخی از محدودیتها، به عنوان چالشی جدی در برقراری ارتباط مشخص و معین بین الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی مطرح است؛ درحالیکه درکنار این محدودیتها، نقاط مشترک جعلی و انحرافی، چالشها، منابع، و ظرفیتهای انتقادی و پراهمیت نیز به چشم میخورد. معالوصف؛ کارکرد انتقادی الهیات فمینیستی، همچنان میتواند ارایهدهنده چشمانداز جدیدی در برخی از موضوعات اخلاق زیستی باشد.
الهیات و اخلاق زیستی فمینیستی
الهیات فمینیستی دیدگاههای متفاوتی را در مورد بسیاری از مسائل اخلاق زیستی مطرح میکند زیرا زندگی زنان بهشدت مشمول مراقبتهای پزشکی شخصی، بهداشت عمومی و توسعه و استفاده از تکنولوژیهای زیست پزشکی است. تجربه زنان بعضی از فرصتهای اصلی و محدودیتهای پیش روی زندگی اجتماعی زنان را نشان میدهد. نگرشی که در مورد اهداف، اقدامات و نظریههای پزشکی بهطور عرفی مورد توجه زنان است، قابل تأمل است. اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته، نادیدهگرفتن اصول قدیمی، سنتی و رویکرد الهیاتی موضوع بحث است. با این وجود، میتوان رابطه بین الهیات فمینیستی و اخلاق زیستی را به صورتهای مختلفی بررسی کرد.
از دیدگاه فمینیستی، میتوانیم اصول کلی اخلاق زیستی از قبیل سقط جنین، مراقبتهای پزشکی افراد مسن و نیز اصول روانپزشکی در درمان بیماریهای زنان را مورد بررسی قرار دهیم. البته تمرکز اصلی بحث بر مسأله توسعه و استفاده از تکنولوژیهای مولد (تولیدمثل) است. رویکرد الهیات فمینیستی نسبت به این مسأله دربرگیرنده برخی از مفاهیم برای شناخت موقعیتهای مرکزی در حیطه اخلاق زیستی است. آنچه توجه فمینیستها را بیش از بیش به خود جالب میکند، قابلیت تکنولوژی مولد است. بعضی از فمینیستها استدلال کردند که منبع اصلی افسردگی زنان قابلیت فیزیولوژیکی آنها برای بارداری و زایمان است؛ در حالیکه ویژگیهای جسمانی مادر میتواند قدرت اجتماعی و فردی را برای کودکان در جامعه مهیا کند تا بهوجود آورنده شرایطی برای رشد کودکان باشند.
در مواجهه با ضعف و رنج زنان در بارداری و زایمان، تکنولوژی به کمک زنان میآید و راهحلی را برای مشکلات ناشی از درد و رنج زنان ارائه میدهد. در همین زمینه برخی از فمینیستها معتقدندکه رهایی زنان از درد و رنج ناشی از مشکلات زیستی، تنها زمانی حاصل میشود که انقلابی در طبیعت و نگرشهای جامعه نسبت به آنان صورت بپذیرد. از جمله این فمینیستها، شولامیث فایرستون است که برای آزادی زنان از حکومت استبدادی بیولوژی آنها به هر وسیلهای از جمله تکنولوژی تمسک میجوید و به دنبال رهاسازی زنان از مسؤولیتهای مادری و تولیدمثل بهواسطه جنسیت و طبیعت است. اما این گفتمان نسبتاً اولیه در خصوص علت افسردگی زنان به دلایلی با مخالفت فمینیستهای دیگر همراه میشود؛ درحالیکه دیگران، روشهای جدید در توسعه تکنولوژی مولد، کاهش ارزش شخصیتی زنان و عرضه زنان بهعنوان کالای مصرفی در روند تولی مثل را ازجمله دلایل افسردگی زنان میدانند. گرچه هنوز افراد دیگری نیز استدلال میکنند که بعضی از کاربردهای تکنولوژی از قبیل آمنیوسنتز به منظور انتخاب جنسیت، زنان را وارد رقابت با خود میسازد، اما فمینیستها حداقل با دو موضوع دراین زمینه موافق هستند. اول، تاریخچه تجربه زنان در رابطه با قدرت و روند تولیدمثل؛که تاریخچهای از درد و رنج فروان است. هرچند بارداری و تولیدمثل، منبع درد و ناراحتی است اما میتواند بهعنوان منبعی برای خوشحالی و تکامل زنان در کنار انجام وظایف و ابراز وفاداری نیز باشد. البته دخالت تکنولوژی قرن20ام در تولیدمثل، اغلب این ناراحتیها را افزایش میدهد و افسردگی زنان را بیشتر کرده است.
