خبرهای داغ:
سردار حاج قاسم صادقی، طراح یادمان 400 شهید دشت ذوالفقاری با اشاره به بخشی از فعالیت های زنان در خط مقدم گفت: در شش ماهه اول جنگ تحمیلی خواهران دوشادوش ما در جبهه حضور داشتند و برای خود وظایفی تعیین کرده بودند.
کد خبر: ۸۹۲۵۲۲۰
|
۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰

به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، مهمان نشستی که طنین یاس به مناسبت «هفته گرامیداشت دفاع مقدس» برگزار کرد، سردار حاج قاسم صادقی، رزمنده و راوی دفاع مقدس بود و در خصوص «بازخوانی نقش زنان در دفاع مقدس و تاسی آنان از فرهنگ عاشورایی» به خاطره گویی پرداخت. حاج قاسم، مبدء  اولین سنگر خواهران در یادمان «دشت ذوالفقار» است که آن را مزین به عکس های خواهران رزمنده آن دوران کرده است.

اما شنیدن صحبت های سردار کمی با دیگران متفاوت است، باید پای صحبت هایش تمام حواست را جمع کنی وگرنه اگر یک لحظه غفلت کنی، احتمال گم کردن یک برگه از صفحه روزهای اول دفاع مقدس بسیار بالاست اما در عوض وقتی تمام ذهن و دلت را به حرف ها و خاطرات کمتر شنیده شده اش می دهی، به خوبی می توانی با زنان مجاهد و انقلابی دوران دفاع مقدس که رهبر معظم انقلاب آن ها را نمونه هایی از الگوی سوم زنان جهان می دانند، ارتباط برقرار کنی.

رویارویی دفاع مقدس و دفاع نامقدس در جنگ تحمیلی به ایران

چرا به جنگ هشت ساله ایران در مقابل عراق، دفاع مقدس می گویند؟

در حمله ای که به جمهوری اسلامی ایران شد، چون ما آغازگر آن نبودیم جنگ تحمیلی نام گرفت و تکلیف شرعی در اسلام داریم تحت عنوان «در مقابل حمله باید دفاع کرد»، و همین دفاع که برگرفته از فرهنگ اسلامی است در طول جنگ همراه با مسائلی بود که این حرکت ها را مقدس کرد و به نام دفاع مقدس شهرت یافت، دفاعی که سراسر پاکی و زیبایی بود و در مقابل، آن اقداماتی که دشمن در برابر ما انجام داد و قصد دفاع از آن ها را داشت، دفاع نامقدس نام گرفت.

 

بهانه ی صدام برای آغاز جنگ از نظر شما چه بود؟

ضد انقلاب در هر لباسی حضور پیدا می کند، در کردستان در لباس کردی و در جنوب با لباس عربی می آید، در سوره منافق هم آمده است که هر کسی می تواند اینطور باشد، فرقی نمی کند. از همین گروه، یعنی تعدادی از اعراب ضد انقلاب که بحث عرب و عجم و خلق عرب را پیش کشیدند که الان هم هستند، از آن بمب گذاری های لوله های نفت، بازارها و این ها اتغشاشات بودجود آوردند که صدام بهانه داشته باشد که ایران به اعراب ظلم می کند پس من به نجات اعراب می آیم و وارد خوزستان می شوم و ضمیمه خود می کنم که اعراب نجات پیدا کنند.

 

دفاع مقدس چه شبهاتی به عاشورا داشت؟

هر اتفاقی چه تلخ و چه شیرین که در طول 1400 سال افتاده در طول جنگ 8 ساله ما هست، مثلا حضرت ام البنین(س) 4 پسر داشت، در دشت ذوالفقاری آبادان 4 برادر با هم به نام برادران شیردم، یک سنگر داشتند به نام برادران شیردل، یکی در همان جا شهید شد، یکی شلمچه و دونفر دیگر در فاو شهید شدند.

پدر و پسر مهمان نوازها، مسیحی ارسلان گرجی زاده، در زن ها خانم دریانوردی، دختر نواب صفوی می آمد و سر می زد و بر می گشت.

 

 

دشمن از زن بودنِ زن سوء استفاده می کند

چرا زنان آسیب پذیرترین قشر در جنگ هستند؟

در جنگ دشمن دست به هر حربه، حیله و تاکتیکی می زند تا بتواند روحیه نیروهای خود را حفظ کند و در عین حال، روحیه نیروهای مقابل را تضعیف کند و یکی از موجوداتی که در این برهه مورد هجمه و سوء استفاده قرار می گیرند، زنان و دختران هستند که از موقعیت جنسی آنان استفاده می شود و همیشه از این منظر در معرض خطر هستند که در جنگ تحمیلی هم اتفاقات زیادی در این خصوص افتاد و ظلم های بزرگی به جامعه زنان شد.

