به مناسبت 16 دي سالروز شهادت علم‌الهدي و يارانش
در نخستين ماه‌هاي جنگ شرايط سختي بر جبهه‌ها حاكم بود. كمبود امكانات و تسليحات و سازماندهي نه چندان قوي نيروها از دلايل دشواري نبرد در جبهه‌ها به شمار مي‌رفت.
کد خبر: ۸۹۷۱۶۹۸
|
۱۶ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۸
 
 
 

 

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از جوان، در نخستين ماه‌هاي جنگ شرايط سختي بر جبهه‌ها حاكم بود. كمبود امكانات و تسليحات و سازماندهي نه چندان قوي نيروها از دلايل دشواري نبرد در جبهه‌ها به شمار مي‌رفت. با وجود همه اين سختي‌ها، رزمندگان با تمام وجود مقابل دشمنان ايستادند و اجازه پيشروي به آنها را ندادند. در 16 دي ماه سال 1359 كه تنها سه ماه از شروع جنگ مي‌گذشت، هويزه در جبهه مياني و نزديك سوسنگرد، شاهد حادثه مهمي بود كه به شهادت علم‌الهدي و عده‌اي از دانشجويان پيرو خط امام انجاميد؛ واقعه‌اي كه نقطه عطفي در تاريخ دفاع مقدس به شمار مي‌رود.
به گزارش «جوان»، روز پانزدهم دي ماه سال 59 نيروي زميني ارتش، گردان‌هاي سپاه پاسداران و تعدادي از نيروهاي ستاد جنگ‌هاي نامنظم به فرماندهي شهيد دكتر مصطفي چمران، عملياتي با هدف آزادسازي جفير، پادگان حميد و در نهايت خرمشهر انجام دادند.
آن زمان‌ در جبهه‌ خودي‌ به‌ غير از اقدامات‌ كوچك‌ و محدود نيروهاي‌ مردمي‌ طي سه ماه‌ منتهي‌ به‌ دي ماه‌ ‌59، ارتش‌ تنها يك‌ مورد عمليات‌ منظم‌ ط‌راحي‌ كرد و در محور دزفول‌ انجام‌ داد كه‌ آن هم‌ موفقيتي‌ در پي‌ نداشت‌ اما در آذر ماه 59، رزمندگان و نيروهاي مردمي، دو گردان از ارتش بعث عراق را در جنوب سوسنگرد شكست دادند و به دنبال عقب ‌راندن دشمن از ديگر مناطق بودند.
جو عمومي‌ جامعه‌ به‌ اين‌ امر تمايل‌ داشت‌ كه‌ اگر ارتش‌ داراي‌ روحيه‌ تهاجمي‌ باشد مي‌تواند با بهره‌گيري‌ از امكانات‌ موجود، دشمن‌ را شكست‌ بدهد‌ و آنها را از سرزمين‌هاي‌ اشغالي‌ اخراج‌ كند ولي‌ سكون‌ و ركود در اين‌ زمينه‌ قابل‌ توجيه‌ نبود. هر چه از جنگ مي‌گذشت، فشار علما و مردم‌ به‌ فرماندهان‌ نظامي‌ براي‌ انجام‌ عمليات‌ آفندي‌ افزايش‌ مي‌يافت‌. در آن زمان، ارتش با اين سؤال مواجه بود كه چرا خيال تكان خوردن ندارد و پس از گذشت بيش از سه ماه از جنگ به مواضع دشمن حمله نمي‌كند.
   غافلگيري دشمن
بني‌صدر در جلسه‌اي‌ در قرارگاه‌ عملياتي‌ جنوب‌ در ‌26 آذرماه‌ 1359 بر اجراي‌ يك‌ عمليات‌ آفندي‌ گسترده‌ تأكيد مي‌كرد. عمليات‌ نصر(هويزه‌) پس‌ از ‌15 دقيقه‌ اجراي‌ آتش‌ تهيه‌ در ساعت‌ ‌10صبح‌ روز ‌15 ديماه‌ ‌1359 با حمله‌ هماهنگ‌ شده‌ تيپ‌ ‌3 همدان‌ از محور جاده‌ حميديه‌ - سوسنگرد و تيپ‌ ‌1 قزوين‌ از جنوب‌ هويزه‌ آغاز شد. تيپ ‌3 كه‌ حمله‌ خود را از منطقه‌ ابوحميده آغاز كرده‌ بود به‌ سرعت‌ به‌ سوي‌ مواضع‌ دشمن‌ پيشروي‌ كرد، ولي‌ تيپ‌1 قزوين‌ در جنوب‌ هويزه‌ هيچ سرعتي‌ نداشت‌. تيپ ‌3 طي دو ساعت‌ به‌ كرخه‌ رسيده‌ و توانسته بود با استفاده‌ از پل‌هاي‌ احداثي‌ دشمن‌ از رودخانه‌ عبور كند‌ و به‌ كرانه‌ جنوبي‌ كرخه‌ كور برسد، در اين‌ محور طي ‌پنج ساعت‌ نيروهاي‌ عمل‌‌كننده توانستند مناطق‌ جنوبي‌ كرخه‌ كور را آزاد سازند و ضربات‌ محكمي‌ بر نيروهاي‌ دشمن‌ وارد آورند.
نيروهاي‌ عراقي‌ كه‌ شديداً غافلگير شده‌ بودند با به جا گذاشتن‌ توپخانه‌ خود به‌ دو كيلومتري‌ جنوب‌ كرخه‌ كور عقب‌نشيني‌ كردند و در حدود ‌800 نفر از افراد آنها به‌ اسارت‌ درآمدند. پس از تصرف خطوط مقدم، رزمندگان دامنه عمليات را گسترش مي‌دهند و قصد تصرف پادگان مهم حميد را دارند، اما به‌ خاطر‌ تأخير نيروهاي‌ محور كارون‌ در عبور از اين‌ رودخانه‌ و برخورد آنها به‌ ميدان‌ مين‌ پادگان‌ حميد و منطقه‌ جفير كه‌ عقبه‌ دشمن‌ محسوب‌ مي‌شد، از اهداف‌ مرحله‌ اول عمليات بازماندند و اين مناطق دست‌ نخورده‌ در اختيار دشمن‌ باقي‌ ماند.
   پاتك سنگين دشمن
روز شانزدهم دي ماه براي نيروهاي خود طور ديگري شروع شد. فرماندهان رده بالاي ارتش بعث پس از شنيدن سقوط توپخانه‌شان به وحشت ‌افتادند و روز بعد با وارد كردن نيروهاي ذخيره در جفير به پاتك سنگيني دست ‌زدند. هواپيماهاي شناسايي دشمن نيز با پرواز بر آسمان منطقه از نبود پشتيباني در پشت خطوط نيروهاي عمل‌كننده ايراني باخبر ‌شدند.
ساعت‌ ‌8 صبح‌ نيروهاي‌ زرهي‌ و پياده‌ به‌ سوي‌ پادگان‌ حميد و منطقه‌ جفير اقدام‌ به‌ پيشروي‌ ‌كردند. در مقابل‌ در حالي كه تعدادي‌ از تانك‌هاي‌ دشمن‌ در حوالي‌ ام‌الغفار و ام‌الفصيح‌ متمركز شدند و با آرايش‌ نظامي‌ جناح‌ جنوبي‌ لشكر زرهي‌ ‌16 را مورد تهديد قرار دادند، ضد حمله‌‌اي را در ساعت‌ ‌9:50 از سمت‌ شرق‌ و جنوب‌ به‌ يگان‌هاي‌ لشكر ‌16 آغاز كردند. كمبود تجربه‌ در مقابل‌ ضدحمله‌ و كمبود مهمات‌ و ضعف‌ تداركات،‌ دست‌ در دست‌ هم‌ داد و موازنه‌ قدرت‌ را در صحنه‌ نبرد به‌ ضرر نيروهاي‌ خودي‌ دگرگون‌ ساخت.
‌11 ظهر تمام‌ نيروهاي‌ لشكر ‌6 زير آتش‌ شديد توپخانه‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و در غرب‌ سوسنگرد نيروهاي‌ دشمن‌ به‌ حركت‌ درآمدند. حضور هواپيماهاي‌ دشمن‌ در آسمان‌ منطقه‌ و بمباران‌ مواضع‌ نيروهاي‌ خودي‌ اوضاع‌ را برآشفت‌. تانك‌هاي‌ عراق‌ به‌ هزار متري‌ محل استقرار تيپ‌ رسيدند. شديدترين‌ جنگ‌ تانك‌ها در طول‌ جنگ‌ بين‌ لشكر ‌6 زرهي‌ و لشكر‌9 زرهي‌ دشمن‌ درگرفت‌ و تا ساعت ‌4 بعدازظهر ادامه‌ يافت‌. در اين‌ ساعت، فرمانده‌ گردان‌ زرهي‌ جهت‌ تجديد قوا و اقدام‌ مجدد، دستور عقب‌نشيني‌ را صادر كرد كه‌ با رسيدن‌ دستور به‌ گردان‌، تمام‌ نيروهاي‌ زرهي‌ مستقر در منطقه‌ به‌ سرعت‌ صحنه‌ را ترك‌ كردند‌ و به‌ جاي‌ يك‌ گام، چندين‌ گام‌ عقب‌ نشستند.