دوم، فمینیستها موافق این نکته هستند که توسعه و استفاده از تکنولوژی مولد، نمیتواند بهصورت جداگانه از موقعیتهای فرهنگی- اجتماعی بهطور محسوس ارزیابی شود و این موقعیتها از لحاظ تاریخی و اجتماعی بیانگر قدرت و برتری مردان در جامعه است. از اینرو، مادامیکه تبعیض جنسی بهطور مداوم جهانی را معرفی میکند که زنان جنس درجه دوم محسوب میشوند، تکنولوژی، پیامدهای متفاوتی برای زنان ومردان خواهد داشت. صرفنظر از آزادی زنان از مسؤولیتهای غیرضروری در تولیدمثل، توسعه تکنولوژی میتواند منجر به محدودیتها و الزامات بیشتری شود.
فمینیستها بهطورکلی قضاوتهای پرحرف و حدیثی در مورد تکنولوژی مولد ارائه میدهند. آنها معنقدند این تکنولوژی میتواند بهصورتهای مختلفی وجود داشته باشد. ارزیابی توسعه روندهای وضع حمل و وسایل ضدبارداری، روشهای سقط جنین، تلقیح مصنوعی باروری در لوله آزمایشگاهی، تشخیص جنینی و بسیاری از تکنولوژیهای دیگر نمیتوانند در قضاوت با یکدیگر جمع شوند.
بهطور کلی، علیرغم دوسوگرایی نسبت به تکنولوژیهای مولد، فمینیستها میتوانند تأیید کنند که پیشرفتهای علمی، نوعی دستیابی مهم به خودشناسی انسان را نشان میدهد. عدم مسؤولیتپذیری اجتماعی گسترده در زمینه فعالیتهای پزشکی که با انحصار مردان به تخصصهای پزشکی شدیدتر شده است، نباید با ارزش کشفیات علمی اشتباه شود. علم و تکنولوژی ابزارهایی برای اصلاح نسلها حتی در مورد تبعیض جنسی بودهاند. محدودسازی تمرکز بر یک نوع تکنولوژی مولد میتواند مفید و مؤثر باشد. باروری از طریق نوعی از تکنولوژی که در لوله ازمایشگاه شکل میگیرد و باعث تغییر کامل در حالتهای تولیدمثل انسان است؛ مسألهای که بهعنوان تجربه زنان در مورد تکنولوژی در حیطه بارداری و زایمان مورد تحلیل جدی فمینیستها قرار گرفته است. البته همانطور که بیان شد، در بسیاری از موارد، تجربه خوشایندی نبوده و تحقیقات اخیر نیز به آشکارسازی مشکلاتی که زنان داشتهاند کمک کرده است. اما بیان این مشکلات میتواند سؤالاتی در ارتباط با باروری از طریق لوله آزمایش مطرح کند. استفاده از تکنولوژی پزشکی در ارتباط با تولیدمثل، ناهمبستگی (از خود بیگانگی) زنان از جسم خود، والدین و کودکان را ایجاد میکند.
برای بسیاری از فمینیستها، جدایی قدرت و روند تولیدمثل از بدن زنان مشکلات مهمی را بهوجود میآورد. لذا، تصور انتقال روند کلی به آزمایشگاه (که نه تنها از باروری در لوله آزمایشگاه استفاده میکند بلکه از تشکیل جفتهای مصنوعی نیز بهره میبرد) مورد توجه قرار نمیگیرد. از طرف دیگر، باروری در لوله آزمایشگاه ضرورتاً شمول ضروری تولیدمثل را نقض نمیکند. اگر هدف این روش این است که به زنان نازا امکان باردار شدن را بدهد، روشی برای شمول نسبی است. بهطور کلی فمینیستها با مقدسسازی اعضا، ارگان و عملکرد تولیدمثل زنان مخالف هستند؛ چراکه معتقدند این مقدسسازی مانع تمام مداخلات تکنولوژیکی میشود. درواقع، ضدمقدسسازی دراین مورد، مرحله ضروری در نقض تصورات قالبی زنانه و تغییر و تحریف آناتومی بهعنوان سرنوشت است.
