به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، خیلی دوست داشتیم علت وقوع جنگ را از دیدگاه شهدا بررسی کنیم، به شکر خدا این اتفاق با مطالعه وصیتنامه شهید مهدی رجببیگی برایمان رخ داد، این شهید از شهدای اهل قلمی است که به دست منافقین به درجه شهادت نائل آمد.
بهطور خلاصه باید اهداف این جنگ تحمیلی را از نظر گاهی که آمریکا، عراق را تحریک به انجام آن کرد بدین گونه برشمریم:
1. ممانعت از صدور انقلاب اسلامیـ آمریکا میدانست که چنان چه انقلاب اسلامیرا به حال خود گذارد و با توجه به پتانسیل انقلابی مردم ایران و زمینههای موجود در کشورهای همجوار ایران بهزودی انقلاب اسلامی در سطح منطقه گسترش پیدا نموده و در آن صورت کنترل آن بسیار دشوار بوده و دیری نخواهد پایید که در تمام کشورهای عربی قیامهای اسلامیبرپا شده و منافع امپریالیسم برای همیشه از دست خواهد رفت.
برای جلوگیری از این امر تنها راه برای آمریکا آن بود که انقلاب اسلامی را در درون به خود مشغول کند تا برد خارجی آن روز به روز کمتر شود و بهاصطلاح موضوع تهاجمی انقلاب اسلامی را به موضوع تدافعی تبدیل نماید و با توجه به آنچه که ذکر شد شیطان بزرگ، عراق را که برای پذیرش انقلاب اسلامی مستعدترین کشور هم بود (به لحاظ وجود مقبره امامان شیعه در آن منطقه و همچنین حضور امام خمینیی برای حدود 15 سال در آنجا و همینطور گسترش مبارزات اسلامیمردم عراق بهدلیل وجود رژیم فاشیستی بعث) برای این امر برگزید تاا ضمن به ضعف کشاندن انقلاب ایران از صدور آن به دیگر کشورهای عربی نیز جلوگیری کرده و قیام اسلامیعراق را نیز دچار اضمحلال نماید که البته ما در آتیه روشن خواهیم کرد که جنگ نه تنها از گسترش انقلاب اسلامیجلوگیری نکرد که بر شدت آن نیز افزود.
2. بر هم زدن پایداری جمهوری اسلامی؛ آنچه که آمریکا در اثر تجربیات سالهای متمادی سرکوب انقلابها بهدست آورده بود، آن بود که چنانچه انقلابی تحکیم یافته و دارای ثبات و پایداری گردد، بر هم زدن آن بسیار دشوار بوده و حتیالمقدور باید سعی نماید که تا قبلل از دوران پایداری نظام پدید آمده، همه نقشههای خود را به اجرا درآورد؛ بدین لحاظ آمریکا تمام کوشش خود را به کار بست تا ایران را ازز رسیدن به وضع عادی و روال طبیعی محروم سازد شدت یافتن توطئههای شیطان بزرگ در هنگام تشکیل مجلس خبرگان، رفراندوم قانون اساسی و مواردی از این قبیل که تثبیت هر چه بیشتر نظام را در پی داشت، گواهی بر صحت این مدعا میباشد.
تحمیل این جنگ به ایران نیز از جمله به خاطر آن صورت گرفت تا نظام ایران دچار تزلزل شده آمریکا بتواند نقشههای دیگری را نیز به اجرا درآورد که البته برای رسیدن به این مقصود، گروههای داخلی نیز از انجام هر نوع کمکی به آمریکا دریغ نورزیده و در نهایت فرصتطلبی، از جو پدیدآمده، سو استفاده کردند که تحریک آوارگان جنگی، تلاش برای ایجاد اغتشاش در کارهای تولیدی، کوشش برای برهم زدن نظام کشور و حتی اخلال در جبهههای جنگ از جمله عملیات آنان بوده است که در این زمینه نیز با هوشیاری مردم بیدار و همبستگی و وحدت روزافزون آنان این حیله نیز به جایی نرسید و رسوایی و شکست آمریکا و گروههای هوادارش را سبب شد.
