خبرهای داغ:
بیست و چهارم مهرماه پنجاه و نه، ما در خرمشهر جنگ را با پوست و گوشت مان لمس کردیم مادران خرمشهری جگر گوشه های خودشان را که شهید شده بودند شبانه با چشمان اشک بار زیر نور شمع دفن می کردند. جوانان خرمشهری با اسلحه سبک می جنگیدند. سنگین ترین سلاح ما 3 عدد آر. پی. جی و یک توپ 106 بود، بقیه اش اسلحه های ژ 3 بود که تعدادش حدود 30 تفنگ بود، که کارکرد آن چنانی نداشت. دو تا خشاب که تیراندازی می کردیم گیر می کرد و داغ می شد و باید تمیزش می کردیم.
کد خبر: ۸۹۳۵۰۶۴
|
۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۶
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، رضاخدری -خبرنگار و عکاس جنگ تحمیلی ،  در روزهای اولیه جنگ که ارتش بعثی عراق ناجوانمردانه مردم خرمشهر را زیر آتش سهمگین خود قرار داده بود و با تانک هایش جولان می داد،  زنان و مردان با غیرت خرمشهری با دست خالی و با کوکتل مولوتف در مقابل دشمن ایستادگی نمودند.

 


امروز دنبا باید بداند ، مسئولان مملکت ما باید بدانند. زنان و مردان خونین شهر هر کدام شان اسوه هستند، هر کدام شان یک فرمانده است. هر کدام شان یک سردار است .

هر زن شیردل خرمشهری یک اسماء است. اسماء زنی است که در جنگ احد با حضرت محمد (ص) رسول خدا بوده است. ما باید قدر بچه های خرمشهری را بدانیم . چرا که ما مدیون شهدا و جانباران و آزادگان و خانواده شهدا هستیم .

 


در  روز بیست و چهارم مهرماه 1359 در جنگ تن به تن مردم خرمشهر با متجاوران عراقی حجت الالسلام شریف قنوتی که اهل اروندکنار آبادان بود با همراهش جانباز عبدالرضا آلبوغبیش که هنوز چهار گلوله در بدن دارد،  در خیابان 40 متری خرمشهر توسط عراقی ها اسیر شدند . چون شیخ روحانی بود بیشتر جلب نظرشان کرد. دور شیخ را گرفتند و گفتند اسرنا خمینی یعنی ما خمینی را اسیر کردیم.

او را به باد کتک گرفتند. حدود 12 تا 15 نفر به فرماندهی یک افسر ارشد بلند قد سیه چرده ، شیخ مجروح را کتک می زدند و چندی بعد همان افسر ارشد عراقی با قساوت قلب با سرنیزه کاسه سر شیخ را برداشت.

ما در خرمشهر جنگ را با پوست و گوشت مان لمس کردیم مادران خرمشهری جگر گوشه های خودشان را که شهید شده بودند شبانه با چشمان اشک بار  زیر نور شمع دفن می کردند.



جوانان خرمشهری با اسلحه سبک می جنگیدند. سنگین ترین سلاح ما 3 عدد آر. پی. جی و یک توپ 106 بود، بقیه اش اسلحه های ژ 3 بود که تعدادش حدود 30 تفنگ بود، که کارکرد آن چنانی نداشت. دو تا خشاب که تیراندازی می کردیم گیر می کرد و داغ می شد و باید تمیزش می کردیم.

مردم عزیز خرمشهر با اسلحه نمی جنگیدند، آنها با اعتقادشان به جنگ دشمن می رفتند و از شهرشان دفاع می کردند و تا تیر به پیشانی نمی خورد از پای نمی نشستند.

خرمشهر اسیر شد، آزاد شد، خراب و ویرانه شد ولی آباد نشد به امید روزی که خرمشهر خرم و آباد شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس

ارسال نظرات