بعدازسازماندهی، خطی رادرمنطقه زبیدات عراق که دراختیارلشکر ۵۷ ابوالفضل (علیه السلام) بودتحویل گرفتیم. مأموریت ماپدافند این خط بود. اغلب نیروهای این کاروان برای اولین باربه جبهه اعزام شده بودند. لشکر ۵۷ بعدازتحویل خط، جهت انجام عملیاتی به جنوب اعزام شد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از لرستان؛ سال ۱۳۶۳ کاروانی ازنیروهای بسیج استان، به جبهه هااعزام شد یکی ازگردانهای این کاروان گردان صاحب الزمان شهرستان ازنا بود.
بعدازسازماندهی، خطی رادرمنطقه زبیدات عراق که دراختیارلشکر ۵۷ ابوالفضل (علیه السلام) بودتحویل گرفتیم. مأموریت ماپدافند این خط بود. اغلب نیروهای این کاروان برای اولین باربه جبهه اعزام شده بودند. لشکر ۵۷ بعدازتحویل خط، جهت انجام عملیاتی به جنوب اعزام شد.
دشمن که ازاین جابه جایی باخبرشده بود واحتمال حمله میداد، باتمام توان خط راگلوله باران میکرد. آتش نیروهای دشمن به حدی بود که تمام منطقه راگردوغبارودودفراگرفته بود.
تعدادزیادی ازسنگرهاخراب شده بودوبقیه که سالم بودندتعدادی ازنیروهادرآن جابه جاشده بودند. وضعیت بسیار بدی بود. نیروهای تازه وارد، تجربه چنین گلوله بارانی رانداشتند، هرلحظه احتمال ازدست دادن خط بود.
دیگرسنگرها هم جای امنی نبودند. دریکی ازسنگرهادرکنارتعدادی ازنیروهاپناه گرفته بودم. به انتهای خط نگاهی انداختم دیدم که یک نفردرمیان انفجارهای پی درپی گلولههای توپ وخمپاره ازجلوی سنگرها عبورمی کند.
به هرسنگرکه میرسدچیزی میگوید. باهرانفجار، چند دقیقه درمیان گردوخاک ناپدید میشود. جلوترکه رسید، متوجه شدم که جلوی هرسنگرکه میرسدبابچههای داخل سنگرشوخی میکند ومی خندد.
به ماکه نزدیک ترشد، به صورت خندانش که لایهای گردوخاک گرفته بود، دقت کردم؛ شهید زمان کرمی ازبچههای گردان تخریب لشکربود.
به سرعت ازسنگرخارج شدم به صورت نیم خیز به طرفش رفتم. گفتم: «زمان داری چیکار میکنی؟ مگه وضعیت رونمی بینی؟ بیاتوسنگرپناه بگیر!» شهیدکرمی مرابه طرف خودش کشیدوگفت: «اگه من وتو که قدیمی تریم وتجربه این صحنهها روداریم بریم توی سنگرنیروهای تازه وارد روحیه خودشون روازدست میدن.» درهمان حال که داشت صحبت میکرد دست مراگرفت وتاآخرخط برد. جلوی هرسنگری که میرسید بابچهها شوخی میکرد. آنهارامی خنداندتا روحیه خودراازدست ندهند.
شهید زمان کرمی فرمانده تخریب گردان مالک اشتر بوده اند و یکی از شهدایی ازنا هستند که در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شده اند
انتهای پیام / راوی: علی محمد اسداللهی
بعدازسازماندهی، خطی رادرمنطقه زبیدات عراق که دراختیارلشکر ۵۷ ابوالفضل (علیه السلام) بودتحویل گرفتیم. مأموریت ماپدافند این خط بود. اغلب نیروهای این کاروان برای اولین باربه جبهه اعزام شده بودند. لشکر ۵۷ بعدازتحویل خط، جهت انجام عملیاتی به جنوب اعزام شد.
دشمن که ازاین جابه جایی باخبرشده بود واحتمال حمله میداد، باتمام توان خط راگلوله باران میکرد. آتش نیروهای دشمن به حدی بود که تمام منطقه راگردوغبارودودفراگرفته بود.
تعدادزیادی ازسنگرهاخراب شده بودوبقیه که سالم بودندتعدادی ازنیروهادرآن جابه جاشده بودند. وضعیت بسیار بدی بود. نیروهای تازه وارد، تجربه چنین گلوله بارانی رانداشتند، هرلحظه احتمال ازدست دادن خط بود.
دیگرسنگرها هم جای امنی نبودند. دریکی ازسنگرهادرکنارتعدادی ازنیروهاپناه گرفته بودم. به انتهای خط نگاهی انداختم دیدم که یک نفردرمیان انفجارهای پی درپی گلولههای توپ وخمپاره ازجلوی سنگرها عبورمی کند.
به هرسنگرکه میرسدچیزی میگوید. باهرانفجار، چند دقیقه درمیان گردوخاک ناپدید میشود. جلوترکه رسید، متوجه شدم که جلوی هرسنگرکه میرسدبابچههای داخل سنگرشوخی میکند ومی خندد.
به ماکه نزدیک ترشد، به صورت خندانش که لایهای گردوخاک گرفته بود، دقت کردم؛ شهید زمان کرمی ازبچههای گردان تخریب لشکربود.
به سرعت ازسنگرخارج شدم به صورت نیم خیز به طرفش رفتم. گفتم: «زمان داری چیکار میکنی؟ مگه وضعیت رونمی بینی؟ بیاتوسنگرپناه بگیر!» شهیدکرمی مرابه طرف خودش کشیدوگفت: «اگه من وتو که قدیمی تریم وتجربه این صحنهها روداریم بریم توی سنگرنیروهای تازه وارد روحیه خودشون روازدست میدن.» درهمان حال که داشت صحبت میکرد دست مراگرفت وتاآخرخط برد. جلوی هرسنگری که میرسید بابچهها شوخی میکرد. آنهارامی خنداندتا روحیه خودراازدست ندهند.
شهید زمان کرمی فرمانده تخریب گردان مالک اشتر بوده اند و یکی از شهدایی ازنا هستند که در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شده اند
انتهای پیام / راوی: علی محمد اسداللهی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار