خبرهای داغ:
امروز، بیست و هفتمین سالروزِ بیست و ششم مرداد است؛ روزی که به نام آزادگان سرافراز ایران عزیز و صبوری های ماندگارشان، به ثبت رسیده است.
کد خبر: ۸۹۰۳۶۲۸
|
۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۶


به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، 26 مرداد ماه 1369 در تاریخ حماسه و دفاع ایران عزیز ماندگار شده است، روزی که در بعدازظهر آن، انتظار چندین ساله مردم و بسیاری از  خانواده‌های چشم انتظار به سر آمد و بازگشت بیش از 40 هزار آزاده دفاع مقدس با ورود حدود یک هزار نفر از این عزیزان از مرز خسروی آغاز شد.

اگرچه جنگ نظامی تحمیلی دشمنان علیه ملت مقاوم ایران در سال 1367 به پایان رسید، اما کارشکنی‌های دشمنان سبب شد تا آغاز تبادل اسرا، بیش از دو سال به تاخیر افتد.

چنین شد که گروهی از ناظران بین المللی نظامی در مرزهای ایران و عراق مستقر شدند تا تبادل اسیران جنگی آغاز شود.

اینگونه بود که آزادگان بازگشتند، سجده شکر گزاردند، خاک وطن را بوسه باران کردند و البته اشک ریختند؛ اشکی که هم اشک شوق خوشحالی برای بازگشت به میهن بود و هم اشک غم در فقدان برخی آزادگانی که در دوران اسارت، به شهادت رسیدند و البته اشک حسرت از عدم زیارت امام راحل عظیم الشأن (ره).

آزادگان که می‌آمدند، بلافاصله به زیارت مرقد مطهر حضرت روح الله می‌رفتند تا ثابت شود که خبر شنیدن ارتحال امام در اسارت، چقدر برایشان دشوار بوده است. اینجا هم به آنان اطلاع دادند که امامشان برایشان پیغامی گذارده است:   

"اگر روزی اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود."

آنان حتی در اسارت هم با برخی از پیام‌های امام که به دستشان می‌رسید، روحیه می‌گرفتند که این نامه امام در پاسخ به نامه یکی از آزادگان، از آن جمله است:

"فرزند بسیار عزیزم! از نامه دلسوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتى شما عزیزان در بند را احساس مى‏کنم، شما هم ناراحتى پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید. عزیزان من! سیّد و مولاى همه ما حضرت موسى‏ بن جعفر بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به‏ سر بردند. براى اسلام عزیزش صبر کنید. خداوند، فرج را ان ‏شاء اللّه نزدیک مى‌‌نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد مى‌فرماید. به همه عزیزان در بند، سلام مرا برسانید. من از دعاى خیر فراموشتان نمى‏کنم. خداحافظ شما باشد."

باید گفت که رابطه دلدادگی امام و آزادگان، رابطه‌ای زبانزد است و آزادگان آنقدر به امام علاقه داشتند که حتی آزادگان کم سن و سال هم در اسارت، به این عشق، پایدار ماندند.

در این باره نقل است که روزی، افسری عراقى از آزاده بسیجى 15 ساله و البته مجروح ما درباره میزان علاقه اش به پدر و مادر می‌پرسد و آن نوجوان بیان می‌دارد که به اندازه چشمانش، پدر و مادر خود را دوست دارد. افسر عراقی سپس از میزان علاقه آن نوجوان به امام خمینی سوال می‌کند و با پاسخ هوشمندانه بسیجی ما مواجه می‌شود:

"امام خمینى قلب من است، او را به اندازه قلبم دوست دارم. انسان بدون چشم مى‏تواند زندگى کند، اما زندگى بدون قلب، ممکن نیست."

همین استواری‌ها بود که گاهی تحسین افسران دشمن را هم به دنبال می‌داشت و حتی یک بار اعتراف کردند که اسیران ایرانی در خاک رژیم بعث، یک حکومت اسلامی کوچک تشکیل داده اند.

آزادگان که بازگشتند البته به دیدار رهبر جانباز انقلاب هم شرفیاب می‌شدند تا با نایب و جانشین حضرت امام، بیعت کنند.

حضرت آقا هم در این دیدارها، صبوری آزادگان را پاس می‌داشتند و با بیانات ارزشمند خود، از ایثارگری آنان تجلیل کردند و این عزیزان را پیروز حقیقی میدان مجاهدت بر می‌شمردند:

"یکی از چیزهایی که شما را، دل‌هایتان را زنده نگه می‌‌داشت، ‌پُر امید نگه می‌‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می‌شود فهمید ... مسئله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود، امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزادمردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند ... شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن شدید ... شماها جوانى و زندگى باطراوت دوران شباب را در راه خدا دادید، اما ضرر نکردید؛ چون با خدا معامله کردید. صبر و استقامت شما، به اسلام آبرو بخشید. خانواده ‏هاى شما با صبر خود اسلام را روسفید کردند و به نظام و جمهورى اسلامى آبرو دادند. در این مدت هشت سال و ده سال و دوران تلخ اسارتِ شما در دست دشمن، ملت ایران با سربلندى از گذرگاه‌‏هاى بسیار سختى عبور کرد. این ملت در جاده آسفالته حرکت نکرد. گردنه‌‏هاى زیادى را طى کرد و با خطرها مواجه شد ... ما به شما و به خانواده‌‏هاى شما و به مجاهدت شما افتخار مى‏کنیم.

این‏که ما به اسرایمان، آزادگان مى‏گوییم، بى‏وجه نیست. شما که برگشتید، آبرومند و سربلند برگشتید. دین و اعتقاد و دلبستگى‏تان به امام و اسلام و انقلاب را حفظ کردید. پیش دشمن، آبروى ملت را حفظ نمودید و ملت را سرشکسته نکردید. اینها خیلى ارزش دارد.

امروز هم که برگشتید، بحمدالله پیروز برگشته‏اید ... شما آزادگان و عزیزان زندانى و در بند ما و نیز ملت ایران، حجت را بر مسؤولان و ما تمام کردید ... هیچکس در نظام جمهورى اسلامى، با داشتن چنین ذخیره‌هاى ارزشمندى مثل شماها و مثل بقیه آحاد ملت در مقابل دشمنان، یک لحظه احساس ضعف نخواهد کرد ....

شما عزیزان مثل گذشته به خدا توکل کنید. با خدا ارتباطتان را حفظ کنید. دستاورد دوران اسارت را مثل ذخیره ارزشمندى براى خودتان نگه دارید.

شماها که آمدید، قدرت این ملت ظاهر شد. امروز، دشمن از دست‏اندازى به انقلاب مایوس است، اما از دشمنى پشیمان نیست. ملت ما باید به‏ هوش باشد. اولین وظیفه ما این است که کشورمان را از همه ‏جهت قدرتمند کنیم. امروزه همه برنامه‏‌هاى دولت جمهورى اسلامى، در خط قدرت‏ بخشیدن به ایران اسلامى است. اسلام هم پشتوانه ماست. شما به‏عنوان عناصر ورزیده، امتحان‏داده، زجرکشیده و آب‏دیده که از میدان ‏هاى خطر عبور کرده ‏اید، جزو درخشنده‏ ترین نگین‌هاى این مجموعه مى ‏توانید باشید."


آزادگان که بازگشتند، البته یادآور این بیت شعر هم برای همه ایرانیان سربلند بود:

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور.

سعید اَسرامنش
ارسال نظرات