به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، در سال 2015، بانک جهانی گزارشی را منتشر کرد که نشان میداد تا سال 2030 تغییرات اقلیمی در مناطق فقیرتر مانند آفریقای سیاه و آسیای جنوبی میتواند بیش از صد میلیون نفر را به فقر مفرط بکشاند. سازمان ملل برآورد میکند که تا سال 2050، تعداد 200 میلیون پناهنده تغییرات اقلیمی وجود خواهند داشت؛ اما ضمن آن تأکید میکند که با دستور کار توسعهای همهشمول و حساس به جنسیت و متمرکز بر انطباق با شرایط تغییرات اقلیمی هنوز هم میتوان جلوی اغلب این تأثیرات را گرفت.
زنان در مقابل تغییرات اقلیمی آسیبپذیرتر از مردان هستند
تأثیر تغییرات اقلیمی برای همه افراد یکسان نیست و علاوه بر مکان زندگی، مرد یا زن بودن هم در این زمینه مؤثر است. سازمان ملل تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است. در این تحقیقات آمده در بنگلادش در جریان وقوع سیل سال 1991 میزان مرگومیر زنان 5 برابر بیشتر از مردان بوده است. همچنین، در طول موج حرارت 2003 در اروپا، زنان بیشتر از مردان کشته شدند. این تحقیقات همچنین نشان دادند که در بلایای طبیعی زنان و کودکان 14 برابر بیشتر از مردان جان خود را از دست میدهند. زنان و مردان ساکن مناطق روستایی در کشورهای در حال توسعه بسیار آسیبپذیر هستند. آنها با چالشهای شدید برای تأمین امنیت آبی، غذایی و سوخت برای پختوپز و گرمایش روبهرو هستند. از اینرو، شناسایی استراتژیهای حساس به جنسیت برای پاسخگویی به بحرانهای زیستمحیطی و بحرانهای انسانی ناشی از تغییرات اقلیمی، امری ضروری است.
به گفته سوزان مک دید؛ معاون دفتر عمران ملل متحد در آمریکای لاتین و کارائیب به همان میزان که زنان آسیبپذیری بیشتری در مواجهه با تغییرات اقلیم از خود نشان میدهند، نقش کلیدی در دستیابی به توسعه پایدار نیز ایفا میکنند. دانش و تجربه آنها در مدیریت منابع طبیعی و انطباق با تغییرات اقلیمی و راهبردهای کاهش اثرات آن در همه سطوح موفقیتآمیز خواهد بود.
به گزارش مهرخانه، در کشور ما تاکنون مشاهده نشده که مسؤولان توجهی به این موضوع داشته باشند و معمولاً به ذکر نکاتی گذرا در رابطه با اهمیت موضوع بسنده کردهاند و این موضوع در سیاستگذاریها مغفول واقع شده است. به عنوان نمونه معصومه ابتکار؛ معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده آذرماه سال جاری در جریان سفر به ایسلند با هلن کلارک؛ رییس برنامه عمران ملل متحد دیدار و گفتوگو کرد. یکی از موضوعات این دیدار، تأثیرپذیری مناطق مختلف جغرافیایی از تغییرات اقلیمی و در نتیجه از بین رفتن پایداری در مناطق روستایی و کاربست سیاستهای هدفمند به منظور مواجه با این چالش بود. ابتکار در این نشست اشاره کرد که آموزش و ارتقاء آگاهی زنان راهبرد اصلی در مواجهه با تغییرات اقلیمی است و طرفین ضمن بررسی ظرفیتهای موجود منطقه، بر توسعه همکاریها با تأکید بر توانمندسازی زنان به ویژه جوامع محلی متأثر از تغییرات اقلیمی به بحث و تبادلنظر پرداختند. البته هنوز مشخص نیست این صحبتها و توجه به موضوع، خود را در سیاستگذاریها و در عمل نشان میدهد و تنها محدود به صحبت نخواهد شد یا خیر.