   نبرد با تانك‌ها
مدافعان هويزه كه‌ جلوتر از ساير نيروها مشغول‌ جنگ‌ بودند از خبر عقب‌نشيني باخبر نشدند و در منطقه‌ جاماندند‌ و به‌ محاصره‌ تانك‌هاي‌ دشمن‌ درآمدند. مسعود انصاري‌ يكي‌ از بازماندگان‌ اين‌ حماسه‌ مي‌نويسد:« تعدادي‌ از تانك‌هاي دشمن در صحنه‌ بودند و ما خيال‌ مي‌كرديم‌ كه‌ ارتش‌ هنوز در حال مقاومت است. يكي‌ از تانك‌هاي‌ عراقي‌ در جاده‌ به‌ 20‌، 30 متري‌ ما رسيد. حسين‌ علم‌الهدي با اشاره‌ به‌ من‌ گفت‌: «برجك‌ تانك‌ را بزن». من‌ هم‌ زدم‌ و خود حسين‌ هم‌ زد. دو تا تانك‌ ديگر نيز با آر.پي. جي ‌‌زده شد و براي‌ چند دقيقه‌ پيشروي‌ آنها متوقف‌ گرديد. در اين‌ عمليات‌ با وجود اينكه ما بي‌سيم‌ داشتيم‌، خبرعقب‌نشيني‌ به‌ ما نرسيد. من‌ خودم‌ چندين‌ بار معرف‌ لشكر را صدا زدم‌ كه‌ جريان‌ چيست‌؟ گفت‌: « به‌ گوش‌ باش.» چند بار ديگر صدا زدم‌ گفت‌: « تيپ1 دارد تغيير موضع‌ مي‌دهد». بعد از چند دقيقه‌ ديگر ارتباط‌ ما قطع شده‌ بود تا اينكه‌ محاصره‌ شديم‌. همه‌ بچه‌ها مقاومت‌ كردند. چنانكه‌ در كانال‌ كوچكي‌ كنار جاده‌ بيش‌ از ‌50 نفر شهيد شدند. »
در اين شرايط سخت، سنگين‌ترين سلاح آرپي‌جي7 بود كه مهماتش در حال تمام شدن بود. آنها در پشت‌ دو تل‌ خاك‌ سنگر گرفته‌ بودند و در كل‌ حدود ‌20 الي‌ ‌30 گلوله‌ آر. پي. جي‌ در آنجا وجود داشت‌. حسين خوشنويسان، مسئول جهاد سازندگي سوسنگرد به سرعت به عقب برمي‌گردد و تقاضاي آرپي‌جي مي‌كند و پس از تهيه تعدادي موشك آرپي‌جي در حال حركت به سمت محور درگيري به شهادت مي‌رسد.