دشمن یا از طریق آزار جنسی زنان و یا از راه وارد کردن غیراخلاقی زنان به جنگ از آن ها استفاده می کند که در مورد دوم، در زمان پهلوی، جشن دوهزار و پانصد ساله که در شیراز برگزار شد با هدف قبح زدایی، در تئاتر یک زن و مرد را به صورت لخت مادرزاد نمایش دادند، یعنی هدف استکبار جهانی این است که زن را بدین شکل وارد جامعه بکند و سپس از آن استفاده ابزاری بکند و اگر این اتفاق بیفتد، آن جامعه سامان نخواهد یافت یعنی زمانی که زن پوشش عفیفانه را کنار بگذارد دشمن به هدفش می رسد. نمونه این مورد را در گذشته و در کشورهای دیگر هم داشتیم، در جنگ های صد سال پیش زمانی که می خواستند لشگری را شکست بدهند زنان را وارد یگان رزم کردند و این لشگر خود به خود شکست خورد.

اما زنان انقلابی ما در این مورد خوب درخشیدند و دوشادوش مردان برای حفظ نظام مبارزه کردند، در خرمشهر گروهی از افرادی که واقعا مقاومت می کردند و تا آخرین دقایق در شهر ماندند، زنان و دختران بودند که این استقامت و مقاومت باعث شد که آن ها مورد خشم دشمن قرار گیرند و بعضی از آن ها که به اسارت گرفته شدند، این بلاها بر سرشان آن ها آمد.

 

آیا این اتفاق سابقه دارد؟

بله، به نظر من فلسفه اینکه قبل از اسلام دختران را زنده به گور می کردند همین ترس از مورد تجاوز قرار گرفتن آن ها بود. در کتاب «محمد، پیامبری که از نو باید شناخت» به بخشی از این موضوع اشاره می کند و مظلومیت زن در قبل از اسلام به گونه ای بوده که پدر و یا همسر او، حق خود می دانست که پیش از جنگ زن خود را سربه نیست کند تا مورد تعرض احتمالی قرار نگیرد؛ اتفاقی که چند مورد در جنگ تحمیلی هم اتفاق افتاد.

 

در ایران چه اتفاقاتی افتاد؟

در خرمشهر گروهی از افرادی که واقعا مقاومت می کردند و تا آخرین دقایق هم در شهر ماندند، زنان و دختران بودند که این استقامت و مقاومت مورد خشم دشمن قرار گرفت و بعضی از آن ها که به اسارت گرفته شدند، این بلاها بر سرشان آن ها آمد.

اما بنا به دلایلی این جنایات انعکاس داده نشده است و کسی آن را مکتوب نکرده است، مانند چهل زن و دختر که در بین «پل سابله» تجاوز کردند و کشتند، اما به خاطر محافظه کاری ها و جلوگیری از اختلاف با اعراب، این ها را کتمان می کنند و می گویند که شایعه است! در ذوالفقاری آبادان، روستای سادات، دشمن به عده ای تجاوز کرده بود و زمانی که رزمنده ها رسیدند دیر شده بود، این ها واقعیاتی است که جامعه نمی پذیرد و نمی خواهد بیان شود.

البته ناگفته نماند که وضعیت زنان عراقی از زنان ما بدتر بود و زمانی که بمب شیمیایی زدند من در حلبچه بودم و به چشم این اتفاقات را دیدم، دیدم که مادری داشت به بچه اش شیر می داد و وقتی که بمب زده شد، همانجا افتاد و بچه هم در حال خوردن شیر تمام کرد.

 

از اعتراف های خود اسرای عراقی هم موردی به خاطر دارید؟

بله، زمانی که اسرا را می گرفتیم از کشورهای مختلفی مانند سودان، اردن، عربستان، عراق و ایرانی های منافق بودند که می گفتند زمانی که از مرز حرکت کردند و به سمت ایران حمله کردند هرآنچه که از آدم در مقابلشان بود یا کشتند یا به اسارت گرفتند یا خلاف شرع انجام دادند، اگر بین راه زنی را می دیدند که النگو دارد دستش را قطع می کردند که النگو را بردارند یا گوش را با گوشواره می بریدند و یا سر را قطع کردند تا گردنبند را بردارند چون گیر کرده بود ووقت نداشتند که آن را باز کنند! این ها همه مستند و واقعی است.