در زمینه پژوهشی نیز کمتر میبینیم که در ایران روی مسأله تغییرات اقلیمی و زنان فعالیتهای پژوهشی صورت گرفته باشد و با جستوجویی ساده میتوان دریافت که این موضوع هنوز جای کار بسیار دارد. یکی از افرادی که در این زمینه فعالیتهای پژوهشی انجام داده دکتر مهتا بذرافکن؛ دکتری جامعهشناسی تغییرات اجتماعی و مدیر بخش پژوهش دانشگاه پیامنور بوشهر است. او بهطور خاص روی موضوع "جنسیت و انرژی" و "علوم انسانی و انرژی" کار میکند و تز دکترای خود را درباره مسؤولیت اجتماعی شرکتها و جوامع پیرامونی از جمله زنان به نگارش درآورده است. او چند مقاله پژوهشی نیز در این زمینه نوشته که در نوبت چاپ قرار دارند. با بذرافکن در رابطه با تغییرات اقلیمی، وضعیت زنان و راهکارهای کاهش آسیبهای تغییرات اقلیمی برای زنان گفتوگو کردیم.
بذرافکن با اشاره به تعریف تغییرات اقلیمی گفت: تغییرات اقلیمی تغییراتی هستند که هنوز هیچکس به درستی چیزی درباره آنها نمیداند و هر چه در مورد آن صحبت میکنیم حالت پیشبینی و عدم قطعیت دارد اما در عین حال پدیدهای است که اتفاق میافتد و علیرغم اینکه اطلاعات کمی درباره آن داریم اما بهصورتهای مختلفی در حال تجربه آن هستیم.
تغییراتی که در اثر دخالت و دستکاری انسان در روند عادی طبیعت اتفاق میافتند
او افزود: هنسن اولین کسی بود که سال 1981 ضمن نوشتن اولین مقاله آب و هوایی، در مورد تغییرات آب و هوایی هشدار داد و تمام عمر خود را روی این مسأله گذاشت. او در مقالهای که در مجله ساینس چاپ شد، اشاره کرد که در دهههای پیش رو جهان به شکل غیرعادی گرم خواهد شد و پایان قرن بیستم تغییرات آب و هوایی خود را نشان میدهد. هنسن تعریفی هم از تغییرات اقلیمی ارایه داد و اشاره کرد این تغییرات، در اثر دخالتها و دستکاریهای انسان در روند عادی طبیعت اتفاق میافتند. انسان با انواع فعالیتهای اقتصادی، فعالیتهای غیرعقلانی و زیادهروی در مصرف سوختهای فسیلی روند طبیعی کربن را در کره زمین دستکاری کرد و باعث ازدیاد سطح گازهای گلخانهای شد و از طرفی هم لایه ازن سوراخ شد. در نتیجه این اتفاقات، جهان با فجایع آبوهوایی روبهرو میشود.
خاورمیانه یکی از مناطقی است که بهشدت از گرمایش زمین آسیب خواهد دید
بذرافکن خاطرنشان کرد: الان میگویند بازگشتن ما به قبل از این وضعیت تقریباً غیرممکن است و فقط در صورت کاهش گازهای گلخانهای ممکن است بتوانیم این روند را کنترل کنیم تا وضعیت بدتر از این نشود. به هرحال، گرمایش جهانی واقعیتی است که متأسفانه بسیاری از افراد آن را درک نمیکنند و تصوری از آن ندارند اما وضعیتی که امروز بهویژه در خاورمیانه میبینیم تجربه بسیار تلخی است از آن چیزی که هنسن در سال 1981 در مورد آن هشدار داده بود. این خبر بدی برای ماست که خاورمیانه یکی از مناطقی است که به شدت از گرمایش زمین آسیب خواهد دید.