3. وابسته کردن اقتصاد ایران ـ آمریکا با تحمیل این جنگ بر آن بود تا اقتصاد ایران را که هنوز از وضع بحرانی خارج نشده بود، فلج سازد و برای این کار از یک طرف ستون پنجم آمریکا با پخش شایعات گوناگون در صدد تحریک مردم به ذخیرهسازی برآمدند و از طرف دیگر سرمایهداران وابسته به آمریکا نیز به احتکار مایحتاج مردم همت گماشتند و از همه مهمتر آمریکا میخواست تا وابستگی تسلیحاتی ایران را برملا ساخته و ایران را وادار نماید تا با از دست دادن سلاحهای خود به ناچار به دامان آمریکا برای دریافت اسلحه پناه برد و در هر حال شیطان بزرگ میخواست تا با افزایش بودجه نظامیایران، بودجه عمرانی آن را کاهش دهد تا مردم را از انقلاب سرخورده نموده و زمینه بروز نارضایتی در آنان را فراهم سازد.
این امر میتوانست امکان دیگری را نیز برای ایران پدید آورد و آن این که ایران مجبور شود برای جبران هزینه جنگ (شامل هزینههای تسلیحاتی و مخارج مربوط به آوارگان جنگ و مشکلات ناشی از جنگ) اقدام به تولید نفت بیشتری نماید و از آنجا که به این ترتیب ایران در موقعیت فشار ناچار به فروش نفت است.
اولاً قیمت نفت کاهش یابد و ثانیاً آمریکا از این طریق بتواند توسط دیگر همپیمانانش فشار باز هم بیشتری به ایران وارد آورد که این امور نیز به نفع آمریکا اتفاق نیفتاد و با توجه به طرحهای سهمیهبندی که در زمان جنگ پدید آمد تا حدودی از کمبود و گرانی بیشتر کالا جلوگیری شد و مردم نیز تمامی توان خود را برای کمک به سربازان اسلام از یک طرف و جنگزدگان از طرف دیگر به کار گرفتند و ایران اسلامی نیز هرگز ناگزیر از فروش نفت به میزان زیاد و به قیمت ارزان نشد و حتی ثابت قدمتر از سایر کشورهای اوپک خواستار افزایش بهای نفت و کاهش تولید آن شد.
4. پدید آوردن اسراییلی جدید در منطقه ـ طرح دیگری که آمریکا تصمیم داشت تا توسط آن انقلاب اسلامی را با بحران رو به رو ساخته و علاوه بر آن خاورمیانه را نیز دچار بحران تازهای نماید، آن بود که عراق با اشغال قسمتی از خاک ایران و به خصوص منطقه نفتخیز خوزستان، اسراییل تازهتری در منطقه بهوجود آورد تا جمهوری اسلامی نیز امکانات خود را برای مقابله با آن مصروف نموده و از گسترش دامنه انقلاب اسلامی در منطقه بدین وسیله جلوگیری بهعمل آید.
این طرح که بهعلت وضعیت خاص خوزستان (وجود نفت از لحاظ اقتصادی و قومیت عربی از لحاظ سیاسی ـ اجتماعی) از ابتدای پیروزی انقلاب همواره مورد توجه آمریکا بوده است، در صورت پیروزی میتوانست حاکمیت خلیج فارس را نیز به شکل قابل ملاحظهای در اختیار امپریالیسم قرار دهد و در ضمن کانون بحران خاورمیانه را از اسراییل به سمت خوزستان منعطف سازد که بهعلت عدم محاسبه درست صدام و آمریکا از نیروی مقاومت مردم ایران مراحل اولیه اجرای این نقشه یعنی اشغال کامل خوزستان نیز به ثمر نرسید.
5. متوقف ساختن مبارزات ضد صهیونیستی ـ بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی و جهتگیری اصولی آن مبنی بر آزادی بیتالمقدس ضربهای شدید در پیکر آمریکا و اسراییل پدید آمد که «بگین نخست وزیر وقت اسراییل» نیز بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آن بهعنوان زلزلهای در خاورمیانه یاد کرد.
