تحول واقعی در آموزش و پرورش کشور منوط به اجرای راهبردهایی است که بتواند بر معضلات ساختاری این نهاد چیره شده و از اتلاف هر چه بیشتر سرمایه های انسانی و اجتماعی در آن جلوگیری کند
به گزارش خبرگزاری بسیج از هیرمند؛ پرویز سارانی کنشگر سیاسی، روزنامه نگار استان سیستان و بلوچستان طی یادداشتی نوشت: به طورکلی صعود به قلّههای بلندآوازه کمال و ارزشهای والای انسانی، تنها در صورتی ممکن است که علم و دانش، جایگاه واقعی خود را در میان ما بیابد و تأثیرگذاری عظیم آن در رسیدن به این اهداف برایمان روشن شود باتاکید براینکه مسیر توسعه هر جامعهای از آموزش و پرورش میگذرد.
علیرغم اینکه در سالیان متمادی تلاشهای وافری در جهت نیل به اهداف عالیه نظام تعلیم وتربیت صورت پذیرفته، اما همچنان از تحقق آرمانهای متعالی در این دو عرصه بازمانده ایم.
امروزه این نهاد رسمی از معضلات ویرانگری نظیر نبود مکانهای آموزشی مجهز، کاربردی نبودن درس ها، فقدان آموزش مهارتهای زندگی، مشارکت اندک والدین، دانش آموزان و معلمان در فرآیند مدیریت واحدهای آموزشی و نهایتا القای حس ناامیدی، از خودبیگانگی و سرکوب استعدادها و خلاقیتها رنج میبرد.
در همه این سالها هم برنامههایی برای تحول در این نهاد طراحی و اجرا شده است، ولی نتوانسته بر مشکلات ناشی از عدم کارآمدی این سیستم غلبه کند آخرین مورد در این زمینه هم تصویب سند تحول است که حتی در مقدمه اش از واقع بینی و ژرف نگری در این زمینه تهی است.
تحول واقعی در آموزش و پرورش کشور منوط به اجرای راهبردهایی است که بتواند بر معضلات ساختاری این نهاد چیره شده و از اتلاف هر چه بیشتر سرمایههای انسانی و اجتماعی در آن جلوگیری کند.
در جهان و جامعهای که عرصه کشاکش گفتمانهای مختلف میباشد، هرگونه تحول در آموزش و پرورش منوط به نوعی چیرگی گفتمانی میباشد. بدون حساسیت عمومی و نخبگانی نسبت به اهمیت و کارکرد آموزش و پرورش در مقولاتی از جمله آسیبهای اجتماعی نمیتوان انتظار اصلاح رویههای رایج را داشت؛ بنابراین تلاش برای تولید محتوای غنی و جذاب در راستای توجه به عرصه تعلیم و تربیت میتواند در چرخش افکار عمومی به سمت و سوی ضرورت تحول در این نهاد موثر باشد!
متاسفانه امروزه غایت مشارکت شهروندان در مدیریت این نهاد به کمکهای نقدی والدین، حضور اجباری دانش آموزان و تدریس بی انگیزه معلمان تقلیل یافته است.
تمرکز گرایی موجود چنان عرصه را بر نقش آفرینی اصحاب مدرسه تنگ ساخته که نمیتوان از چشم اندازی امیدبخش برای حرکت به سوی یک آموزش و پرورش کارآمد سخن گفت.
از همین رو تقویت نقش واقعی شوراهای دانش آموزی، معلمان و انجمن اولیاء وافزایش کیفی سازی وکارآمدی با کار کارشناسی و علمی میتواند از اهمیت فراوانی در نهادینه کردن مشارکت همگانی در آموزش و پرورش برخوردار باشد.
پاسخ به پرسش باید از تصحیح نظام آموزشی کشور جستجو کرد نظام آموزشی ما با اهمیت دادن مضاعف به نمره و امتیاز بجای اینکه روح همکاری و همیاری جمعی را تقویت کند وبه توافق منافع دامن زند به شاگرد اول بودن و تضاد منافع بیشتراهمیت میدهد.
نمره و امتیاز و رتبه نابود کننده رفاقت و همیاری و مولد کینه و دشمنی و حسادت است یک سوی آن شاگرد اول بودن است و سوی دیگر آن حقارت و تصور تنبلی بجای آن که یادگیری و تغییر رفتار مدنظر باشد، محفوظات و نمره بیست و رتبه خوب تک رقمی و دو رقمی مورد اهتمام است.
بجای آنکه مقایسه طولی و پیشرفت تحصیلی مورد توجه قرار گیرد مقایسه عرضی حسادت آور مورد توجه است و اتفاقا از دل ان مهارت هم برنمی خیزد. آموزش بر تربیت سیطره دارد بجای آنکه شعر و حکایت و داستان به رفتار عملی تبدیل شود این نمره آوری آنها است که در ارتقا و امتیاز حرف اول میزند.
به نظر میرسد امروزه کنکور آنچنان نفوذی بر خانوادهها و مدارس یافته که بسیاری از اقدامات اصلاحی دراین نهاد عملا بلاموضوع شده است. جدایی میان دانش آموزان عادی و تیزهوشان، تقلیل آموزش به مهارتهای تست زنی، سیطره درسهای علوم پایه بر هنر، انشاء و ورزش، افزایش رقابتهای استرس زا و کاذب در مدارس، کنکور زدگی زندگی جمعی و خانوادگی و ... از جمله پیامدهای ناگوار سیطره این آزمون زیان بار بر حیات ایرانیان است.