   رد شدن تانك‌ها از پيكر شهدا
حسين علم‌الهدي به همراه تعدادي از دانشجويان خط امام و ساير نيروها مقاومت سختي را انجام مي‌دهند. حلقه محاصره هر لحظه تنگ‌تر مي‌شد و علم‌الهدي به دنبال سازماندهي نفرات باقيمانده بود. محمدرضا باستي‌ از بازماندگان‌ حماسه‌ هويزه‌ در خاطرات‌ خود در مورد حوادث‌ اين‌ محاصره‌ و خروج‌ از آن مي‌نويسد: «تانك‌ها همچنان‌ جلو مي‌آمدند كه‌ بچه‌ها يكي‌ از آنها را زد و بقيه‌ سر جايشان‌ متوقف‌ شدند. ما حدود ‌300متر عقب‌ آمده‌ بوديم‌ كه‌ يك‌ مرتبه‌ ديديم‌ تانك‌هاي‌ عراقي‌ از طرف‌ راست‌ جاده (سمت‌ هويزه‌) به‌ سوي‌ مواضع‌ ما مي‌آيند. ما محاصره‌ شده‌ بوديم‌. رگبار تانك‌ها قطع‌ نمي‌شد. بچه‌ها يكي‌ يكي‌ داشتند تير مي‌خوردند. خون‌ از بدن‌ آنها سرازير بود. بچه‌ها سينه‌خيز جلو مي‌آمدند. در اين‌ حال‌ مسعود انصاري‌ هم‌ داشت‌ خودش‌ را جلو مي‌كشيد. از او سراغ‌ حسين‌، محسن‌ و جمال‌ را گرفتم‌ . او گفت‌:« آنها را به‌ رگبار بستند و هر سه‌ شهيد شدند. »
محمدرضا قرباني درباره رشادت‌ شهيد علم‌الهدي و نحوه شهادت ايشان مي‌گويد:«حسين تانك‌هاي دشمن را با گلوله‌هاي آرپي‌جي به آتش مي‌كشيد. پيدا بود كه از همه افراد گروه فقط روزعلي و حسين زنده مانده‌اند. حسين از جا كنده شد و خود را به خاكريز ديگر رساند. تانك‌ها هنوز ما را نديده بودند. پيشروي تانك‌ها دوباره شروع شد. حسين پشت خاكريز خوابيده بود. تانك به چند متري خاكريز كه رسيد، حسين گلوله‌اش را شليك كرد. دود غليظي از تانك بلند شد. تانك ديگري با سماجت شروع به پيشروي كرد. روزعلي كه آر. پي. جي را آماده كرده بود، از خاكريز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانك به آتش كشيده شد و چهار تانك ديگر به  10متري حسين رسيده بودند. حسين از جا بلند شد و آخرين گلوله را رها كرد. سه تانك باقيمانده در يك زمان به طرف حسين شليك كردند. گلوله‌ها خاكريزش را به هوا بردند. گرد و خاك كمي فرو نشست، توانستيم اول آر.پي.جي و سپس حسين را ببينيم. جسد حسين پشت خاكريز افتاده بود و چفيه صورتش را پوشانده بود. يكي از تانك‌ها به چند متري حسين رسيده بود و مي‌رفت كه از روي پيكر حسين عبور كند. » عراقي‏ها با تانك از روي اجساد مطهر شهداي هويزه گذشتند، طوري كه هيچ اثري از شهدا نماند. بعدها جنازه‌ها به سختي شناسايي شدند. حسين را از قرآني كه در كنارش بود، شناختند. قرآني با امضاي امام خميني(ره) و آيت‌الله خامنه‏‌اي.
   خلق حماسه‌اي بزرگ در هويزه
در اين حماسه بزرگ حسين علم‌الهدي و 148 تن از همرزمانش كه برادران ارتشي لشكر 16 زرهي قزوين هم جزوشان بود، به شهادت مي‌رسند. تعدادي‌ نيز با تن‌ مجروح‌ و با استفاده‌ از تاريكي‌ شب‌ خود را به‌ نيروهاي‌ خودي‌ رساندند تا به‌ عنوان‌ پيام‌‌آوران‌ حماسه‌ هويزه‌ رسالت‌ سنگين‌تري‌ را بر دوش‌ بگيرند. دشمن زخم‌خورده گستاخانه و مغرور به پيشروي ادامه مي‌دهد، خطوط از دست داده را بازمي‌ستاند و تمام غنايمش را دوباره باز پس مي‌گيرد. عمليات هويزه با شروع خوب و قابل‌تقديرش پاياني غمبار و تراژيك داشت. سران حزب بعث با غرور و نخوت ادعا مي‌كردند كه نيروهاي ايراني ديگر هرگز نخواهند توانست حتي يك وجب پيشروي كنند و ارتش عراق براي دست يافتن به اهداف مدنظرش ضربات شديدتري را به ايران وارد خواهد كرد.
پيامدها و تأثيرگذاري‌ حماسه‌ هويزه‌ سبب شد نيروهاي‌ انقلابي‌ به‌ تدريج‌ در قالب‌ سپاه‌ و بسيج‌ سازماندهي‌ شوند و دو ماه بعد عمليات‌ محدود امام مهدي(عج) را در منطقه سوسنگرد طرح‌ريزي و اجرا كردند. پس از اين اتفاقات، مرحله‌ جديدي در تاريخ دفاع مقدس‌ آغاز شد‌ و‌ نيروهاي‌ مردمي‌ و سپاه‌ با استفاده‌ از روش‌ها و تاكتيك‌هاي‌ مبتني‌ بر روحيه‌ انقلابي‌ مسئوليت‌ سنگين‌تري‌ را در جبهه‌هاي جنگ‌ بر عهده‌ گرفتند.

 

ارسال نظرات