خبرهای داغ:
با شهدا؛

شهید احمد پورعلی مفرد از شهدای شهرستان جاجرم

شهید احمد پورعلی مفرد فرزند ابراهیم در سال 1345 در خانواده ای کاملا مذهبی در شهر جاجرم متولد شد.
کد خبر: ۸۹۶۵۸۱۷
|
۰۳ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۳

 

 

به گزارش خبرگزاری بسیج؛ شهید احمد پورعلی مفرد فرزند ابراهیم در سال 1345 در خانواده ای کاملا مذهبی در شهر جاجرم متولد شد.

وی پس از پشت سرگذاشتن دوران کودکی تحصیلات ابتدایی را با موفقیت کامل به پایان رسانید دوران راهنمایی را هم با پشتکار تمام همراه با موفقیت سپری کرد. در دوران دبیرستان رشته علوم تجربی را برگزید و جدیت و کوشش را چندین برابر کرد و بعد از گرفتن دیپلم و شرکت در کنکور تربیت معلم شهید بهشتی شهرستان مشهد پذیرفته شد. در تربیت معلم شهید بهشتی در رشته علوم تجربی تحصیل نمود تا اینکه روزی از مشهد به خانه خود به جاجرم برگشت.

این را هم باید گفت که او تا زمانی که در تربیت معلم مشهد قبول نشده بود چند بار به جبهه رفت و وظیفه خود را در برابر خدا و مردم و دفاع از وطن اسلامی به انجام رسانیده بود و زمانی که از مشهد به خانه برگشت در خانه با پدر و مادر برای رفتن به جبهه آماده شده بود اما ناراحت از اینکه مادر و پدرش به او اجازه ندهند و ازیک طرف نمی توانست ناراحتی پدر و مادر را ببیند و از طرف دیگر هم دلش به سوی جبهه ها پر کشیده بود و دیگر نمی توانست در خانه بماند.

روز اعزام نیروها فرا رسیده بود همه آماده بودند هنگامی که اسم احمد را خواندند غایب بود پس از مدتی اتوبوسها راه افتادند اما از احمد خبری نبود .او تنهای تنها در داخل اتاق نشسته و با هیچ کس حرف نمی زد از ساعت حرکت کاروان گذشته بود و احمد دانست که دیگر این بار نمی تواند عازم جبهه شود به فکر فرو رفته بود و هیچ حرفی نمی زد.

مادر شهید برایمان تعریف می کند که آن روز بعد از مدتی صدای موتوری از درب حیاط شنیده شد و به دنبال آن کسی با عجله احمد را صدا زد آری آن شخص یکی از دوستان احمد بود تا او را به کاروان برساند. احمد که نزدیک بود از خوشحالی پر در بیاورد با سرعت بر پشت موتور سوار شد و از آنجا دور شدند. من که تازه متوجه شده بودم چه خبر است آه سردی کشیدم و فرزند خود را به خدا سپردم شاید خدا اینطور خواسته است که فرزند من در راه رضای خدا و دفاع از میهن اسلامی به شهادت برسد.

 آری احمد خوب راهی را انتخاب کرده بود . او می دانست که جبهه یعنی عاشقی .یعنی شبهای بی قراری.گریه صمیمانه و راز و نیاز پروانه ها. او می دانست که عشق حادثه ای است که فقط یکبار اتفاق می افتد.اگر آن را فهمیدی مثل ذره ای نور جذب خورشیدش می شوی وگرنه مثل سیاره ای که مدارش را گم کرده باشد تمام عمر حیران بی خویشی خودت خواهی شد . او می دانست روز های عاشقی که تمام می شود حسرتش به دل خیلی ها خواهد ماند. او نمی خواست حسرت به دل بماند .

آری احمد شاگرد اول مدرسه عشق بود و رفته بود تا سر در راه رهایی وطن از ظلم و نامردیها بگذارد و سر انجام در تاریخ 24/10/65 در عملیات کربلای 5  در شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.

ارسال نظرات
پر بیننده ها