یکی از فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر ساخته شد و جبهه استکبار حمایت‌های بی‌سابقه‌ای از آن انجام داد، «فصل کرگدن» است.
کد خبر: ۸۹۲۰۸۴۰
|
۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۵

پس از آن‌که غرب به این نتیجه رسید که جنگ سخت نظامی علیه ایران آن‌ها را به اهداف خاص خود نمی‌رساند، تصمیم گرفت از راه‌های دیگر برای مقابله و تخریب استفاده کند که جنگ رسانه‌ای کارآمدترین انتخاب آن‌ها بود. ازآنجاکه جنگ‌های نوین عموماً نیازمند تأیید افکار عمومی، ارائه‌ی تصویر مدنظر از خود و دیگری هستند، رسانه‌ها کارکرد ویژه‌ای در آن‌ها یافته‌اند و هر آنچه تحت عنوان جنگ روانی، پروپاگاندا و… قرار می‌گیرد، به‌نوعی اشاره به کاربرد رسانه‌ها برای تصویرسازی و تصوّر سازی دارد.[1] بنابراین ایجاد تصویری خشن، تندرو، دروغ‌گو و … از ایران در ذهن جهانیان از اولویت‌های راهبردی آن‌ها بود.

زمانی که جبهه غرب جنگ تمام‌عیار فرهنگی را علیه ایران اسلامی آغاز کرد، به‌جز رسانه و خبر به‌عنوان قوی‌ترین بازوی خود، از سربازان پیاده‌نظام -که درواقع همان مخالفان داخلی هستند- نیز استفاده کرد. غیر از جاسوس‌ها و افراد نفوذی که با ورود به ایران و حضور در مراکز اصلی فرهنگ، مثل روزنامه‌ها و تألیفات در دهه شصت و هفتاد شمسی، تهاجم فرهنگی را رقم زدند، از داخل خاک ایران و از معدود افراد خودفروخته نیز برای نیل به اهدافشان استفاده کردند؛ می‌توان به افرادی چون هوشنگ وزیری[2]، علیرضا نوری زاد[3] و … نام برد. در جنگ رسانه‌ای، دشمن با واقعیت کاری ندارد، بلکه او واقعیت را برای مخاطب «می‌سازد». دشمن از ادبیات سیاه بهره می‌گیرد و بر اساس خواست خود، نظام یک کشور را مرعوب می‌کند و با فرسایشی کردن فضای سیاسی، نیروهای اصلی نگه‌دارنده را خسته می‌نماید.[4]

اما وقتی صحبت از سینما می‌شود، زمان زیادی طول می‌کشد تا بتوان خودباختگی و سرسپردگی یکی از اهالی فرهنگ را ثابت کرد؛ چراکه این مورد جزء سیاست‌های پنهان کشورها قرار دارد و این موضوع در بین مردم و حتی برخی مدیران هنوز به‌طور کامل تبیین نشده است.

یکی از اهالی سینما که در سال‌های اخیر به‌وضوح به مقابله با جمهوری اسلامی ایران پرداخته و البته غرب نیز برای بالا‌بردن و مشهور‌کردن او از هیچ کمکی مضایقه نکرده است، «بهمن قبادی» فیلم‌ساز اهل کردستان و البته فراری از کشور است.

کارگردان فیلم

او کار خود را در انجمن سینمای جوانان سنندج شروع کرد. فیلم‌های کوتاه قبادی که رشته‌ی سینما را در دانشکده صداوسیما رها کرده بود و تجربه عکاسی هنری و صنعتی داشت از نیمه دهه 1370 موردتوجه قرار گرفت و توانست جوایز داخلی و خارجی متعددی را نصیب او کند. او با ساخت فیلم بلند «زمانی برای مستی اسب‌ها» به جرگه فیلم‌سازان حرفه‌ای پیوست که این فیلم نخستین اثر کردی زبان سینمای ایران بود. «آوازهای سرزمین مادری‌ام 1381»، «لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند 1382»، «نیوه‌مانگ 1385»، «کسی از گربه‌های ایرانی خبر ندارد 1388» و «فصل کرگدن 1390» از دیگر آثار بلند او هستند. قبادی مدتی نیز به‌عنوان دستیار کارگردان در کنار «عباس کیارستمی» فعالیت می‌کرد.

