خبرهای داغ:
زلزله‌های کوچک و بزرگ اخیر در کشور، نشان داد که مدیریت بحران، برای بحران‌ها کاملا آماده نیست و لازم است تا مسؤولان ارشد کشور در این زمینه فکری اساسی کنند.
کد خبر: ۸۹۷۲۴۲۶
|
۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۰

به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، ایران همچنان می‌لرزد و شاید همچنان کسی درس نمی‌گیرد تا بدانیم و درک کنیم که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.

ایران بر اساس قانون طبیعت، بر روی گسل‌های متعددی قرار داشته و زمین لرزه‌های فراوانی به خود دیده است و تجربه‌هایی تلخ مانند بوئین زهرا، رودبار و منجیل و البته بم را پشت سر گذاشته است، اما زلزله – یا بهتر بگوییم – زلزله‌های اخیر مناطق، شهرها و روستاهای کرمانشاه و پس از آن، زلزله البرز و تکان‌های تهران و قم، باز هم بحث زمین لرزه و مسائل مختلف آن را بر سر زبان‌ها انداخت که یکی از مهمترین آنها بحث "مدیریت بحران" بوده و هست.

یکی از اقدامات انجام شده در نظام مدیریت کشور، تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور در سال 1386 است تا ایجاد مدیریت یکپارچه در امر سیاستگذاری و برنامه ریزی و همچنین ایجاد هماهنگی و انسجام در زمینه‌های اجرایی و پژوهشی، اطلاع رسانی متمرکز و همچنین نظارت بر مراحل مختلف مدیریت بحران در دستور کار قرار گیرد، به بیان دیگر این سازمان از طریق ادارات کل استانی خود می‌کوشد تا هماهنگی جمع آوری و توزیع امکانات و تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری را در شرایط بحرانی و از جمله حوادث غیرمترقبه بر عهده گیرد.

نگاهی به چارت این سازمان نشان می‌دهد که دفاتری مانند دفتر فنی نظارت بر استاندارد و مقاوم سازی، دفتر هماهنگی امور آمادگی، دفتر هماهنگی امور مقابله، دفتر بیمه ارزیابی و برآورد خسارت و همچنین دفتر هماهنگی امور بازسازی و بازتوانی، از جمله زیرمجموعه‌های سازمان مدیریت بحران کشور است تا در ظاهر، همه چیز برای برنامه ریزی‌های پیش از حادثه، حین حادثه و پس از حادثه آماده و مهیا باشد.

باید گفت آنچه درباره مسائل پیش از وقوع حادثه باید مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد سرفصل‌های متعددی هستند که البته در این بین، سه سرفصل زیر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است:

1 . مستندسازی راهبردها و راهکارهای اجرایی و عملیاتی

2 . تهیه و دسترسی به بانک اطلاعاتی روزآمد از همه مناطق کشور؛

3 . آموزش‌های پیش از حادثه از طریق پیش بینی انجام مانور و رزمایش همه جانبه در کنار اهمیت ورود رسانه‌ها و به‌ویژه رسانه ملی در آموزش‌های عمومی مستقیم و غیر مستقیم.

ناگفته پیداست که این سرفصلهای پیش از حادثه، نه تنها پیش از زلزله کرمانشاه، بلکه پیش از زمین لرزه استان البرز هم مورد دقت کافی قرار نداشته و هنوز هم قرار ندارد، چراکه مدیریت بحران در این روزها، بیشتر درگیر مسائل حوادث پیش آمده است تا توجه به حوادث احتمالی بعدی.

مرحله بعدی در وقوع حوادث پیش بینی نشده مانند زلزله، حین رخداد زمین لرزه است آنجا که باید در کوتاهترین زمان ممکن، ستاد مدیریت بحران تشکیل شود و تا 72 ساعت، امداد و نجات صورت گیرد.

از انصاف نباید گذشت که هلال احمر به عنوان یک نهاد مردمی و البته تخصصی، همواره برای این مرحله آماده بوده و هست و تلاش دارد تا آمادگی نیروهای خود را نیز به حداکثر برساند اما مشکل دیگر، پس از این مرحله به وقوع می‌پیوندد آنجا که بحث اسکان اضطراری در یک هفته، اسکان موقت در دو ماه و البته اسکان دائم و بازسازی‌ها در حداکثر یک سال و نیم پیش بینی می‌شود و شاید فراتر از این بازسازی‌های ظاهری، مسائل و آسیب‌های متعدد اجتماعی است که در صورت عدم توجه و بعد از گذشت چند ماه از وقوع زلزله، دامن بسیاری از بازماندگان را خواهد گرفت.

شاید برای خوانندگان این متن جالب باشد که بدانند مشکلات موجود در این مرحله تا آنجاست که همین چند روز پیش، خبری نشان می‌داد که برخی از زلزله زدگان 9 ماه پیش منطقه آذربایجان شرقی، همچنان در چادر به سر می‌برند! بنابراین اکنون نمی‌توان توقع داشت که مشکلات اولیه زلزله زدگان زلزله مهیب کرمانشاه حل شده باشد.