اسراییل، ایران اسلامی را نیروی بالقوهای میدانست که سرانجام روزی به جنگ با اسراییل غاصب برخواهد خواست و از آنجا که اعراب نیز عدم توانایی خود را در مبارزه با اسراییل، بهعلت سازش کردن رهبرانی نظیر سادات و شاه حسین از یک طرف و تکیه بیش از حد بر ناسیونالیسم عرب که پتانسیل انقلاب خود را از دست داده، از طرف دیگر، نشان دادند و انقلاب اسلامی با استراتژی نوینی که در این راه برگزیده بود (بسیج همه مسلمانان بر علیه اسراییل حول محور اسلام و تشکیل و وحدت آنان بر همین پایه) میتوانست خطر عمدهای برای اسراییل باشد. آمریکا میخواست تا با این نقشه شیطانی امپریالیستی ـ صهیونیستی تا حد ممکن امکانات ایران را برای مبارزه با اسراییل کاهش داده و اساساً مسئله اسراییل در خاورمیانه را به موضوع مردهای بدل سازد و در ضمن راه را برای قدرت یافتن هر چه بیشتر اسراییل و بالنتیجه دستاندازی آن به نقاطی نظیر جنوب لبنان باز کند.
در این بین عراق نیز که هیچ گاه به مبارزه عملی با اسراییل دست نزده و حتی در سال 1977 سه تن از رهبران فلسطینی به نامهای شهید سعید حمامی در لندن، شهید علی یاسین در کویت و شهید عزالدین فلق در پاریس را ترور کرده است، بیدرنگ مجری این طرح شد و با این کار بر خلاف ادعای عربیت صدام، به آرمان اعراب نیز لطمه وارد آورد و با این کار خود سبب گردید تا اسراییل با خاطری آسودهتر به تجاوزات خود به جنوب لبنان ادامه دهد.
6. به سازش کشیدن انقلاب اسلامی ـ آن چه که برای آمریکا مطرح بوده و هنوز نیز مطرح میباشد آن است که محتوای انقلاب اسلامی را از آن بگیرد و پوستهای از آن به جای گذارد.
آمریکا از اسلام سادات و ضیاالحق و کسانی همچون اینها هیچ ترسی ندارد و حتی به اشاعه آن نیز کمک میکند، آنچه که آمریکا را به هراس وا میدارد اسلام سازشناپذیری است که امام خمینی ویژگیهای آن را برشمرده و ترسیم نموده است (خط امام) و همین اسلام راستین است که آرامش و آسایش را از آمریکا سلب نموده و مطمئناً سرانجام نیز همین اسلام است که قدرت ابرقدرتها را به نابودی خواهد کشانید.
بدین لحاظ سعی شیطان بزرگ بر آن بوده است که انقلاب اسلامی را بهگونهای وارونه در نزد ملتهای تحت ستم جلوه داده و خلاقیت آن را سلب نماید.
فعالیتهای بیوقفه دستگاههای تبلیغاتی امپریالیسم از ابتدای انقلاب تاکنون در این جهت نیز تماماً بهمنظور مخدوش کردن چهره انقلاب اسلامی و پدید آوردن چهره زشتی از اسلام آنچنان که امام میگوید، صورت پذیرفته است.
آمریکا میخواست تا با تحمیل این جنگ پس از مدتی ایران را وادار به صلحی تحمیلی و غیر اصولی و سازش از موضع ضعف سازد تا بتواند این مسئله را تا حد امکان در سطح جهان بزرگ نماید و این طور وانمود کند که بالاخره انقلاب اسلامی را ناگزیر از سازش با نوکر خود صدام کرده است؛ غافل از آن که ملت قهرمان ایران به پیروی از اسلام راستین و امامان سازشناپذیری همچون امام حسین(ع) هرگز تن به چنین ذلتی نداده و قاطع و استوار به جنگ ادامه خواهند داد که این رهنمود امام کبیر این امت است که: «این جنگ اگر 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم.»