 

فیلم‌هایش در جشنواره‌های جهانی بسیاری مطرح شدند و خودش نیز در بخش دوربین طلایی جشنواره فیلم کن 1381، جشنواره بین‌المللی فیلم روتردام هلند 1384، جشنواره بین‌المللی جونجو کره جنوبی 1385، جشنواره بین‌المللی فیلم ویلادوکنده پرتغال 1385، جشنواره بین‌المللی فیلم آنونی مال 1385 و جشنواره بین‌المللی فیلم سائوپائولو 1385، به‌عنوان داور حضور داشت.[5]

تلاش برای تبدیل هنرمند به معاند نظام

بررسی زندگی حرفه‌ای قبادی و امثال او بدون در نظر گرفتن هجمه‌های فرهنگی و سیاسی غرب به ایران اسلامی در سال‌های اخیر به‌وضوح ناقص است و باید آن را در چهارچوب فعالیت‌های دشمن بررسی کرد که به چند مورد می‌پردازیم:

بررسی فعالیت‌های انجمن سینمای جوان در شهرهای مختلف ما را به نتایج قابل‌توجهی سوق می‌دهد. در بیست سال اخیر فعالیت‌های فراوانی در این انجمن‌ها صورت گرفته و البته حمایت‌های داخلی و خارجی بسیاری نیز وجود داشته است. نگاه خوش‌بینانه این است که برخی از کارگردانان مشهور از بین این جوانان بااستعداد از سرتاسر کشور نیرو جذب می‌کنند؛ اما زمانی که چندین مورد فیلم کوتاه علیه اسلام، نظام اسلامی و قوانین حکومت از این جمع تولید می‌شود و در جشنواره‌های کوچک و بزرگ جهانی مطرح می‌شود، این گمان پررنگ‌تر شد که فعالیت‌ها از جایی خط‌دهی می‌شود. حدس و گمان‌ها ادامه داشت تا اینکه خبر دستگیری «آنکه لویکه» در فرودگاه امام خمینی (ره) پخش شد. او که نماینده جشنواره برلین است هرساله برای انتخاب فیلم به ایران سفر می‌کند.[6]

اما این بار چمدانی مملو از شصت فیلم زیرزمینی و غیرمجاز در دست داشت که همگی یا به تخریب چهره ایران و ایرانی پرداخته بودند و یا فیلم‌های ضد حکومتی بودند. این اتفاق مؤید صحبت‌های اساتید مباحث راهبردی و سینما در سال‌های اخیر بود که درباره سیاسی‌بودن و هدف‌دار‌بودن انتخاب، حضور و اهدای جایزه در جشنواره‌های خارجی هشدار داده بودند.

از کنار هم قرار دادن این داده‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که مطرح‌شدن بهمن قبادی در جشنواره در اوایل کار خود و حضور در کنار کیارستمی در نگاه اول یک حرکت هنری است اما بررسی دو فیلم اخیر او که ضد جمهوری اسلامی هستند نشان می‌دهد این انتخاب از ابتدا برای پرورش یک کارگردان ایرانی بوده است که هم‌زبان هنری اروپا را بشناسد هم در نقش مخالف حکومت بتواند به‌خوبی عمل کند.

تا مدت‌ها بعد از توجه جشنواره‌های خارجی به‌خصوص اروپایی به فیلم‌هایی نظیر «طعم گیلاس / عباس کارستمی» و در رتبه‌ای پایین‌تر فیلم‌های قبادی و حتی آثاری چون «بچه‌های آسمان و رنگ خدا / مجید مجیدی» که در دهه 1370 به اوج خود رسیده بود، کارشناسان بر این باور بودند که این نگاه ستایش‌گرانه فقط به دلیل تقارب سبک فیلم‌سازی اروپایی با این سبک از فیلم‌هاست؛ اما امروز این مسئله به‌خوبی نمایان است که نمایش این آثار در کشورهای پیشرفته باعث ایجاد تصوری غلط از وضعیت فرهنگی، اقتصادی و تمدنی از جامعه اسلامی ایران بود به‌طوری‌که تا مدت‌ها ایران را هم‌ردیف کشورهای عرب‌زبان می‌دانستند و گمان می‌کردند زندگی به‌صورت بدوی در جریان است. درصورتی‌که فعالیت‌های تولیدی، ساختمانی و فناورانه در بسیاری از نقاط کشور روبه‌پیشرفت بود و حتی با برخی شهرهای مدرن مقایسه شد.

البته این بدان معنی نیست که تمام کارگردان‌های این سبک بر این موضوع واقف بودند و درواقع گمان می‌کردند تا نمایش سادگی و صداقت مردم، نمایشگر طبع بلند ایرانی در جهان هستند؛ اما سوءاستفاده نظام سلطه باعث شد تا در این جنگ رسانه‌ای ضربه‌های مهمی دریافت کنیم.

اگر این دو گزینه را در بررسی آثار قبادی لحاظ کنیم، به مسیری مشخص برمی‌خوریم که نمایانگر یک برنامه‌ی از قبل تعیین‌شده برای مخالف‌خوانی‌های اوست که این کارگردان خواسته یا ناخواسته آن را اجرا کرده است. البته پرواضح است که حتی اگر در ابتدا متوجه این غرض‌ورزی‌ها نشده باشد، در ادامه راه کاملاً در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستاده است.

داستان فیلم

 

فیلم درباره مردی سنی مذهب و کرد به نام «ساحل فرزان» شاعر و نویسنده‌ای است که قبل از انقلاب شهرت دارد و با دختر یک سرهنگ ارتش شاهنشاهی به نام «مینا» ازدواج کرده است. فردی به نام «اکبر رضایی» قبل از انقلاب راننده خانواده سرهنگ و مجیزگوی آن‌هاست که عاشق مینا شده است. بعد از انقلاب اسلامی او به‌عنوان یکی اعضای کمیته دیده می‌شود. ساحل فرزان به دلیل شعرهای سیاسی به سی سال و مینا نیز به ده سال حبس محکوم می‌شود. زن و شوهر در زندان در فضایی کاملاً دروغ و دور از ذهن دیدار می‌کنند ولی از یکدیگر جداشده و اکبر رضایی به‌عنوان نیروی امنیتی جمهوری اسلامی در زندان به مینا تعرض می‌کند. پس از مدتی حکومت به‌دروغ خبر مرگ فرزان را اعلام کرده و قبری را به‌عنوان مزار او نشان می‌دهند. حال پس از سی سال فرزان به دنبال همسر خودش به ترکیه می‌رود و متوجه می‌شود که مینا که مادر فرزندان اکبر رضایی است، مشغول فراهم‌کردن مقدمات خروج از ترکیه است. او خود را معرفی نمی‌کند و در آخر خودش و اکبر رضایی را در دریاچه‌ای غرق می‌کند.

جوایز جهانی فیلم[7]

جشنواره

برنده جایزه

کاندیدای جایزه

Asia Pacific Screen Awards 2012

بهترین فیلم‌برداری (تورج اصلانی)

Camerimage 2012

برنده قورباغه برنزی (تورج اصلانی)

کاندید قورباغه طلایی (تورج اصلانی)

Tallinn Black Nights Film Festival 2012

جایزه بزرگ (بهمن قبادی)

Chicago International Film Festival 2012

بهترین چهره بین‌المللی (بهمن قبادی)
San Sebastián International Film Festival 2012

جایزه داوران-بهترین فیلم‌برداری (تورج اصلانی)

صدف طلایی (بهمن قبادی)

Cinema Bloggers Awards, Portugal 2015

بهترین فیلم آسیایی

(ایران-بهمن قبادی)

Asian Film Awards 2013

بهترین فیلم‌بردار (تورج اصلانی)

بهترین تدوین Valérie Loiseleux) )

بهترین جلوه‌های بصری

(فربد خوش‌طینت)

بهترین کارگردان هنری

(بهمن قبادی-علی دریایی)

 

همان طور که پیش‌تر ذکر شد جبهه استکبار حمایت‌های بی‌سابقه‌ای از این فیم انجام داد که جایزه‌باران فیلم در جشنواره‌های متعدد، ازجمله کمک‌های برای برجسته شدن این فیلم است.

برخی واکنش‌ها به فیلم

رادیو فردا به‌عنوان بلندگوی فارسی‌زبان دشمن در حمایت از این اثر دروغین این‌گونه می‌نویسد: «کارگردان با ارجاع به روند بازجویی‌ها و محاکمه‌های دهه‌ی نخست انقلاب توانسته در پس لایه‌های ظریف روایت قصه‌اش ماهیت نمونه‌وار یک انقلابی متعهد تازه به قدرت رسیده را به تصویر بکشد. مصادره‌ی بی‌حساب‌وکتاب اموال مردم، فحاشی و بی‌اخلاقی و پرسش درباره‌ی رختخواب و روابط خصوصی متهمان، طلاق‌های اجباری زوج‌های زندانی و گشودن عقده‌های جنسی در پی تصاحب قدرت، بخش‌هایی از واقعیت‌های تاریخی پس از انقلاب 57 است که لابه‌لای روایت فیلم به آن‌ها اشاره‌شده؛ به‌گونه‌ای که هر فرد آسیب‌دیده از جمهوری اسلامی می‌تواند بخشی از گذشته‌ی تلخ خود را در آن بازببیند. در این روند، چهره‌ای که قبادی از حزب‌اللهی‌های انقلابی ترسیم کرده -به تعبیر سینمای او- به‌اندازه‌ی خود واقعیت آن روزگار، هراس‌انگیز و مشمئزکننده است. فیلم‌ساز عامدانه بر معصومیت زوج جوان و پرهیز آن‌ها از سیاست تأکید می‌کند تا نشان دهد زندگی مردم عادی پس از انقلاب تا چه اندازه و چگونه قربانی اهداف غیرمذهبی و غیرانسانی انقلابیون ریاکار و فرصت‌طلب شده است.»[8]

وقتی رادیو فردا این‌چنین از تأثیرات این فیلم و پیام آن می‌گوید، کار برای تشخیص اهداف ساخت اثر راحت می‌شود. در جنگ رسانه‌ای این بار به مقابله مستقیم و رودررو رسیده‌ایم که یک هم‌وطن آن را به اجرا درآورده است.

تحلیل فیلم

مقبولیت و محبوبیت قبادی در سینمای جهان به محفل‌های روشنفکری و حلقه‌های خاص سینمایی محدودشده بود. تلاش او برای ساخت فیلم «کسی و از گربه‌های ایرانی خبر ندارد» درواقع تخریب شخصیت هنری بود که در بین سینماگران برای خود ساخته بود. این فیلم که به بررسی موسیقی زیرزمینی و مصائب و مشکلات جوانان در این زمینه می‌پردازد، درواقع به‌صورت غیرقانونی فیلم‌برداری شده و در آن به قوانین جمهوری اسلامی و حتی احکام اسلامی نیز حمله می‌کند که در حین ساخت آن‌که مصادف با فتنه 88 بود، از ایران گریخت. ازاینجا دیگر ما با کارگردانی که فیلم‌های هنری می‌سازد روبه‌رو نیستیم و شخصیتی در مقابل نظام ایستاده که به تمامیت آن با تفکرات غرب‌گرایانه، دین‌ستیز و جدایی‌طلب حمله می‌کند.

