خبرهای داغ:
نهضت و قیام فاطمی (س) که سرآغاز قیام حسینی علیه السلام است نشأت گرفته از ؛ بصیرت دینی و ولایتمداری ایشان بود که با دفاع در زمان مناسب، مشروعیت حکومت غاصبان خلافت را به چالش کشاند.
کد خبر: ۸۹۹۰۹۴۵
|
۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۷

به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، حضرت فاطمه (س) حتی در مبارزات سیاسی و روشنگری و بصیرت افزایی مردم نیز اسوه ای بی بدیل است . وی را می توان نخستین قیام کننده علیه ظالمین بعد از پیامبر اکرم (ص) دانست از این رو ترسیم راه راست دین بود در دورانی که دشمنان می کوشیدند مردم را از آن منحرف کنند و معرفی چهره‌های نفاق که در دوران پیامبر در پوشش دین و به نام دین خود را پنهان کرده بودند؛ از ثمرات قیام فاطمی است.

نهضت و قیام فاطمی (س) که سرآغاز قیام حسینی علیه السلام است نشأت گرفته از ؛ بصیرت دینی و ولایتمداری ایشان بود که با دفاع در زمان مناسب، مشروعیت حکومت غاصبان خلافت را به چالش کشاند. همچنین شناخته شدن شایستگی حضرت زهرا (س)، مظلومیت ایشان و اعلان تنفر و بیزاری از دیگر برکات این قیام معرفی شده است.

بعد از رحلت پيامبر اكرم با زهراي مرضيه آن كردند، كه كردند. فدك را از وي ستاندند. علي امامش، شويش را منع كردند، وي را به جهت حمايت از امامش سيلي زدند، جلوي ديدگان علي خانه اش را آتش زدند. ضربه كشنده و فجيعي بر او وارد كردند؛ او را به بستر بيماري سپردند تا به شهادت رسيد؛ اما قبل از شهادت چون ديگر بزرگان دين قيام ها كرد و رازها در هر قيامش داشت.


علي در راستاي سكوت و صبر، جريان سرنوشت امت را به سردمداري فاطمه عليه السلام نظاره گر بود. قيامي كه در تاريخ هم چنان جاري است. اولين قيام از واپسين لحظات حيات پيامبر(ص) شروع شد. بعد از دفن پيامبر(ص) توسط علي(ع)، حضرت فاطمه(ع) در اقدامي شبانه به درب منزل انصار و مهاجر مي رود تا علي(ع) را دريابند و وقتي آنها را در عمل انجام شده مي بيند و رد خواسته اش را مي شنود به مزار پدر مي رود و با شيون و زاري و با درد دل كردن با پدرش برخي را وحشت زده و زبان اعتراض گشوده مي يابد. از جمله اقدامات فاطمه عليه السلام در آن قيام زنده كردن ياد غدير و احتجاج وي به غدير بود. مقاومت فاطمه در مقابل غصب فدك ومحكوم كردن آن با منطقي قوي و استوار ونمايان كردن منطق كور و ضعيف آنها جلوه ديگري از قيام فاطمه(ع) در اين مرحله بود و با اين كارش لكه ننگي ابدي بر دامن برخي نشست.
مرحله بعدي قيام فاطمه عليه السلام در بستر بيماري بود. در اولين اقدام براي زناني كه به عيادت او مي آمدند در پاسخ احوال پرسي آنان، شروع به سخن گفتن مي نمود و حقايق را آشكار مي كرد و از طريق آنان، شوهرانشان را تحريك مي كرد. بازتاب افشاگري و سخنان حضرت در بستر بيماري براي زنان مهاجر و انصار مي رفت كه، اندك اندك به انقلابي پرخروش مبدل گردد لذا براي خنثي سازي اثر اين حركت عمر و ابوبكر صلاح را در اين ديدند كه به عيادت فاطمه عليه السلام بروند تا علاوه بر تظاهر به همدردي، موج اين انقلاب را درهم شكنند، ولي فاطمه عليه السلام شرط ملاقات و سخن گفتن با آنها را اين قرار داد كه اعتراف و اقرار آن دو به اين جمله از رسول خدا باشد كه «فاطمه پاره تن من است هر كه ا و را بيازارد مرا آزرده است». وقتي آن دو اقرار كردند فاطمه عليه السلام فرمود: «خدا و ملائك خدا را شاهد مي گيرم كه شما دو نفر مرا آزرديد و رضاي خاطر من بجاي نياورديد من از شما ناخشنودم. و آن گاه كه به ديدار پيامبر نائل گردم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد.»


 قيام سوم ايجاد سؤال در تاريخ است؛ كه حضرت وصيت كرد: «اي علي مرا در شب غسل بده در شب دفن كن به گونه اي كه كسي خبردار نشود.» به اين ترتيب سؤالات متعددي در اذهان مسلمين در طول تاريخ هميشه وجود دارد. چرا دختر پيامبر شبانه غسل داده شد؟ چرا با جمع اندك هفت نفر تشييع شد؟ چرا خليفه و جانشين رسول خدا در نماز و تشييع پيكر او حضور نداشت؟ چرا خليفه مسلمين از قبر دختر پيامبر ناآگاه است؟ و... اين سؤالات پاسخ مي طلبد و پاسخ آن يعني پيروزي قيام فاطمه(س)! و هرگز اين سؤالات بي پاسخ نخواهد ماند! لذا هم اكنون نيز فاطمه در قيام است.


به راستي راز سكوت علي و سه قيام فاطمه(س) چه بود؟ آنها هر دو معصوم بودند اما يكي در مقابل حادثه سكوت اختيار كرد و ديگري قيام؟ در يك كلام مي توان گفت راز قيام فاطمه(س) در حفظ اصل و اصول و اصالتها بود و صبر و سكوت علي عليه السلام براي حفظ فرع و فروع و ساختمان اسلام كه با تلاش پيامبر بنا شده بود؛ يعني جامعه اسلامي، قيام فاطمه(س) براي حفظ اساس دين بود اما سكوت علي(ع) براي حفظ ظاهر دين و شعائر بود و اگر هر دو براي حفظ اصل قيام مي كردند از فرع و شاخه هاي شجره نبوت چيزي باقي نمي ماند و اصل و ريشه براي هميشه زيرخاك جهل مدفون مي شد، خصوصاً با توجه به خاتميت پيامبر اسلام اگر هر دو براي حفظ فرع شجره نبوي سكوت مي كردند اصل از بين مي رفت و فرع بي اصل چندان دوامي نداشت و هرگز ثمر نمي داد.


در مورد تاريخ شهادت اين بانوي بزرگ اسلام اختلاف نظر بسيار است، اما اظهر آنها سيزدهم جمادي الاخر به قولي هفتاد و پنج روز و بنا بر قولي ديگر، نود و پنج روز بعد از وفات رسول خدا بوده است.

ارسال نظرات