حکایت واقعی یک پرستار در دل جنگ ایران و عراق

«یکشنبه آخر» از امشب در قاب تلویزیون ظاهر می‌شود

به مناسبت روز پرستار کتاب «یکشنبه آخر» خاطرات معصومه رامهرمزی با اجرای نگین خواجه نصیر گوینده و بازیگر در برنامه روبه روی ماه شبکه آموزش روایت می‌شود.
کد خبر: ۸۹۷۷۰۹۰
|
۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۹

به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، این برنامه کتابخوانی که روایت تصویری آثار است از امشب و به مدت شش شب، هر شب ساعت ۲۳ از شبکه آموزش اختصاص به کتاب یکشنبه آخر خاطرات معصومه رامهرمزی که در سال‌های جنگ تحمیلی به عنوان پرستار در جبهه‌های جنگ حضور داشته اختصاص دارد.
 
معصومه رامهرمزی یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که از سال 1359 و در سن 14 سالگی به عنوان امدادگر، از پشتیبانی هلال‌احمر جنوب به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد. دختری که علیرغم محدودیت‌های بسیار توانست، حضوری پررنگ در دفاع مقدس داشته باشد.
 
بریده‌ای از کتاب:
 
در شب جمعه ای مجروحی 19 ساله به نام ضیایی را به اتاق عمل آوردند. او از قم اعزام شده بود. به جثه ریزنقش او ترکش های زیادی اصابت کرده و خونریزی شدیدی داشت. گروه خون او O منفی بود. بانک خون بیمارستان هم کمبود خون داشت؛ به خصوص گروه های منفی که به سختی تهیه می‌شد.
 
به طور کلی تا قبل از شکست حصر آبادان، یکی از مشکلات مهم هر سه بیمارستان آبادان کمبود خون بود. مجروحان معمولا دچار خونریزی های شدید می شدند و نیاز به چند واحد خون داشتند. از طرفی بیشترین خون مورد نیاز نیز در منطقه تهیه می شد. خانم وزیری و آقای آذرنیا مسئولین بانک خون بیمارستان طالقانی بودند. آنها همیشه نگران تامین خون بودند و خواهران امدادگر از منابع اصلی تامین خون بودند. به یاد دارم در بیمارستان امدادگران، فرشته بدری که گروه خونش Oمنفی بود به خاطر اهدای ضروری خون به یک رزمنده، جنین چهارماهه اش را سقط کرد. هیچ وقت او و همسرش آقای اسماعیلی از این موضوع اظهار ناراحتی نکردند و نجات جان رزمنده را بر خودشان واجب می دانستند. بچه های امدادگر طالقانی هم مرتب برای نجات رزمندگان خون هدیه می کردند و هر کدام از ما در عرض شش ماه حداقل سه بار خون می دادیم.
 
گروه خون من و اکثر بچه ها مثبت بود و نمی توانستیم به ضیایی کمک کنیم. ضیایی عمل شد و ساعت 10 شب او را به ریکاوری بردیم. او در حالت بیهوشی شروع به خواندن دعای کمیل کرد. دعای کمیل را از اول تا آخر حفظ و با صوتی حزین خواند. پرستار ریکاوری ما را صدا کرد. همه دور ضیایی جمع شدیم و اشک ریختیم. چهره ضیایی سفید و بی رنگ بود و حالت محتضر را داشت اما صدایش جوان و رسا بود. تا آخرین لحظه دعا و قرآن خواند. فشار خونش پایین بود. خون زیادی از دست داده بود. ضیایی نزدیک اذان صبح به شهادت رسید. من و سه نفر از پرستاران برانکارد ضیایی را تا سردخانه بدرقه کردیم و پشت سرش الله اکبر گفتیم...
 
گفتنی است برنامه تلویزیونی «رو به روی ماه» به تهیه کنندگی و کارگردانی داوود آجرلو هر هفته به یک کتاب اختصاص دارد و در هر هفته یک بازیگر یا گوینده توانا، کتاب را به صورت تصویری اجرا می‌کند.
 
برای خرید نسخه الکترونیک اینجا کلیک کنید.
 
برای خرید نسخه چاپی اینجا کلیک کنید.

ارسال نظرات