تفاوت خشکسالی و خشکیدگی/ ابتلای ایران به خشکسالی و خشکیدگی
مدیر بخش پژوهش دانشگاه پیامنور بوشهر ضمن بیان این مطلب که در کشور ما تنها تأثیر گرمایش زمین، خشکسالی نبوده است، بیان داشت: ما از یک طرف متوجه خطر خشکسالی و گرمایش زمین نبودیم و دیر متوجه آن شدیم و از طرف دیگر منابع آب را غارت کردیم و علاوه بر خشکسالی، به درد دیگری به نام خشکیدگی هم مبتلا شدیم. خشکیدگی حاصل عملکرد مدیریتی، فساد اداری و ناآگاهی مردم است؛ در حالیکه خشکسالی در اثر تغییرات اقلیمی ایجاد شده و مثل یک کاتالیزور عمل و روند خشکیدگی را تسریع کرده است. در موضوع خشکسالی و خشکیدگی با دو تعریف جداگانه مواجه هستیم. از یک طرف، مفهوم جهانی تغییرات اقلیمی مدنظر است که طی یک فرآیند جهانی بارشها کاهش پیدا کرده و کشور ما هم با مسأله کاهش بارش مواجه است. اما وقتی از خشکیدگی صحبت میکنیم این مسأله نتیجه عملکرد انسانی و به دلیل سوءبرداشت و سوءمصرف آبهای زیرزمینی اتفاق افتاده است.
او در رابطه با وضعیت زنان در تغییرات اقلیمی اظهار داشت: من یک پژوهش میدانی در روستای کوشک قاضی از توابع شهرستان فسا انجام دادم. منابع آبی این روستا بهطور کلی خشک شده زیرا علاوه بر خشکسالیهای پی در پی، به دلیل برداشتهای بیرویه منابع آب، یکی از مناطقی در کشور بود که خیلی زود خشک شد. الان در این روستا هیچ چاه آبی که آب داشته باشد وجود ندارد، همه قناتها خشکیده شدهاند و غیر از راههای غیرمستقیم مثل انتقال آب از یک روستا به روستای دیگر راهی برای زندگی نمانده و کشاورزی بهطور کلی از بین رفته است. مسأله من در این پژوهش این بود که زنان چه آسیبهایی در این حوزه دیدهاند.
مشکلاتی که تغییرات اقلیمی برای زنان ایجاد میکند
بذرافکن خاطرنشان کرد: مطالعات جهانی نشان میدهد در تمام فجایع و بلایای طبیعی زنان بیشترین آسیبها را میبینند. زنان معمولاً کار مراقبتگری را انجام میدهند و در چنین شرایطی، علاوه بر اینکه خودشان دچار آسیبهای روحی و روانی میشوند باید کار مراقبتگری را هم انجام دهند یعنی باید خانواده را زیر بال و پر خود بگیرند. این مسأله باعث میشود که اگر زنان در موقعیت دشواری قرار بگیرند، مهاجرت برایشان غیرممکن یا بسیار سخت شود؛ چون باید دیگران را هم با خودشان همراه کنند. از سوی دیگر، در مناطقی که دچار بحرانهایی مانند خشکسالی میشوند اگر زنان بخواهند مهاجرت کنند چون حسابهای بانکی و پسانداز خانواده در روستاها معمولاً در دست مردان است، عملاً امکان اقتصادی جابهجا شدن ندارند. همچنین، محدودیتهای عرفی و اجتماعی زیادی وجود دارد که اجازه نمیدهد زنان تحرک اجتماعی زیادی داشته باشند.
این پژوهشگر در ادامه گفت: مسأله دیگر این است که زنان معمولاً به دلیل عاطفی بودن و نقش مراقبتگری، سهم غذا و بهداشت خودشان را به کودکان و افراد ضعیفتر میبخشند و در نتیجه، احساس فشار زیادی میکنند. همچنین زنان اغلب در زمینه تغییرات اقلیمی کمتر آموزش میبینند. باید ببینیم چند درصد از دانشجویان رشتههای مرتبط با آب و هواشناسی و تغییر اقلیم زنان هستند و چند درصد از این زنان فارغالتحصیل مرتبط با تحصیلاتشان فعالیت میکنند تا بتوانند وضعیت جنسیت و آب و هوا را بیشتر به یکدیگر مرتبط کنند و مطالعات تخصصی در زمینه جنسیت و آب و هوا چشمگیرتر باشد.
او با اشاره به نحوه امرارمعاش زنان در روستاها بیان داشت: اقتصاد و معیشت روستاها در حیطه زنان معمولاً وابسته به زمین، گیاهان دارویی و دامپروری در سطح محدود است که با تغییر اقلیم و خشکسالی همین تنها منابع درآمدی که دارند هم از دستشان میرود. البته، تاحدودی میتوان روی موضوع گیاهان دارویی کار کرد تا از دست نرود اما دامپروری و استفاده از زمین برای زنان تقریباً غیرممکن میشود. موضوع دیگر این است که وقتی هم این زنان مهاجرت میکنند تنها حرفهها و مهارتهای محلی بلدند و مهارتهایی یاد نگرفتهاند که بتوانند از آنها در جامعه مقصد استفاده کنند و وسیله درآمدی داشته باشند. با چنین شرایطی وقتی از یک جامعه بحرانزده بهوسیله تغییر اقلیم و خشکیدگی منابع آب صحبت میکنیم، مسأله زنان بیشتر از هر چیزی خود را نشان میدهد.
خشونت خانگی و ارتباط آن با تغییرات اقلیمی
بذرافکن در رابطه با افزایش خشونتهای خانگی در مناطق دچار بحرانهای اقلیمی اظهار داشت: در روستای کوشک قاضی که من پژوهش خود را در آنجا انجام دادم متوجه شدم که خشونتهای خانگی نسبت به زنان افزایش پیدا کرده است. در اغلب خانوادههایی که با آنها مصاحبه میکردم مردانشان به دلیل بیکاری و فشارهای روانی ناشی از آن یا به سمت اعتیاد رفته بودند یا به نوعی گعدههای دوستانه مردانه رو آورده بودند تا از خانه فرار کنند. چون دستشان خالی بود و نمیتوانستند پولی برای گذراندن روزی خانوادهها بیاورند، مدام مشاجره بین این خانوادهها وجود داشت و افزایش فشارهای روانی باعث افزایش خشونتهای خانگی نسبت به این زنان شده بود. این مسأله یکی از نتایج هولناک این وضعیت است و زنان و کودکان را در موقعیت خطرناکی قرار میدهد.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: نکته دیگری که در این پژوهش به آن رسیدم این بود که مشاغل و مهارتهایی برای این زنان در نظر گرفته نشده بود که جایگزین مشاغل قبلی شود و بتوانند بهوسیله آنها کسب درآمد کنند. در نتیجه، عملاً خانوادهها دچار رکود بدی حاصل از تغییر اقلیم و خشکیدگی منابع آب شده بودند که کشاورزی را کاملاً نابود کرده بود. همه این مسایل نشان میدهد که بحث جنسیت چقدر اهمیت دارد.
هراس خانوادههای دچار بحران از فرزندآوری
او در رابطه با موضوع فرزندآوری و اختلالات جنسی در این جوامع بیان داشت: در مطالعات میدانی متوجه شدم این خانوادهها دیگر تمایلی به ازدیاد نسل نداشتند و میگفتند ما با این وضعیت ترجیح میدهیم فرزندی نداشته باشیم؛ بهطوری که تقریباً از حاملگی و بچهدار شدن هراس داشتند. البته، من ندیدم کسی به اختلال جنسی اشاره کند اما وقتی جامعهای دچار بحران روانی و به شدت افسرده است، طبیعی است که این مسأله روی ابعاد مختلف روح و روان تأثیر میگذارد و قاعدتاً این امکان هم وجود دارد که این اختلالات ایجاد شود.
تطبیق تنها راهکار مقابله با این شرایط است
بذرافکن با اشاره به اینکه راهکار برخورد با این شرایط، تطبیق است خاطرنشان کرد: من مطالعاتی در مورد کشورهای مختلف داشتم و متوجه شدم تقریباً تمام جوامع برای تطبیق تلاش میکنند. در حال حاضر، وضعیت اقلیمی به این صورت درآمده که برای بسیاری از جوامع غیرقابل جبران است و نمیتوانیم آبهای از دست رفته را به زمین برگردانیم و وضعیت بارشی هم بسیار نامطلوب است. بیشتر جوامع ترجیح دادند برای تطبیق قدم بردارند و دنبال راههای جایگزین برای بقا باشند. تطبیق یعنی از توانمندیهای بالقوه که در همان شرایط وجود دارد استفاده کرده و مردم را در آن زمینهها توانمند کنیم.