بهعلاوه، تفاسیر فمینیستها درمورد اعتبار جداسازی جنسیت از تولیدمثل کاملاً آشکار است. اما بدون مخالفت، آنها تولیدمثل را بهعنوان بخش بالقوه مهم جنسیت تأیید میکنند. البته هنوز فمینیستها ارزش مطلقی برای مجموعه ارتباطهای فیزیکی طبیعی بین مقاربت (آمیزش جنسی) و باروری تخمک (سلول نطفه ماده) از طریق اسپرم مرد درنظر نمیگیرند. این موضوع عدم توانایی، تصوری است که این تکنولوژی را بهعنوان تنها روشی در نظر میگیرد که در آن جنسیت میتواند به تولیدمثل مرتبط باشد. در حالیکه جسم و بدن انسان مسأله اصلی در تحلیل فمینیستها در مورد باروری در لوله آزمایشگاه باقی میماند، اما استفاده اخلاقی از این تکنولوژی را منع نمیکند. احتمالاً مهمترین جنبه مشکل ساز باروری در لوله آزمایشگاه و تکنولوژیهای دیگر که در واقع تولیدمثل را ممکن میسازد، مسأله مسؤولیتپذیری است. تجربه زنان از تکنولوژی تولیدمثل، بیانگر این مطلب است که ارگان زن احتمالاً در شبکه تخصصهای مختلف مورد نیاز برای دستیابی به باروری در لوله آزمایشگاه مخفی میشود.
مشکل دیگر بهکارگیری تکنولوژی در تولیدمثل، به پرورش کودکان مربوط میشود. بهطوریکه این نوع روش نمیتواند بهطور جدی نیازهای اصلی کودکان، بلکه رابطه شخصی و حمایتی مادر را به همراه داشته باشد. البته این مسأله تنها به زنان مربوط نمیشود بلکه والدین، جامعه، متخصصان بارورسازی یا هر شخصی که دغدغه مسؤولیتپذیری برای کودکان را ندارد، میتواند این گزینهها را اتخاب کنند. موضوع دیگر، مربوط به انتخاب نسل و فرزند از میان گزینههای مختلف است. انتخاب جنسیت، قابلیت ذهنی و سلامت جسمی از مسایل تأثیرگذار در باروری از طریق لوله آزمایش است. برای بعضی از فمینیستها این قابلیت میتواند تعهدات مذهبی و اخلاقی را برای پذیرش انواع افراد در جامعه انسانی از بین ببرد. با این کار، اصول اصلی فمینیستها در مورد برابری، جامعیت، تقابل و تحمل نقصها و تفاوتها کمرنگ میشود.
به هرحال در تفسیر استفاده از لوله آزمایش با دو دیدگاه مواجه میشویم. دیدگاه نخست بیانگر منع کامل توسعه و استفاده از تکنولوژیهای باروری از جمله باروری از طریق لوله آزمایش است، و دیدگاه دوم که میگوید هرچند محدودیتهای خاص اخلاقی برای استفاده از این تکنولوژی وجود دارد اما میتواند به مسؤولیت انسان در قبال تولیدمثل کمک کند.
با این وجود، استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته در باروری و در نظر گرفتن محدودیتهای اخلاقی، منجر به شرایط و نتایج ویژهای میشود که به برخی از آنها در ذیل اشاره میشود:
1. خطر زیاد آسیب به سلامت والدین یا کودک؛
2. امکان عدم موقعیت مساعد برای رشد کودک؛
3. عدم قصد و اراده بچهدارشدن و تربیت نافرجام فرزند (بهخصوص در مواردی که صرفاً بهعنوان وسیلهای فقط در رابطه با اهداف متخصصان این تکنولوژی باشد. مثلاً اگر کودک فقط برای پیشرفت در تحقیقات علمی به دنیا بیاید یا برای همتاسازی خود بدون توجه به رشد کودک بهصورت مستقل باشد)؛
4. عدم توانایی برای وضع معیارهای عدالت توزیعی (وقتی مشخص میشود که نیازهای اصلی انسان دیگر اظهارات قانونی در مورد منابع موجود را جایگزین میکند).
چنین شرایطی تصورات انسان از آزمایشگاههای انسان بهعنوان کشتزارها را منع میکند و موجب اخذ تصمیمات اخلاقی لازم نیز میگرد (البته نه فقط تصمیمات اتخاذشده در مورد تکنولوژی تولیدمثل). برهمین اساس، رابطهای بین الهیات فمینیستی و موضوع اخلاق زیستی مطرح میشود. هرچند طرح این مسأله تحریکآمیزتر از جامعیت ارزشهای اخلاقی و هشدارهای تکنولوژیکی است که دانشمندان الهیات فمینیستی ارائه میدهند. بههرحال پژوهش در مورد اخلاق زیستی و الهیات فمینیستی و سؤالات مربوط به تفسیرهای زنانه در خصوص تکنولوژیهای مولد و نوع کفیت زندگی، تأملات و بازتابهای دقیقی را میطلبد که فرصت پرداختن به همه آنها در این مجال نمیگنجد./مهرخانه
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار