شهید ولی فتح مرادی یک از بارزترین نمونه های ایثار و عشق و پایداری و نمادی راستین از وحدت شیعه و سنی بود که به راستی شهادت کمترین حق او از این دنیا و آخرت بود و چه زیبا نام او در تاریخ وحدت آفرین مسلمانان ثبت و ماندگار شد
کد خبر: ۸۹۳۵۲۱۵
|
۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از سیستان و بلوچستان، در احادیث ومفاهیم دینی امان خوانده ایم که سرنوشت ما انسان ها را خدواند سبحان از بدو تولدمان رقم زده و در آن سرنوشت ذات اقدس الهی برای همگان تقدیر خوبی را خواسته است، مگر آن انسان هایی که خود از راه راست به در آیند و کجی پیشه کنند، اما آنانکه در راه خدایند به طور قطع و یقین برایشان همان می شود که خدواند خواسته است.

از این رو، یک روز در فراز و نشیب زندگی مرد بلند آوازه ی شهرمان بمپور، سردار شهید ولی فتح مرادی فکرمی کردم ، سال تولدش یعنی سال 1342 را همزمان با سالی یافتم که در آن سال پیر و مرشمدمان امام خمینی کبیر، نهضت بزرگ انقلاب اسلامی راآغاز کرده بود و در قیام طاغوت دوران ، عَلَم بارزه را بر افراشته بود و بر اساس همین تقارن سال ولادت شهید بزرگوار ولی فتح مرادی دریافتم که انگار سرنوشت برایش سربازی امام خمینی (ره) را از پیش رقم زده بود و پر محتوا تر آنکه آن ابر مرد تاریخ در همان سالهای آغازین مبارزه اش، در پاسخ به بازجویی طاغوتی که پرسیده بود سربازان تو اکنون کجایند ؟ فرموده بود: سربازان من آنانی هستند که اکنون متولد می شوند و در گهواره ها هستند و تربیت می شوند تا روز موعود علمدار نهضت باشند ، لذا این است که من یقین دارم که شهید ولی فتح مرادی از شمار همان سربازان امام خمینی بود که بعدها دوران جوانی اش کمر به همت وخدمت در راه اسلام و اهداف والای امام راحل بسته بود.

اکنون سالهاست که در کوچه های شهر تاریخی بمپور ، طایفه و جمع مهربانی از بهترین مردم روزگار زندگی می کنند که اصطلاحا به (فهرجی ها) اشتهار دارند و سالها پیش در دوران طاغوت بزرگان این جماعت همچون پدر گرانقدر شهید مرادی در پی هدفی خاص ، از منطقه فهرج ونرماشیر به بمپور مهاجرت و در میان مردم صمیمی و مهربان این شهر و وادی سکنی گزیدند و بدین سال ولی فتح در سال 1342 ، سال آغاز نهضت خمینی کبیر، هزاران کیلومتر دورتر از مرید و مرادش در خانواده ای متدین و دوستدار اهل بیت پیامبر ، چشم به جهان گشود و در همین وادی رشد و نمو کرده و به جوانی و نوجوانی رسید و درس و تحصیل و دیپلم را طی کرد.

در چنین دورانی از عمر پر برکت شهید او با بینش خاص سالهای شکل گیری نهضت اسلامی ایران، او با پیگیری جریانات انقلاب و مبارزات امام راحل و بهره گیری از نوارهای سخن رانی حضرت آقا که در ان دوران به سختی در این نقطه از کشور قابل دسترس بود ، بزرگ و بزرگتر شد و سرانجام در سال 57 با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در ادامه آن شکل گیری بسیج بیست میلیونی سپاه پاسداران و انقلاب اسلامی ملت ایران به فرمان حضرت امام راحل مشتاقانه وارد بسیج ، این اصلی ترین عصاره انقلاب شد.

این ورود در واقع سر آغاز مسیری بود که در نهایت او ( شهید مرادی ) را به بالاترین قله آرمان هایش یعنی عضویت و خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1362 کشاند و سالهای جنگ تحمیلی و نبرد حق علیه باطل به شمابه بهترین بستر و بهترین فرصت برای خدمت در راه اهداف ونالای شهید بود که به آن رسیده بود.

در همین دوران بود که در میدان های حق علیه باطل و در سال 65 در منطقه حورالعظیم به شدت مجروح شدندو به مدت یک ماه در یکی از بیمارستان ها ی تهران بستری شدند.

سالها بعد شهید مرادی در یکی از خاطرات خود از دوران جنگ به یکی از دوستان خود گفته بود ، از نعمت های دوران جنگ برای من ، اگر همه ی آنچه که در طی این مدت به آن رسیده ام به کناری بگذارم تنها یک نعمت برای تمام زندگی ام کافی بوده و هست و آن هم نعمت دیدار حضرت آقا از ما مجروحان جنگی در بیمارستان و و احساس کردن و لمس نمودن معنویت آن لحظات است که هرگز فراموش نکرده و نخواهم کرد.

مدت ها بعد وقتی در بین دوستان نظامی شهید مرادی از یک نفر از آنها خاطره ای مربوط به کار روزانه او در مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران یک شهرستان همزمان با دل سپردن به نوای ملکوتی قران در دفتر کارش را شنیدم، دریافتم که چننین عاشقانی در طریق علی‌الله، این روزها بسیار کم هستند.

در جای دیگر هنگامی که در پاسخ به شخصی که برای اخذ سفارش در مورد کارش نزد سرهنگ مرادی که در آن زمان فرماندهی سپاه یکی از شهرستان های بزرگ را بر عهده داشت ، امده بود و از وی درخواست سفارش کرده بود و گفته بود شما اکنون در جایگاه و مقامی هستید که حرف و سخن و سفارشتان پذیرفته خواهد شد و می توانی با یک تماس کار مرا درست کنی گفته بود:
ای برادر این پس ها و سمت ها اگر ماندنی بود و برای من بود که از دیگری به من نمی رسید و شما مگر نمی دانی که قبل از من شخص دیگری بر این صندلی نشسته بود و بعد از من هم خواهد نشست ؟ و گفته بود بخدا حاضرم این پست ومیز و صندلی را از من بگیرند اما حاضر نیستم آخرتم را با آن و این دنیا عوض کنم.

و به راستی چه تعبیری زیبا در پس این خاطرات هست که راوی آن می گوید : بیدرنگ این گفته ی سردار او را به یاد فرموده ای از فرمایشات امیرالمومنین علی (ع ) می اندازد که به موجب آن حضرتشان ارزش پست های دنیوی را از کمترین ارزشها می داند و اینجاست که عمق بینش و درک معنوی شهید مرادی عیان تر می شود، تا جایی که می دانم و همگان در بمپور زادگاهش و تمامی شهرهایی که شهید ولی فتح در کسوت فرماندهی سپاه و دیگر و مندرج دیگر سپاه در چابهار، خاش، نیکشهر و ایرانشهر خدمت کرده می دانند که این جماعت لباس نظامی گری را بهانه ای برای خدمت به مردم و کیان اسلامی مکتب خود و راهی برای رسیدن به لقاء دوست و طریقت الهی می پنداشته اند وگرنه به یاد ندارم و زندگی چهل و شش ساله شهید مرادی هم گواهی نمی دهد که او علیرغم جایگاه بزرگ انقلابی و نظامی و ارکان قدرتی که در دست داشت حتی یک نفر را در طول زندگی خود آزار نداد و نیست کسی که بگوید حتی یک مورد شهید مرادی حرف یا کاری غیر از طلب گردن رضای الله به کسی گفته و کاری کرده که از مسیر حق خارج باشد و او تمام آنچه را که در مسیر الهی بود به زیبایی می دانست و عمل می کرد.

به راستی که زندگی کردن با چنین معنویتی شیرین به وسیله کسی که بالاترین درجات و ابزار قدرت و اهرم دنیایی را در دست داشت ولی هرگز به جز راه حق از آن اهرم و ابزار استفاده نکرد زیباست و این چنین خلوص و پاکی نصیب کمتر کسانی می شود ، لذا می پندارم که شهادت زیبنده چنین افرادی است و اگر شهید ولی فتح مرادی عمرش به طریقی دیگر و غیر از شهادت به پایان می رسید ، آنگاه بیاید در حقانیت چنین عمری شک می کردیم.

راه و روش زندگی شهید ولی فتح مرادی در فرازهای کوتاهی از زندگی نامه اش چه زیبا آشکار می شود ، آنجا که پس از ذکر صلوات بر پیامبر خاتم و آل اطهرش ، به استان حضرت ولی عصر عرض ارادت می کند و به یاد روح بلند و به یاد روح بلند معمار کبیر انقلاب درود می فرستد و سلامش را نثار ساحت مقدس مقام عظمی ولایت می کند و ارواح طیبه شهدای اسلام از صدر اسلام تا آن زمان را به یاد می آورد و شکر گذار نعمت خدمت در عصر انقلاب اسلامی در سایه رهبری های حضرت اما راحل و مقام عظمی ولایت و رهبری حضرت اما خامنه ای می شود و چه آرمانی و به حق ، این نظام را ثمره خون هزاران شهید می داند که آن را به ما امانت داده اند.

شهید ولی فتح مرادی حتی در آخرین لحظات درج وصیت نامه اش نیز دغدغه و فکر آخرش ، توصیه همگان به پشتیبانی از ولایت به خاطر الهام آن از نهضت عاشورا است و ما را به پیروی از ولایت فرا می خواند و پشتیبانی از نظام را تکلیف شرعی می دانست و نماز و گرامیداشت ارزش های انقلاب همچون گرامیداشت ارزش های عاشورا و معصومیت سرور و سالار شهیدان را تاکید فراوان داشتند و حرف های آخرش خطاب به خانواده و نزدیکان و همسر ، در طلب بخشایش از والدین و فراخواندن فرزندان به احترام مادر و همسر را مژده به پاداش خداوندی و مجموعه خانواده را به عمل به فرمان پیامبر خاتم ( ص ) و تمسک به قران و اهل بیت بود و همه را به توجه به این مهم فرامی خواند.

شهید ولی فتح مرادی یک از بارزترین نمونه های ایثار و عشق و پایداری و نمادی راستین از وحدت شیعه و سنی بود که به راستی شهادت کمترین حق او از این دنیا و آخرت بود و چه زیبا نام او در تاریخ وحدت آفرین مسلمانان ثبت و ماندگار شد
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
حسین
۱۳:۲۶ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۹
روحش شاد و یادش گرامی