پدر شهید علیرضا فرخ بیان کرد:

معجزه محو شدن پیکر یک شهید

پدر شهید علیرضا فرخ که ماه‌های زیادی را در جبهه‌های جنگ در زمان دفاع مقدس گذرانده به بیان خاطراتی از یک شهید والامقام می‌پردازد که بعد از شهادتش به خواست خداوند بیش از 30 روز از چشم همگان محو می شود.
کد خبر: ۸۹۲۴۴۷۱
|
۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۰

به گزارش سرویس بسیج اصناف و بازاریان کشور خبرگزاری بسیج،"فرخ" پدر شهید علیرضا فرخ و "رحمانی" نائب رئیس شورای مرکزی بسیج اصناف و بازاریان کشور که از بازاریان زمان قدیم است و از فعالین اصناف و بازاریان درباره خاطراتشان در دوران دفاع مقدس به صحبت پرداختند.

فضل الله فرخ پدر شهید علیرضا فرخ که پسرش در "پنج بین" در سال 1362 به شهادت رسید و خاطراتش را در کتابی به نام "پیر انجمن" گردآوری کرده است  وی به بیان این خاطرات پرداخته است که متن این گفت وگو را در زیر می خوانید.

فضل الله فرّخ: یکی ازسفارشات رهبر این است که خاطرات و صحنه های جنگ دفاع مقدس به فراموشی سپرده نشود و خاطرات آن حفظ شود تا نسل جدید از آن لحظات باخبر شوند. زیرا لحظات و آرامش امروز به سادگی به وجود نیامده و حاصل ریختن خون جوانان ما است.

شوش زیر باران موشک دشمن ویران شد

در زمان جنگ مردم بسیار تحریک شده بودند و کمک های زیادی به جبهه فرستاده می شد. با دوستان بازاری تصمیم گرفتیم که به میدان جنگ برویم و از شرایط آن باخبر شویم. نزدیک پادگان اندیمشک رسیدیم. چند لحظه قبل از رسیدن ما صدام قطار مهمات را با موشک زده بود و انبار در حال انفجار بود. به گونبرای رزمندگان تهیه کنیم.ه ای که آتش در بیایان زبانه می کشید. شب در دزفول استراحت کردیم و روز بعد در اهواز بودیم، این شهر زیر موشک های دشمن بود. در این حین کامیون های زیادی میوه و خوراکی را دیدیم که در حال خراب شدن بود. رزمندگان سپاه اعلام کردند که سردخانه برای نگهداری این مواد غذایی وجود ندارد و این یکی از کمبودهای بچه های آنجا بود. بعد از این جریان به سمت شهر شوش رفتیم. خانه ها ویران شده بود. بچه ها خبر دادند که این شهر زیر باران موشک های دشمن است و نباید به این محل رفت. لذا با بچه های تهران هماهنگ کردیم تا کمبودهای رزمندگان جنگ برطرف شود. این تا جایی ادامه داشت که در عمق جبهه رزمندگان سپاه و ارتش نیازهایی که داشتند را به ما اعلام می کردند و برایشان تهیه می کردیم.

جوانی که قبل از رفتنش غسل شهادت کرد

بعد از حمله 5 وین که پسرم شهید شد جوانی را دیدم که از میدان جنگ آمده بود. بعد از پرس و جو فهمیدیم جوانان به این جا می آیند تا غسل کنند و برای شهادت بروند. متوجه شدیم حمام ها دچار ایراد هایی است و حدود 100 حمام سیار برای آن ها در کردستان که رفت و آمد سخت بود درست کردیم.

در شهر ایلام نیز متوجه شدیم بچه های رزمنده احتیاجات زیادی دادند. از نامه، خودکار و یخ گرفته تا چفیه و لباس های زیر که ما با کمک بازاریان آن ها را تهیه می کردیم. ما هیچ فاکتور و انباری بابت اینها نمی گرفتیم و بین تک تک رزمندگان تقسیم می کردیم. برای جابه‌جایی بارها وانت داران صنف آهن به ما خیلی کمک کردند. گاهی این وانت داران ماه ها برای کمک به رزمندگان به جبهه ها می رفت و رایگان خدمت می کرد. البته برای اعزام افراد تعهد نامه می دادند که نباید کمتر از یک ماه به خانه برگردند.

شهیدی که 32 روز بعد از امضاء تهدنامه اش پیدا شد

در همین حین شخصی به نام اذن الله یوسفی اعلام آمادگی کرد و با امضاء تعهد 30 روزه به میدان جنگ رفت و بعد از مدتی فهمیدیم ایشان شهید شدند. اصلا انبار محلی نبود که در تیررس دشمن باشد که این شخص شهید شود اما با پرس و جو متوجه شدیم به عنوان راننده آمبولانس به جبهه رفته و شهید شده است. این شهید در خاک خودی شهید شده بود و ما درخواست کردیم که جسدش را به ما تحویل دهند اما بعد از پیگیری اعلام کردند که جسدش نیست. ما تعجب کرده بودیم که این جنازه کجاست. بعد از یک ماه جستجو جنازه پیدا شد دقیقا 32 روز بعد از امضاء تعهدنامه. شهیدان ما این گونه بودند.

شهید معطری نیز یک جوان باسواد و بازاری بود. زمانی که جنگ شروع شد وضعیت مالی خوبی داشت. زمانی که می خاستیم با بچه ها به جبهه برویم این شخص ما را به منزل خود دعوت کرد. وقتی به منزلش رفتیم با کاخ و ویلای بزروگی مواجه شدیم و بسیار تعجب کردیم و موقع رفتن گفتم چرا مانند شاه طاغوتی شدی در این دوره جنگ که رزمندگان نیاز به کمک دارند. بعد از مدتی متوجه شدیم به جبهه و سپس به سپاه رفته است تا جایی که خبر رسید شهید شده است بعد از مدتی از خانه ویلایی او پرسیدیم که آیا خانواده شان در آن جا زندگی می کنند یا نه. دوستانش گفتند تمام آن منزل و خانه ویلایی را در راه جنگ خرج کرده است و خانواده اش به دنبال مستاجری یک خانه هستند. این دو شهید نمونه ای شهدا هستند اگرچه صدها شهید مانند این وجود دارد.

بسیج یکی از ارگان های تاثیرگذار جنگ بود

از اول انقلاب یکی از ارگان های مهم که نقش اساسی در پیروزی جبهه و مبارزه با فتنه داشته بسیج بوده است که متاسفانه چد سالی است که نقش بسیج کم رنگ شده است و این یک خطر بزرگ است. عراق تا زمانی که بسیج نداشت چند استان خود را به راحتی از دست داد. ایران این طرح را به کشور عراق داد و حدالشعبی (بسیج مردمی عراق) شکل گرفت و بعد از آن توانستند دشمن را شکست شدهند. در سوریه و حزب الله نیز این بسیج مردمی بودند که در مقابل دشمنان و تروریست ها ایستادند به همین دلیل باید مانند گذشته بسیج در مساجد و اصناف پررنگ تر شوند.

 
ارسال نظرات