ضرورت توجه به صنایع دستی و گیاهان دارویی
مدیر بخش پژوهش دانشگاه پیامنور بوشهر در ادامه بیان داشت: نمونههایی از این تطبیق در کشور ما نیز اتفاق افتاده است مثلاً در استان خراسان جنوبی، با شدت گرفتن خشکسالی، خانمی یکی از صنایع دستی مرده آن منطقه را احیا و جهانی کرده بود و از این طریق تقریباً برای 40 خانوار در روستا کاری با درآمد خیلی خوب ایجاد کرده بود. پس یکی از راههای تطبیق این است که روی صنایعی سرمایهگذاری کنیم که مطالعه بازار نشان میدهد این صنایع، درآمدزا هستند و ریشه در آن منطقه بومی دارند سپس این صنایع را از طریق نمایشگاههای بینالمللی به جوامع جهانی متصل کنیم. همچنین، از آنجایی که گیاهان دارویی خودرو هستند و با بارش کم بهعمل میآیند، میتوانیم این صنعت را تقویت کنیم. سالانه صد میلیارد دلار گردش مالی گیاهان دارویی در جهان است که سهم ما هیچ است اما تقویت این بخشها میتواند شیوهای از تطبیق باشد که در این روستاها اتفاق بیفتد.
او افزود: البته، از آنجاییکه من از منظر جامعهشناسی بحث میکنم رویکردم بیشتر اجتماعی است، ممکن است در بخشهای کشاورزی، صنعت و... رویکردهای تطبیقی وجود داشته باشد که باید روی آنها مطالعه صورت گیرد و توسط متخصصان این حوزهها اعلام شود. ما واقعاً هیچ کاری روی مبحث تغییر اقلیم انجام ندادیم و فقط در حد مصاحبهها و نظریههایی بوده که بسیار کم به آنها توجه شده است. در واقع، اگر به این مباحث میپرداختیم منابع آب کشور را غارت نمیکردیم. قطعاً راهحلهای تطبیقی زیادی وجود دارد که میشود در پیش گرفت و مطالعه تجربیات کشورهای دیگر و استفاده از تجربیات آنها میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
بذرافکن خاطرنشان کرد: در مراکش درختی به نام آرگان وجود دارد که درختی خودرو است. یک زن مراکشی که در آمریکا تحصیل کرده بود پس از اینکه به زادگاهش برگشت، سازمانی مردمنهاد تأسیس کرد و توانست از دل آن یکی از بهترین تعاونیهای جهان را راهاندازی کند. در حال حاضر، تعاونیهای زنان در مراکش با بیش از 200 عضو در این کشور تشکیل شدهاند و زنان در این تعاونیها محصول درخت آرگان را جمعآوری و روغنگیری میکنند و روغن آن با بالاترین قیمت در صنایع آرایشی و بهداشتی فروخته میشود. این هم نوعی تطبیق در شرایط سخت و به معنای بهرهگیری صحیح از تمام منابعی که طبیعت به ما داده است. البته، این کار با اتخاذ رویکردهای توسعه پایدار امکانپذیر است و اگر این رویکرد را کنار بگذاریم، به همان اشتباهات قبل میافتیم و هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد.
مسؤولان توجه چندانی به این موضوع ندارند
این پژوهشگر در رابطه با فعالیتهایی که در کشور ما پیرامون این موضوع انجام گرفته است، گفت: من ندیدم کسی چندان روی این موضوع کار کرده باشد. ما روی موضوع جنسیت و انرژی خیلی کم کار کردهایم و وقتی بحث تغییر اقلیم مطرح میشود فقط به اتفاقاتی که برای طبیعت میافتد توجه میکنیم اما کمتر به این فکر میکنیم که در نتیجه تغییرات اقلیمی چه اتفاقاتی برای زنان و کودکان رخ خواهد داد. درواقع، میتوان گفت رویکردهای انسانی را چندان در حوزه انرژی و اقلیم مدنظر قرار نمیدهیم. وقتی بحث حمایت از زنان مطرح میشود تنها به مسایلی مانند ازدواج و طلاق، خشونت خانگی و... توجه میشود اما تا به حال ندیدهایم یک نماینده مجلس یا یکی از مسؤولان دولتی به بحث جنسیت و تغییر اقلیم و مشکلاتی که این مسأله برای زنان ایجاد میکند، بپردازد.