نکته دیگری که نشان می‌دهد مدیریت بحران برای این مرحله آماده نیست و در حقیقت، خود گرفتار بحران است، پرسش ساده ای است که رهبر انقلاب در بازدید خود از مناطق زلزله زده کرمانشاه از مسؤولان امر پرسیدند آنجا که نگرانی سرمای زمستان و ضرورت تجهیز زلزله زدگان به کانکس بیش از پیش خودنمایی کرد و وقتی حضرت آیت الله خامنه ای از مسؤولان شنیدند که در اسرع وقت، کانکس تهیه و توزیع می‌کنند از آنان خواستند تا زمان دقیق ارائه دهند.

به هر حال در همان جلسه بود که قول تجهیز همه زلزله زدگان در "دو ماه" به کانکس داده شد دو ماهی که تنها یک هفته از آن باقی مانده است و خبرهایی که از کرمانشاه می‌رسد نشان می‌دهد که برخورداری همه خانواده‌ها از کانکس در مدت باقیمانده، تقریبا نزدیک به محال است، در عین حال که برخی از کانکس‌های توزیع شده هم در برابر برخی بادهای منطقه‌ای، فرو نشسته و از هم گُسسته‌اند!

اکنون باید کُلاه خود را قاضی کنیم و از خود بپرسیم که اگر زلزله شمال غرب و کرمان و البرز و ... که همگی بعد از زلزله کرمانشاه به وقوع پیوستند در حدّ و اندازه وسیع واقع می‌شدند واقعا چه بر سر مردم می‌آمد، در حالیکه مدیریت بحران، در مدیریت همان بحران کرمانشاه هم لنگ می‌زند.

به همه این مسائل و رخدادهای ریز و درشت، باید برخی اظهارنظرهای ستاد مدیریت بحران را نیز اضافه کرد آنجا که تنها مالکان خانه‌های تخریب شده را لایق دریافت کانکس می‌دانند و از ارائه کانکس به مستأجران سابق و چادرنشینان فعلی استنکاف می‌ورزند، با این استدلال که اگر به مستأجران کانکس تعلق گیرد اینها در همین کانکس و برای ماه‌ها و سال‌ها باقی خواهند ماند؛ زندگی خواهند کرد و چهره برخی شهرها را به حلبی آباد تغییر می‌دهند! به راستی آیا مدیریت بحران در شرایط فصل سرما و وضعیت نابسامان منطقه، باید به چنین مسائلی بیندیشد؟! به فرض که این احتمال صحیح باشد، آیا جز اختصاص کانکس به خانواده‌ها و نجات آسیب پذیران، کودکان و سالمندان از سرما و باد و باران و برف، راه دیگری هم وجود دارد؟

از باب اینکه هر دم از این باغ بری می‌رسد این اظهارنظر اخیر سازمان مدیریت بحران، پس از لرزش کم و جزئی تهران هم جالب توجه بود که از هموطنان تهرانی می‌خواهد تا زمین‌ها و املاک آباء و اجدادی شان را در شهرستانها محفوظ باقی بدارند تا در زلزله احتمالی تهران و رُخداد یک فاجعه انسانی و آبروریزی بین المللی، به کارِ آنان آید گویی که همه تهرانیان، از چنان وُسعی برخوردارند که خانه شهرستانی داشته باشند!

با همه این ضعف‌ها و انتقادها، اکنون زمان بازسازی اعتمادها و جبران خطاها و نواقص است.

اکنون زمان آن است تا مستندسازی راهبردها و راهکارهای اجرایی و عملیاتی مدیریت بحران و همچنین مدیریت آموزش عمومی برای حوادث غیرمترقبه و از جمله زلزله و سیل، در رأس مطالبات مردمی قرار گیرد و سازمان مدیریت بحران کشور با حضور کارشناسان خبره و مدیران فعال و نه منفعل به این مهم مبادرت ورزد.

اکنون زمان آن است تا با بازنگری در مسؤولان سازمان مدیریت بحران کشور، اعتماد از دست رفته مردم نسبت به مدیران این سازمان، به آنان بازگردد. همین اعتماد از دست رفته بود که سبب شد تا کمک‌های مردمی توسط خود آنان و یا برخی چهره‌های ورزشی و فرهنگی به مناطق زلزله زده گسیل شود و ترافیکی از خودرو، در آن مناطق پدید آورد.

اکنون زمان آن است که بدانیم علت اصلی تعداد زیاد کُشته‌ها در این حوادث، مباحث فنی و مهندسی است که باید همه به آنها پایبند باشند، اصولی که تخریب جزئی یا زخمی شدن مردم را در این حوادث محتمل می‌بیند، اما کُشته شدن را نمی‌پذیرد.

اکنون زمان آن است تا نظارت‌ها برای عدم ساخت و ساز بر روی گسل‌ها و مناطق ممنوع به حداکثر ممکن برسد.

اکنون زمان آن است تا بدانیم بیمه‌ها می‌توانند مکمل مدیریت بحران باشند.

و در یک کلام، اکنون زمان آن است تا همه مردم و مسؤولان، آستین‌ها را به معنای واقعی بالا بزنند چرا که حادثه هیچگاه خبر نمی‌کند.

محی الدین عامل

ارسال نظرات