26 مرداد روزی که ایران عطر آگین شد/خاطرات رزمنده ای که 14 ماه در دفاع مقدس حضور داشت +تصویر

26 مرداد روزی که ایران عطر آگین شد/خاطرات رزمنده ای که 14 ماه در دفاع مقدس حضور داشت بیست و ششم مردادماه، سالگرد بازگشت آزادگان، این سروقامتان سرافراز و نستوه که با تکیه بر ایمان و ارزش‌های معنوی، قله‌های بلند آزادی و آزادگی را فتح نمودند
کد خبر: ۸۹۰۳۴۱۹
|
۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۷


به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان،  بیست و ششم مردادماه، سالگرد بازگشت آزادگان، این سروقامتان سرافراز و نستوه که با تکیه بر ایمان و ارزش‌های معنوی، قله‌های بلند آزادی و آزادگی را فتح نمودند و با مقاومت و پایمردی در برابر شعله‌های صبر و ایمان طعم تلخ شکست و ناکامی را بر دشمنان و حقارت و سرافکندگی را بر متجاوزان این مرز و بوم چشاندند، درسی که نباید هیچگاه از یاد مستکبران جهانی و حامیان رژیم بعثی عراق به ویژه آمریکای جنایتکار برود.
 


 شب هاي  بلند دوره  اسارت، غم غربت و چشم انتظاري ، تلخي درد فراق، حسرت دويدن ها وجاماندن ها و درنهايت پايمردي بر سر اعتقادات.


 

این روز یکی از خاطره‌انگیز‌ترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است که شاهد حضور و آزادی مردانی بود که در راه عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند، مجاهدت و استقامت ورزیدند و آنها توانستند در سال‌های زجر و شکنجه، با وجود درد و بیماری جسمی، روح و روان خود را حفظ کنند و تقوا و مردانگی خود را مضاعف کنند تا در بازگشت به ایران اسلامی در صحنه‌های مختلف اجتماعی، سرمشق و نمونه‌ای از صلابت و استقامت مردان و زنان ایران اسلامی باشند.

 


امام خمینی(ره) بنیانگذار عظیم‌الشان انقلاب اسلامی در مورد آزادگان می‌فرمایند: اگر روزی اسرا برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود


مقام معظم رهبری نیز درباره آزادگان چنین گفته‌اند: یکی از چیزهایی که دلهایتان را در دوران اسارت زنده و ‌پر امید نگه می‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند را می‌توان درک کرد.
بی‌شک سال‌ها محرومیت این سرو قامتان تاریخ باعث شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر موفقیت گام بردارند و الگو، اسوه و افتخار میهن خویش باشند.


14 ماه خدمت در جبهه


مسعود قربانی رزمنده ای است که در دوران دفاع مقدس دشواری های بسیاری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی كه جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.


مسعود قربانی اهل شهرستان بیجار است و در سال 1361 در حالی كه 21 ساله بود و یک فرزند پسر کوچک داشت وارد ارتش و یك سال بعد، پس از طی دوره آموزشی راهی جبهه های جنوب می شود. جذابیت یادداشت های مسعود قربانی در جبهه خلاصه نمی شود و سرگذشت او پس از جنگ نیز خواندنی است و آن تا مدتی از ذهن پاك نخواهد شد.


یادداشت های روزانه رزمندگان همیشه جذاب و خواندنی بوده است تمام نوشته ها بر مبنای واقعیت بوده و اتفاق افتاده و به همین دلیل این خاطرات را می توان یك مستند تاریخی دانست و از آن جهت كه سعی شده جذاب و خواندنی باشد به جذابیت های ادبی هم توجه شده است.


اما مسعود قربانی رزمنده ای که این دشواری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی كه جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.



کتابی گرانبها اما واقعی از عشق و علاقه ی رزمندگان آن زمان



مسعود قربانی رزمنده و ایثارگر کردستانی است که 14 ماه را در جبهه ها با عشق و علاقه خدمت می کرد وی 3 فرزند پسر دارد وقتی از ایشان خواستیم تا با وی مصاحبه ای را داشته باشیم دفتر خاطراتی را از آن دوران به ما نشان داد خاطراتی که به مانند کتابی گرانبها اما واقعی عشق و علاقه ی رزمندگان و ایثارگران و شهیدان آن زمان را تک تک بیان نموده که می تواند درسی آموزنده و واقع بینانه برای نسل های جدید باشد.


وی در یکی از خاطراتش نوشته بود: من در آن زمان در یکی از بهداری های منطقه ی هویزه ( جزایر مجنون ) مشغول به خدمت بودم که 3 نفری را که به شدت زخمی شده بودند را به آن بهداری آوردند در آن هنگام لبخند و شوخی هایی را که این 3 نفر با هم داشتند چنان مرا تحت تأثیر قرار داده بود که با خود فکر می کردم که این رزمندگان با چه عشق و علاقه ای به جبهه ها آمده بودند و از سرزمینشان دفاع می کردند و حتی از دست دادن جانشان را هم خدمت به مردم می دانستند و گویا هر پرچمی از دست هر سرداری می افتاد سردار دیگر آن را بر می داشت و به دوش می کشید .چه دردناک است این دریای خون آشامی که چقدر دوستان ما را از هم جدا کردند.


وی در یکی دیگر از خاطراتش که در تاریخ 18 اردیبهشت 63 برای مادر خود چنین نوشته بود این بود که ؛ مادر عزیزم تصمیم گرفتم که دیگر با همه مهربان باشم و در عوض نفرت مهربانی را با دشمنان داشته باشم اما نخستین خمپاره ی دشمن که در نزدیکیم منفجر شد حرص زندگی و عشق به دنیا را از یادم برد گویی جبهه جنگ ، میدانی است كه مرگ هر لحظه در آن جولان می دهد و مرزهای زندگی و مرگ به نزدیك ترین فاصله خود می رسند و انسانها آنقدر به مرگ نزدیکند که صدای پای مرگ را می توانی بشنوی شاید در چنین شرایطی، نوشتن شاید كار چندان ساده ای نباشد، آن هم به شكل روزانه اش اما شاید دل بی قرار مرا که دوستانم را یکی یکی پر پر می بینیم آرام کند مادر عزیزم وجب به وجب ایرانم را دوست دارم اما این حرفها فایده ای ندارد چون می ترسم باعث نگرانی شما شوم زیرا می گفتی یک مرد نباید گریه کند. ای کاش طوفان جنگ تمام شود و تمام رزمندگان به آغوش خانواده شان برگردند.

 



آری یکی از پشتوانه های فرهنگ جامعه فرهنگ ایثار و شهادت بود که از نسیم روح بخش اسلام در جامعه ی ما جاری شده است چون این ایثارگران بودند که در جان خویش را به محبت بخشیدند و سختی و خشونت دفاع را برای آرامش جامعه خریدند و حریم جامعه را از تعرض دشمنان برای رشد و عطوفت و مهربانی مصون نگه داشته اند زیرا حضور آنان حضور عطر ایمان است به همین دلیل است که باید ایثارگران و رزمندگان را در تحولات جامعه و سازندگی مشارکت داد تا الگوی فرهنگ جامعه قرار بگیرند و بستر حضور آنان را در جامعه فراهم کرد.
 
 آفتاب دل
 
 
 
انتهای پیام/7727

ارسال نظرات
آخرین اخبار