درشرایط موجودحجم آسیبهای کنکور آنچنان افزایش یافته است که تا جستجوی راهی برای برون رفت از این وضعیت، بسیاری از اقدامات اصلاحی دیگر بیهوده بنظر میرسد.
علیرغم اینکه در سالیان متمادی تلاشهای وافری در جهت نیل به اهداف عالیه نظام تعلیم وتربیت صورت پذیرفته، اما همچنان از تحقق آرمانهای متعالی در این دو عرصه بازمانده ایم.
امروزه این نهاد رسمی از معضلات ویرانگری نظیر نبود مکانهای آموزشی مجهز، کاربردی نبودن درس ها، فقدان آموزش مهارتهای زندگی، مشارکت اندک والدین، دانش آموزان و معلمان در فرآیند مدیریت واحدهای آموزشی و نهایتا القای حس ناامیدی، از خودبیگانگی و سرکوب استعدادها و خلاقیتها رنج میبرد.
در همه این سالها هم برنامههایی برای تحول در این نهاد طراحی و اجرا شده است، ولی نتوانسته بر مشکلات ناشی از عدم کارآمدی این سیستم غلبه کند آخرین مورد در این زمینه هم تصویب سند تحول است که حتی در مقدمه اش از واقع بینی و ژرف نگری در این زمینه تهی است.
تحول واقعی در آموزش و پرورش کشور منوط به اجرای راهبردهایی است که بتواند بر معضلات ساختاری این نهاد چیره شده و از اتلاف هر چه بیشتر سرمایههای انسانی و اجتماعی در آن جلوگیری کند.
در جهان و جامعهای که عرصه کشاکش گفتمانهای مختلف میباشد، هرگونه تحول در آموزش و پرورش منوط به نوعی چیرگی گفتمانی میباشد. بدون حساسیت عمومی و نخبگانی نسبت به اهمیت و کارکرد آموزش و پرورش در مقولاتی از جمله آسیبهای اجتماعی نمیتوان انتظار اصلاح رویههای رایج را داشت؛ بنابراین تلاش برای تولید محتوای غنی و جذاب در راستای توجه به عرصه تعلیم و تربیت میتواند در چرخش افکار عمومی به سمت و سوی ضرورت تحول در این نهاد موثر باشد!
متاسفانه امروزه غایت مشارکت شهروندان در مدیریت این نهاد به کمکهای نقدی والدین، حضور اجباری دانش آموزان و تدریس بی انگیزه معلمان تقلیل یافته است.
تمرکز گرایی موجود چنان عرصه را بر نقش آفرینی اصحاب مدرسه تنگ ساخته که نمیتوان از چشم اندازی امیدبخش برای حرکت به سوی یک آموزش و پرورش کارآمد سخن گفت.
از همین رو تقویت نقش واقعی شوراهای دانش آموزی، معلمان و انجمن اولیاء وافزایش کیفی سازی وکارآمدی با کار کارشناسی و علمی میتواند از اهمیت فراوانی در نهادینه کردن مشارکت همگانی در آموزش و پرورش برخوردار باشد.
پاسخ به پرسش باید از تصحیح نظام آموزشی کشور جستجو کرد نظام آموزشی ما با اهمیت دادن مضاعف به نمره و امتیاز بجای اینکه روح همکاری و همیاری جمعی را تقویت کند وبه توافق منافع دامن زند به شاگرد اول بودن و تضاد منافع بیشتراهمیت میدهد.
نمره و امتیاز و رتبه نابود کننده رفاقت و همیاری و مولد کینه و دشمنی و حسادت است یک سوی آن شاگرد اول بودن است و سوی دیگر آن حقارت و تصور تنبلی بجای آن که یادگیری و تغییر رفتار مدنظر باشد، محفوظات و نمره بیست و رتبه خوب تک رقمی و دو رقمی مورد اهتمام است.
بجای آنکه مقایسه طولی و پیشرفت تحصیلی مورد توجه قرار گیرد مقایسه عرضی حسادت آور مورد توجه است و اتفاقا از دل ان مهارت هم برنمی خیزد. آموزش بر تربیت سیطره دارد بجای آنکه شعر و حکایت و داستان به رفتار عملی تبدیل شود این نمره آوری آنها است که در ارتقا و امتیاز حرف اول میزند.
به نظر میرسد امروزه کنکور آنچنان نفوذی بر خانوادهها و مدارس یافته که بسیاری از اقدامات اصلاحی دراین نهاد عملا بلاموضوع شده است. جدایی میان دانش آموزان عادی و تیزهوشان، تقلیل آموزش به مهارتهای تست زنی، سیطره درسهای علوم پایه بر هنر، انشاء و ورزش، افزایش رقابتهای استرس زا و کاذب در مدارس، کنکور زدگی زندگی جمعی و خانوادگی و ... از جمله پیامدهای ناگوار سیطره این آزمون زیان بار بر حیات ایرانیان است.
درشرایط موجودحجم آسیبهای کنکور آنچنان افزایش یافته است که تا جستجوی راهی برای برون رفت از این وضعیت، بسیاری از اقدامات اصلاحی دیگر بیهوده بنظر میرسد.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار