به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، وصف حال کنونی فرهنگ را در شعر علی شهودی از شاعران برجسته تبریزی که به دفتر خبرگزاری ارسال کرده است باهم مرور می کنیم.
خدای را چه رسیدست برسرفرهنگ
به ماتم که نشستهست مادر فرهنگ
ادارههای عریض و طویل فرهنگی
چه دسته گلزده امروز بر سر فرهنگ
در این غبارغلیظ و هوای آلوده
چگونه بال گشاید کبوتر فرهنگ
برای رونق نهضت شهید باید داد
که خون تازه بیاید به پیکر فرهنگ
خدای نگذرد از آن مدیر نالایق
که ساده میگذرد از برابر فرهنگ
نداشت درد هنر بهر جاه آمدزد
هزار نقش دگرگون به دفتر فرهنگ
به تازیانه شعری کنیم تادیبش
که ریخت زهر هلاهل به ساغر فرهنگ
شدست آدم بی درد عهده دار امور؟
که رفته رفته هدر رفت گوهر فرهنگ
بهغیر رهبر فرزانه، پیرروشن رای
در این بلاد کسی هست یاور فرهنگ؟
به کارزار هنر کار کشته میباید
برآرد از جگر سنگ جوهر فرهنگ
به جز نوازش مطرب چه کردهاند اینان
که سود هیچ ندارد زمنظر فرهنگ
در آن بلاد که مطرب عزیز میباشد
چه انتظار توان داشت از بر فرهنگ
کجاست لشکریان عقیده و ایمان
که از مجاهده خالی است سنگر فرهنگ
به حیرتم که سر از خواب بر نمیدارند
نشستگان به صدر و به مصدر فرهنگ
گمان مبر که به پایان رسیده جنگ امروز
که خصم میرسد این بار از در فرهنگ
نبرد عرصه فرهنگ صعب و دشوار است
در این نبرد بباید که افسر فرهنگ
مرا دل از غم فرهنگ این نصیب آمد
سپند وار جهیدن زمجمر فرهنگ
کسی که موزه غفلت نموده اندر پای
چگونه گام زند در سراسر فرهنگ
کسی که سنگ هنر را به سینه زد دیدیم
هزار سنگ جفا کوفت بر سر فرهنگ
محال هست که آب امید گردد گرم
از این جماعت بیذوق و بی فر فرهنگ
علی شهودی