شاید اینجاست که دشمن تصمیم می‌گیرد علاوه بر دخالت‌های مستقیم سیاسی، حمایت‌های مالی و حضور علنی و غیرعلنی در کشور، به‌صورت مستقیم وارد جنگ رسانه‌ای شود. ازنظر آن‌ها فتنه 88 فرهنگ را متزلزل کرده و با ضربه‌های کوچک می‌توان ایران اسلامی را از پای درآورد. تصمیم بر آن شد که فصل کرگدن را کلید بزنند و درواقع هرچه در توان داشتند به کار گرفتند تا مخاطب خارجی و داخلی را همراه و اذهان عمومی را مخدوش کنند.

حمایت‌های زیادی در این اثر وجود دارد، حتی در نوع نگاه کارگردان نیز تفاوت‌هایی وجود دارد که احتمال وجود مشاور خبره در کنار او را تقویت می‌کند. مواردی که در ادامه به آن اشاره می‌شود مهم‌ترین کمک‌هایی است که این فیلم برای جهانی‌شدن دریافت کرد:

«مارتین اسکورسیزی تقدیم می‌کند!»

در ابتدای فیلم، نام «مارتین اسکورسیزی» به چشم می‌آید. او فیلمی چون «آخرین وسوسه مسیح 1988» که اثری ضد دین و حرمت‌شکن بود را در کارنامه دارد و در فیلم «هوگو 2011» در جایگاه یک فیلسوف به تبیین نظریه دکارت و مدرنیته می‌پردازد. اسکورسیزی فرد کوچکی در نظام سرمایه‌داری هالیوود نیست و از طرفی سینمای او با سینمای قبادی اشتراک و حتی قرابتی ندارد. حضور او به‌عنوان پشتیبان و ارائه‌کننده داستان و فیلم فقط می‌تواند یک لشکرکشی رسانه‌ای در مقابل اذهان عمومی تلقی شود تا به خاطر نام او که طرفداران زیادی در داخل و خارج کشور دارد، فیلم نیز دیده شود.

به کار گرفتن «مونیکا بلوچی» بازیگر مشهور و البته بدنام ایتالیایی!

شاید نمایان‌ترین کاری که برای مقبولیت این فیلم انجام دادند تا فیلم دیده شود، حضور این زن بازیگر به‌عنوان نقش اصلی است.

در کارهای او دو اثر مهم و متفاوت وجود دارد. یکی فیلم «مالنا 2000» و دیگری «مصائب مسیح 2004». در فیلم مالنا نقش همسر یک سرباز ایتالیایی جنگ جهانی دوم را بازی می‌کند که به دلیل فقر رو به هرزگی می‌آورد تا اینکه در آخر فیلم همسرش بازمی‌گردد. با توجه داستان و البته وقیح بودن کارگردان در نمایش تصاویر، این فیلم به شهرت خاصی در جهان رسید. پس‌ازآن درحرکتی ناشایست و البته با آگاهی از اثر رسانه‌ای این حرکت، به او نقش مریم مجدلیه را در فیلم مصائب مسیح دادند؛ که شاید بررسی این حمله رسانه‌ای به مسیحیت در جای خود قابل‌بررسی باشد.
حال در فیلم قبادی هردوی این نقش‌ها را می‌بینیم. هم مالنا حضور دارد که مردهای اطراف به او چشم دارند و چه در زندان، چه در آخر فیلم برای دریافت پاسپورت نیز باید با بی‌شرمی از عفت خود چشم‌پوشی کند. از طرفی کارگردان در بازنمایی زندان و البته شکنجه‌ها تصویری از این بازیگر نشان می‌دهد که یادآور فیلم «مصائب مسیح 2004» است.

بازی کردن مونیکا بلوچی در یک فیلم ایرانی در ابتدا خبرساز شد اما با عدم موفقیت فیلم در کارگردانی و داستان‌گویی، این اهرم ناکارآمد شد.