بذرافکن بیان داشت: تنها راهکاری که در این زمینه وجود دارد، تطبیق است اما این مسأله با جلسه برگزار کردن محقق نمیشود و باید وارد عمل شویم. بهترین کار این است که سازمانهای مردمنهاد را بهویژه در روستا و با محوریت روستاییان فعال کنیم. باید ببینیم روستاییان چه توانمندیهایی دارند و چطور میشود این توانمندیها را در جهت تطبیق تقویت کرد. بهترین راهکار این است که بتوانیم سازمانهای مردمنهاد روستایی را بهوجود بیاوریم و تقویت کنیم. این رسالت برعهده ماست که هر یک از ما که به روستاهای در معرض خطر وابستگی داریم به آنجا برویم و جامعه مدنی آنجا را تقویت کنیم تا بتوانند توانمندیهای خودشان را تقویت کنند، صنایع دستی مرده زنده شود، روی بحث گیاهان دارویی کار شود و در مرحله بعد اینها را به جوامع جهانی و بازارهای جهانی در اقتصادهای خرد و متوسط متصل کنیم و میتوانیم این کار را از طریق نمایشگاههای بینالمللی انجام دهیم.
این پژوهشگر در ادامه گفت: سوزندوزی بلوچی یکی از صنایع دستی است که امکان جهانیشدن را دارد و میتواند یکی از استانهای فقیر کشور را متحول کند. ما از این قبیل صنایع دستی در همه کشور داریم و میتوانیم از آنها استفاده کنیم مثلاً در همین روستایی که مورد پژوهش قرار دادم قبلاً لحافدوزی خانگی به شیوه زیبایی انجام میشد. الان در ژاپن یکی از کسبوکارهای جالبی که رشد پیدا کرده کرسیها و لحافهای ایرانی است و نشان میدهد با ربط دادن عناصر مختلف به هم میتوان اقتصاد یک منطقه را نجات داد. مهم این است که این زنجیرهها را به دست خود مردم محلی پیدا کنیم نه اینکه کارشناسی از تهران به روستا بیاید و بخواهد این کار را انجام دهد.
او درباره موضوع انرژی و جنسیت اظهار داشت: وقتی از بحث نابرابری در حیطه انرژی صحبت میکنیم این حیطه را هم شامل میشود. وقتی به مناطق بحرانزده بروید متوجه این نابرابری میشوید. ممکن است انرژیای که ما از آن بحث میکنیم گاز باشد مثل منطقه عسلویه که این نابرابری را رقم زده و یک جایی ممکن است این انرژی مرتبط با بحران آب باشد. نوع انرژی ممکن است تفاوت کند اما آن نابرابری مورد توجه من قرار دارد و روی آن کار میکنم.
این پژوهشگر در پایان گفت: ما در کشوری زندگی میکنیم که انرژی در آن بسیار اهمیت دارد و زیرساخت اقتصادی ما را تشکیل میدهد. از سوی دیگر، مسأله حیات خانوادهها به آب وابسته است و به همین دلیل بحث جنسیت و انرژی باید جای بیشتری در تحلیلهای کارشناسان مسایل زنان داشته باشد اما هنوز ندیدهام که زیاد به این مسأله پرداخته شود. امیدوارم که من در این حوزه تنها نباشم و تعداد کسانی که بخواهند در این حوزه کار کنند چشمگیر شود؛ بهویژه زنانی که خودشان در این مناطق انرژی زندگی میکنند باید به حیطه این مطالعات ورود کنند.