خبرهای داغ:
توسط جنگنده های عراقی در روز سه شنبه اول مهرماه 1359
صدای مهیب انفجار، خدایا چه اتفاقی افتاده آبادان و خرمشهر به یک باره تکان خورد شهر لرزید، شیشه ها خرد شد، سقف ها فروریخت، صدای شیون و ناله با صدای انفجارها در هم آمیخت.
کد خبر: ۸۹۲۳۴۶۲
|
۰۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،برگرفته از خاطرات رضا خدری  خبرنگار و عکاس جنگ تحمیلی  صدای مهیب انفجار، خدایا چه اتفاقی افتاده آبادان و خرمشهر به یک باره تکان خورد شهر لرزید، شیشه ها خرد شد، سقف ها فروریخت، صدای شیون و ناله با صدای انفجارها در هم آمیخت. همه سراسیمه به این طرف و آن طرف می دویدند. شهر توسط هواپیماهای عراقی بمباران می شد. جنگنده های دشمن بر فراز خرمشهر و آبادان به پرواز در آمدند و مردم بیگناه و مناطق مسکونی را بمبارن می کردند.


اداره آموزش و پرورش آبادان در منطقه بوارده شمالی کلا بمباران شد و در همان دقایق اولیه 30 نفر از کارکنان و معلمان در زیر خروارها خاک شهید شدند . شهر یک پارچه عزا و ماتم شد . مدارس چادر سیاه بر سر کردند . پبکرهای مطهر فرهنگیان به خاک غلطیده از زیر آوارها خارج شد، توپخانه عراق همچنان و بدون وقفه شهرهای آبادان و خرمشهر را می کوبید . خانه ها یکی پس از دیگری ویران می شد و ساکنانش شهید و مجروح . بیمارستان ها مملو از مجروحین بودند آنهائی که سالم بودند در پشت درب های  بیمارستان ها تجمع کرده تا خون خود را به مجروحین بدهند، پزشکان و پرستاران حتی فرصت غذا خوردن نداشتند.

در آبادان تاسیسات نفتی، مخازن بنزین و پالایشگاه نیز بمباران شد. دود غلیظی سراسر شهر را فرا گرفت آنهائی که منازل شان در نزدیکی پالایشگاه بود تنگی نفس گرفته بودتد. تمام ماشین های آتش نشانی شهر به حرکت درآمدند تا آتش سوزی ها را مهار کنند، ولی این امکانات کافی نبود شهری بزرگ و پر جمعیت در زیر آتش می سوخت . مخارن نفت و بنزین در منطقه تانکفرم یکی پس از دیگری منفجر می شدند. مردان سعی می کردند زنان و بچه ها را از شهر خارج ساخته تا به جاهای امن برسند ولی خودشان حاضر به ترک زادگاهشان نبودند. آنها می گفتند: زیر رگبار آتش دشمن تا پای جان ایستادگی می کنیم، درون سنگرها زیر آفتاب سوزان و بر فراز پشت بام ها در جنگ تن به تن با متجاوران می جنگیم و از شهرمان دفاع می کنیم.

آری آنان در بدترین شرایط جنگیدند ، با هم نماز خواندند. با هم ایستادگی کردند و با هم زخمی و شهید شدند. رورهایشان در دود و گلوله و آتش و مرگ سپری شد و شب هنگام در گورستان در زیر نور شمع با عزیزان شهید شده خود وداع می کردند ، وداع با عزیزانی که به رود جاری و خونین زمان می پیوستند . چه شب های سخت و فراموش نشدنی ، بدن های سوخته و تکه تکه شده، دست و پاهای قطع شده. مردم سرسختانه مقاومت می کردند . مادران در دل سیاه شب در زیر نور ضعیف شمع ها با دست های خود جگر گوشه هایشات را در دل گور می خواباندند.

خدا لعنت کند صدام را هر کدام از این جوانان برومند وزنه ای بودند برای آباد ساختن مملکت ، برای آباد ساختن شهرها و روستاها.

ارسال نظرات