بازیگری «بهروز وثوقی» پس از تقریباً سی سال

وثوقی که از بازیگران دوران پهلوی بود و پس از انقلاب از ایران فرار کرد، در این سال‌ها در هیچ پروژه سینمایی مطرحی حضور نداشت. او به دلیل بازی در چند فیلم در قبل از انقلاب مشهور شده بود و لقب پول‌سازترین بازیگر را از آن خودکرده بود؛ اما در این سال‌ها به دلیل خروجش از ایران، از ذهن مردم نیز رفته بود. تا اینکه دشمن در جبهه فرهنگی تصمیم گرفت تا با زنده‌کردن خاطرات دوران ستم‌شاهی و ایجاد تصور آزادی در آن زمان در ذهن‌ها، با استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای مخصوصاً «من و تو» به خاطره بازی بپردازد. هم‌زمان با فتنه 88 این فعالیت‌ها دوچندان شد و در اولین گام، در ترکیه نمایشی با حضور بهروز وثوقی و گل شیفته فراهانی که به‌تازگی از ایران خارج‌شده بود، برگزار شد. اینکه ترکیه در آن سال‌ها نقش مؤثری در این تقابل داشت را بررسی خواهیم کرد اما دلیل اصلی این حرکت همسایگی با ایران بود تا برخی مردم که مشتاق این نمایش هستند بتوانند آن را مشاهده کنند؛ که البته این کار نیز آن‌چنان‌که گمان می‌کردند موفق نبود.

در قدم بعدی از وثوقی در فیلم فصل کرگدن استفاده شد تا نوستالژی قبل از انقلاب را در دل‌ها زنده کند و البته بتواند در مردم تأثیر شگرفی بگذارد؛ اما این حرکت نیز نتوانست نردبانی برای موفقیتی که انتظارش را می‌کشیدند باشد. درواقع حضور سرد و بی‌روح وثوقی طرفداران خود را نیز ناامید کرد.

به‌کارگیری «آرش لباف» در فیلم

درواقع شاید ضعیف‌ترین مهره این اثر آرش لباف، خواننده لس‌آنجلسی باشد که نقشی کوتاه و بدون دیالوگ در فیلم دارد. خبر حضور او همراه مونیکا بلوچی و وثوقی توجه‌ها را به خود جلب کرد اما مانند بقیه موارد نتوانست کمکی به مطرح‌شدن فیلم کند. همکاری فیلم‌برداری چون «تورج اصلانی» که به‌صورت حرفه‌ای در ایران کار می‌کند و «کیهان کلهر» به‌عنوان آهنگساز در فیلم نیز قابل‌تأمل است.

تقدیم کردن فیلم به «صانع ژاله» و «فرزاد کمانگر»

در تیتراژ ابتدایی فیلم به دو نفر تقدیم می‌شود. یکی «صانع ژاله» که روز 25 بهمن 89 در اثر برخورد گلوله منافقین به قتل رسید. در حالی طرفداران آشوب و فتنه از داخل و خارج کشور مشغول مصادره قتل او به نفع خود بودند که حتی نمی‌دانستند او زن است یا مرد؛ اما ساعاتی نگذشت که دانشگاه بسیجی بودن این هم‌وطن کرد سنی مذهب را اعلام کرد و مشخص شد که با گلوله منافقین به شهادت رسیده است؛ اما فتنه‌گران از مواضع دروغ خود پایین نیامدند و حتی بعد از تبری جستن خانواده او، همچنان صانع ژاله را طرفداران خود معرفی می‌کنند؛ و قبادی نیز هم به دلیل کرد‌بودن او و هم به دلیل گرایش سیاسی، از او در ابتدای فیلمش نام می‌برد.[9]