یکی از همین اسرا می گفت که وقتی به غنائم رسیدم دیدم دوستم سراغ یک خانم رفت که النگویش را در بیاورد نشد، دستش را قطع کرد، با او درگیر شدم و گفتم چرا این کار را کردی، گفت من موقعی که از بصره حرکت کردم دخترم جلو آمد به او گفتم از مجوس ها برایت غنیمت می آورم، یکسری با این دید وارد جنگ شدند، که این اتفاقات در سوسنگرد، خرمشهر، هویزه افتاد اما کسی این ها را یا حیا میکند یا مشخص نیست به چه دلیلی ثبت نمی کند.

 

*ننه مریم در حال جمع کردن اعضای قطعه قطعه شدن فرزند شهیدش

 

«ننه مریم»، مادر شهر خرمشهر

از زنان مبارز آن دوران چه کسانی را به خاطر دارید؟

همه بچه های آن دوران در خرمشهر «ننه مریم» که به «مادر شهر خرمشهر» معروف شد و تا چند سال پیش زنده بود، را می شناسند. شوهر «ننه مریم» را عراقی ها جلوی در خانه اسیر کردند، اما خودش مقاومت کرد و در شهر ماند و کارهای فراوانی انجام داد از جمله دفن کشته های شهر در قبرستان جنت آباد خرمشهر که به سختی برای آن ها از چادرهای نماز کفن درست می کرد.

پیش  از آزادی خرمشهر هم، یک پسرش شهید می شود اما آن زمان قبرستان دست دشمن بود پس او را در قبرستان آبادان دفن می کند، دومین پسرش هم در پاکسازی شهید می شود که خودش جنازه قطعه قطعه بچه اش را جمع می کند!

در مستندی که نرگس آبیار ساخت با نام «ننه مریم» که اولین اقدام مستند سازی آبیار در حوزه جنگ بود که با هم همکاری داشتیم در آن نشان می داد که «ننه مریم» آخرین مادری است که از شهر بیرون می آید و پس از آزادی اولین مادری است که وارد شهر می شود همان کسی است که خانم دا در کتابش بسیار گذرا در خصوص وی صحبت کرده است.

«بتول مغينمي» در محاصره 35 روزه خرمشهر در كنار رزمندگان ايستاد و تنها با دستور و اصرار و در نهايت حتي زور و اجبار پاسداران ناچار به ترك شهر در آخرين لحظات مانده به سقوط كامل آن شد. او در جبهه ازدواج کرد، در سنگر بچه اش را بدنیا آورد، یعنی خانه اش خانه نبود، اگر در مدرسه بود یکسری گونی در کنار پنجره گذاشته بود یا در خانه بود یکسری گونی به عنوان سنگر گذاشته بود که ترکش نخورد.

 

خواهر دریانوردی، امدادگر گمنام جبهه ها

بانوی دیگر، خواهر مهرانگیز دریانوردی است از زنان گمنام جبهه هاست که در خط مقدم، سِرُم دستش بود و به مجروحی که در 200 متر آن طرف تر ترکش خورده بود، سرم وصل می کرد، او بچه خرمشهر است و جزو آخرین دخترانی است که از شهر بیرون می آید.

خواهر دریانوردی ساعت 8 شب با مرحوم مرتضی امامی، دو نفری 20 کیلومتر راه آمدند و من نمی شناختم این دو نفر را ایست دادم و ایستادند و شب عاشورا در سال 59 بود، این خانم در 100 متری دشمن آمده بود و بعد که به بقیه گفت آن ها هم گفتند پس ما هم می آییم!

 

زنانی از سراسر کشور برای دفاع می آمدند

زنانی غیر از آبادان و خرمشهر هم در جنگ حضور داشتند؟

بله، دکتر محمد علی حبیب الله، که مترو به نامش است، سال  1348 به آمریکا می رود و 58 بر می گردد دکترای انفورماتیک داشته، همراه با خانمش وارد منطقه می شود که جنازه را همسرش بر می گرداند، دفن می کند و بعد هم فوت می کند.

زن هایی بودند که می آمدند و جنازه شوهر را برمی گرداندند، مادر شاهرخ ضرغام، معروف به حر انقلاب، از تهران آمد که ببیند واقعا او به جنگ رفته است یا نه!

 

*مادر شاهرخ ضرغام، مشهور به حر انقلاب

اما بعضی از زنان بودند که می آمدند و برمی گشتند، مانند دختر شهید نواب صفوی که به جهت همنامی مجموعه ما به نام گروه فدائیان اسلام و اینکه پدر ایشان مبدع سازمان فدائیان بود، با اینکه ما از آن ها نبودیم و فقط مشابهت اسمی داشتیم، ایشان به ما گرایش داشتند و همراه با آقای خلخالی که همرزم شهید نواب صفوی بود، چند بار آمدند.

 

چرا برخی می گویند که خانم ها در خط مقدم نبودند؟

به این خاطر که جنگ خیلی گسترش داشت و هر کسی از زاویه خودش دیده است، در روزهای اول خانم ها در خط مقدم بودند اما در آزادسازی خرمشهر نه، اینکه زن ها اسلحه دست بگیرند و بروند نه، اما روزهای اول جنگ بودند همانطور که در تسخیر لانه جاسوسی زنان هم بودند.

اما در چند ماه اول جنگ این اتفاق افتاد و بخشی از دفاع از شهر آبادان را مدیون زن و بچه آبادانی هستیم که یکی با داس و دیگری با چکش و حتی کفگیر برای دفاع به کوی ذوالفقاریه آمدند.

 

* ننه مریم و قاسم صادقی به همراه فرزندانش

 

وجود خواهران چه کمکی به رزمنده ها می کرد؟

همانطور که حضرت امام می فرماید انقلاب ما مدیون زن است، خانه و خانواده است، زن هم بخشی از خانواده است، حضور زن ها در خود آبادان در محاصره آبادان نزدیک 20- 30 هزار نفر زندگی می کردند، هر چند وقت یکبار هم یکی تیر و ترکش می خورد  و شهید می شد، اما نمی رفتند

آن زن ها در جنگ برای ما رزمنده ها نقش اول را بازی می کند، حضور در منطقه عملیاتی و نرفتن از منطقه یک پشتوانه و دلگرمی برای ما بود که این ها هستند پس ما هم هستیم، نگرانی از اینکه اتفاقی بیفتد، هم بود اما این ها خودشان خواسته بودند که بمانند، نمی رفتند.

در کنار این اتفاق بچه ها علاقمند هم می شدند و در عقبه کم کم ازدواج می کردند، فیلم یکی از این اتفاقات هم به نام عروسی در جنگ منتشر شد؛ بچه هایی که در آنجا ازدواج کردند هنوز یک تعدادی هستند.

کانون خانه و خانواده در جنگ برای ما مسلمان ها پدیده جدیدی نبود، همانطور که در صدر اسلام همین حنظله غسیل الملائکه، را داشتیم.

*عروسی در جنگ

 

روزهای اول خانوادگی جنگیدیم

زنان چه نقشی در بخش پشتیبانی داشتند؟

نقش های متفاوتی را خانم ها برای خود تعریف کرده بودند، یکی از فعالیت های این ها هتل کاروانسرا مقر بچه تهران و انواع و اقسام بچه های شهرستانی ها می آمدند، یکی از شرح وظایف خواهران که برای خود تعریف کرده بودند شستن لباس بچه ها با وجود بی آبی و کم آبی بود، یکی از کارهای دیگر این بود که این ها کانون آرامش و خواباندن التهابات بود، ننه مریم برای من مادر بود، مادرم در تهران بود اما من هر وقت به خط مقدم می رفتم و برمی گشتم او را می دیدم برای من مثل یک مادر آرامش بخش بود که خواهر صفیه و دریانوردی، این ها مانند خواهر بودند و احساس آرامش داشتیم به این خاطر من معتقدم ما روزهای اول خانوادگی جنگیدیم و زندگی کردیم.

یکی دیگر از شرح وظایف آن ها این بود که برای مجروحین مادر و خواهر بودند به آن ها سر می زدند و دلتنگی را از ما می گرفت این خودش پشتوانه است، مخصوصا 6 ماهه اول جنگ دوشادوش همه مردان به عنوان زن و دختر با هم همه کار را انجام می دادیم.  

جنگ وقتی در حالت پدافندی شد شب های جمعه به قبرستان می رفتیم برای فاتحه خوانی، و مراسم عیدی و عزاداری ها را اجرا می کردیم. درست مثل جامعه زندگی می کردیم، اینطور نبود که فقط جنگ کنیم، جنگ یک بحثش زندگی در جنگ است.

 

آیا خواهران اطلاعاتی هم در آن زمان بودند؟

به واسطه اینکه زنان در بیمارستان به عنوان پرستار و بهیار و امدادگر بودند می توانستند منبع اطلاعاتی باشند و با ترفندهای مختلفی مانند عربی صحبت کردن از منافقین یا مجروحین عراقی اطلاعات بگیرند و در این زمینه فعال باشند اما این کار بسیار کم صورت گرفت اما از زنان بومی آنجا به صورت موردی داشتیم، مانند همین «ننه مریم» در خرمشهر که در رابطه با خلق عرب منبع اطلاعات بود، می رفت با آن ها گرم می گرفت، صحبت می کرد و اطلاعات را به ما می داد؛ اما اینکه زنی به سنگر عراقی ها برود و کسب اطلاعات کند، نه! اصلا این اتفاق نیفتاد و این امکان وجود نداشت.

 

مشکلات پس از جنگ زن ها چه بود؟

آواره‌گی مردم آشکارترین مشکل همه مردم جنگ زده بود که در اولین برخورد با شهرها این موضوع کاملا به چشم می خورد و خود من اولین صحنه هایی که دیدم آوارگی مردم آبادان و خرمشهر بود که به چشم آوارگی زنان و دختران را دیدم که چطور مهاجرت کردند و چه بلاهایی به سر آن ها آمد، آیا فکر می کنید همه در حق این ها لطف کردند؟ بعضی ها پای برهنه فرار می کردند که اسیر نشوند اما در بیابان ها در معرض توپ و تانک دشمن قرار می گرفتند.

مشکل دیگری که کمتر به آن پرداخته شده است، نشستن پای صحبت ها و درد دل های همسران جانبازان و شهداست، مادران جانبازان قطع نخاعی که چطور با کمبودها و نبودها کنار می آمدند که جا دارد در این مورد نیز تحقیق شود و حرف زده شود.

*نقشه جغرافیایی یادمان «دشت ذوالفقار»

یادمان شهدای دشت ذوالفقاری آبادان

ایده ایجاد یادمان از من بود که کار را شروع کردم و بعد بنیاد حفظ آثار آن را حمایت کرد و برایش ردیف بودجه تعیین کرد و از سال گذشته نیز دانشگاه امام حسین(ع) متوجه شد که اینجا تنها نقطه ای است که می تواند مانور یگان زرهی دشمن را در این دشت نشان بدهد زیرا اینجا آخرین مکانی است که دشمن در آخرین منطقه از سرزمین ما هجمه کرده و اولین شکست هم در همین نقطه است و بعد از آزادی این منطقه به مدت یک سال خط پدافندی داشتیم و شکست حصر آبادان بوجود آمد و به مناطق عملیاتی بعدی رفتیم.

پس از 35 سال این منطقه به عنوان نماد فرهنگی و دفاع مقدس شناخته شد و به ثبت میراث فرهنگی هم رسید و نزدیک به 4 سال است که من به همراه پسر و عروسم در کانکس زندگی می کنیم تا فرهنگ آن زمان را احیا کنیم.

چون تعدادی از خواهران خرمشهری در همان روزهای اول در خط اول ما سنگر داشتند و ما در یادمان در حال احیای سنگر خواهران رزمنده هستیم.

 

سنگر مبارزه زن، خانواده است

زنان امروز در مواجهه با جنگ نرم چه وظیفه ای دارند؟

امروزه دو نگاه نسبت به زن وجود دارد، آیا زن باید مثل مرد کار کند و شبیه مرد بشود که در این صورت مانند غربی ها می شود و متاسفانه برخی از مسئولین ما که تفکرشان غربی شده است سعی در پیاده کردن این ایده در جامعه هستند در حالیکه با خالی شدن خانه از حضور زن، هیچ چیزی نمی تواند این خلاء را پر کند.

من معتقدم که سنگر مبارزه زن خانواده است، اینکه بچه در مهد کودک بچه با مهر مربی و روحیه او بزرگ می شود، اتفاقی است که اگر بیفتد دیگر بچه برای مادرش نیست و احتمال اشکال تربیتی وجود دارد و با این روحیه وارد جامعه که بشود مشکلات بیشتری برای بقیه ایجاد می کند.

حالا بحث ازدیاد نسل و اولاد بحث دیگر و یک تهدید جدی است و ما در آینده فرزندان تک ارثی داریم و تمام جامعه به سمتی می رود که سالمند اینقدر زیاد می شود که بچه ای نیست که سالمند را نگه دارد که مهر و محبت و خانواده کاملا متلاشی شود.

اما ما امروز ما روحیه ای از زن ها می خواهیم که در سخت ترین شرایط هم به فکر ارتقاء سطح فکری و اعتقادی خانواده باشند که اگر آن ها توانستند برای خودشان شرح وظایف تعریف کنند که وظیفه ذاتی زن در جامعه چیست و چه کار باید بکند، موفق می شوند و جامعه نیز به پیشرفت انقلابی اسلامی خود می رسد.

 

انتهای پیام/ز

 

 

 
ارسال نظرات