شخص دومی که نامش به میان می‌آید، «فرزاد کمانگر» معلمی کردزبان بود که به دلیل همکاری با گروه تروریستی پژاگ و دستگیری او به همراه تجهیزات علیه امنیت جمهوری اسلامی، در زندان اوین به اعدام محکوم و حکم او اجرا شد. متأسفانه گروه‌های دروغین حقوق بشری در داخل و خارج مرزها به طرفداری و حمایت از او پرداختند به‌طوری‌که انگار او یک معلم ساده بوده و به‌ناحق در زندان به سر می‌برده است. پس‌ازاین اجرای حکم عادلانه نیز هنوز در محافل شبه روشنفکری از او به‌ناحق حمایت می‌شود و قبادی نیز احتمالاً به دستور، از او نام برده است.

متأسفانه در این نوع فعالیت‌ها، آنکه حرف اول را می‌زند در ذهن‌ها باقی می‌ماند و به این دلیل که حکومت جمهوری اسلامی با مظلومیت تمام از این مباحث صحبتی به میان نمی‌آورد، آن‌ها در حال بهره‌برداری از دروغ‌های خود هستند.[10]

کرد بودن یا نبودن …

با فروپاشی شوروی و تأسیس جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته قفقاز (گرجستان، آذربایجان و ارمنستان) و آسیای مرکزی (ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان) و انقلاب‌های غرب‌گرای پس‌ازآن در بخشی از این نواحی، ظن این می‌رفت که امریکا به دنبال تغییر مرزبندی‌های سیاسی موجود، جهت آسان‌تر کردن مدیریت خود برجهان است. از مجموع مساحت کردستان خاورمیانه، ترکیه بیشترین سهم را با 43 درصد و پس‌ازآن ایران با 31 درصد و عراق با 18 درصد دارد. مابقی سرزمین هم بین سوریه با 6 درصد و قفقاز (ارمنستان و جمهوری آذربایجان) با 2 درصد تقسیم‌شده است.[11]

 با توجه به این‌که در طول جنگ جهانی اول، انگلیس باهدف ایجاد تفرقه، مرزهای جغرافیایی را از بین قومیت‌ها ایجاد کرد، از آن زمان تاکنون این مناطق با شرارت‌های خارجی ملتهب هستند و همواره به تشنج منطقه‌ای ترغیب و تشویق می‌شوند. بعد از فتنه 88 در ایران و با شروع شکل‌گیری نرم داعش، بحث جدایی‌طلبی کردها جدی‌تر مطرح شد اما امن‌ترین مکان بین کردنشینان که از این نوع درگیری‌ها دور باشد، منطقه کردنشین ایران بود. جالب‌توجه است که ترکیه که همچنان با اعتراضات کردها به تبعیض در کشورشان مواجه است، با حمایت‌های خود از داعش و البته این‌گونه حمایت‌ها در مسیر جنگ رسانه‌ای، به ملتهب کردن منطقه کمک شایانی کرد. علاوه بر مجوز فیلم‌برداری در ترکیه و استفاده از بازیگران ترک، حمایت از اکران فصل کرگدن در شهرهای مختلف ترکیه نیز حائز اهمیت است و مؤید همراهی این کشور همسایه در جنگ فرهنگی و البته قومیتی علیه ایران در سال‌های ساخت این فیلم است.

بهمن قبادی تهیه‌کننده فیلم است اما شرکت فیلم‌سازی ترکیه‌ای BKM FILM که متعلق به «یلماز اردوغان» یعنی همان بازیگر نقش دوم فیلم است نیز همکاری داشته و البته از حمایت‌های پنهان دیگر صحبتی به میان نیامده است.

نباید فراموش کرد که این اثر یک پروژه شکست‌خورده در حیطه جنگ رسانه‌ای است و با توجه به توضیحات ذکر شده، تقریباً تمام المان‌هایی را که برای دیده شدن و موفقیت به‌کاربرده بودند، شکست خورد و نتوانست آن اثر عمیقی که انتظارش را داشتند بر روی مردم داخل ایران بگذارد. جنگی که ماهیت اصلی آن، نفوذ و تأثیرگذاری بر افکار، عواطف، تمایلات و درنهایت رفتار مخاطبان است که با ابزار قواعد فنی و تکنیکی با درنظرگرفتن هدف، سطح، وسعت و نوع عملیات خود را طرح‌ریزی می‌کنند و به مرحله اجرا درمی‌آورند.[12] شاید برخی دروغ‌ها از زندان‌های دهه 60، یا دروغ درباره تبعیض نژادی و قومی برای مردمی که گوش به صدای ماهواره‌های ضد ایرانی می‌دهند تکرار شود و اثرات سویی به دنبال داشته باشد، اما امید به وحدت و انسجام ملی بسیار زیاد است که معمولاً باعث شکست چنین آثاری می‌شود.

نتیجه‌گیری:

شاید امروز به‌راحتی بتوان خط سیر سیاسی جشنواره‌های خارجی را مشاهده کرد و این موضوع بدیهی است که برای نشان دادن چهره نادرست از ایران اسلامی در سطح جهان، فیلم‌های خاص را به جشنواره‌ها راه می‌دهند و به آن جایزه هم می‌دهند.

به‌راحتی می‌توان «فصل کرگدن» را حداقل برای مردم داخل ایران یک پروژه شکست‌خورده دانست اما مشخص نیست که جبهه مقابل در گام بعدی به کدام‌یک از رکن‌های نظام جمهوری اسلامی حمله خواهد کرد. در این فیلم مأموران و سیستم امنیتی موردحمله واقع شدند و درست است که تصویری که قبادی از ایران نمایش داد دروغ محض بود، اما در این جنگ تمام‌عیار، اگر یک دروغ تکرار شود، به بدیهیات تبدیل می‌شود که باید با روشنگری با آن مقابله کرد.

منابع:

[1]. «جنگ رسانه‌ای و چیستی آن»،22 خرداد 1396، وب‌سایت اندیشکده راهبردی تبیین

 http://tabyincenter.ir/19539//

[2]. دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، نیمه پنهان 12_سیمای کارگزارن فرهنگ و سیاست، تهران: انتشارات کیهان، زمستان 1380، صفحه 93٫

[3]. دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، نیمه پنهان 6_سیمای کارگزارن فرهنگ و سیاست، تهران: انتشارات کیهان، زمستان 1387، صفحه 111٫

[4]. «جنگ رسانه‌ای و چیستی آن»،22 خرداد 1396، وب‌سایت اندیشکده راهبردی تبیین

 http://tabyincenter.ir/19539//

[5]. بیوگرافی بهمن قبادی، سایت بیوگرافی به آدرس

 http://biographyha.com/5639/

[6]. «نماینده جشنواره برلین در فرودگاه امام بازداشت شد»،7 آذر 1395، وب‌سایت سینما به آدرس

http://cinemacinema.ir/news/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B5%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A8/

[7].IMDB page of rhino season

[8]. «با کاراکتر ویژه تورج اصلانی آشنا شوید»،2 بهمن 1391، وب‌سایت رجانیوز

 http://www.rajanews.com/news/131648

[9]. «گفتگو با پدر شهید صانع ژاله»،26 بهمن 1389، خبرگزاری فارس

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8911261113

[10]. «پنج بمب‌گذار تروریست اعدام شدند»،19 اردیبهشت 1389، خبرگزاری فارس

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902190134

[11]. «پان‌کردیسم چرا و چگونه شکل گرفت»،21 تیر 1393، مشرق نیوز

 http://www.mashreghnews.ir/news/241637/

[12]. «جنگ رسانه‌ای و چیستی آن»،22 خرداد 1396، وب‌سایت اندیشکده راهبردی تبیین

 http://tabyincenter.ir/19539/

نرگس ضامنی / کارشناس و تحلیلگر رسانه

پایگاه تبیین

انتهای متن/

 

ارسال نظرات