مسافران خسته از راه! حضور شما بهانه می‌شود برای یک جمع عاشقانه و مغناطیسی است برای دورهمی عارفانه، به رسم دلدادگی و به یمن وجودتان شهر را آذین بستند، چشم‌ها به سمت شما می‌چرخند، هر سو که می‌روید عشق همانجاست و شوری عجیب برپاست.
کد خبر: ۸۹۹۱۶۷۱
|
۰۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۰
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، به عدد 300 نگاه می‌کنم و خیره می‌شوم به واژه بعد از آن که نوشته است: "شهید"، آری 300 شهید، سیصد شهید آمده‌اند از دل خاک‌های غریب که این روزها آشنا با مردمان سرزمینم هستند! دیروز از معراج الشهدای عاشقان به مقصد شیدایی دلدادگان در 29 استان کشور.

چه زیباست حضور 12 فرشته که در پنج شهر مازندران در سیمرغ، قائم‌شهر، محمودآباد، ساری و بابل فرود می‌آیند و چه دیدنی است عارفانه‌های آنها در عاشقانه‌های دستانی که می‌خواهند متبرک شوند!

مسافران خسته از راه! شما اسناد زنده تاریخ پر فراز و نشیب کشورم هستید که هیچ سندی در جهان به روشنی شما نمی‌رسد، بی‌تردید شما آیه‌های فتح و صبوری و اخلاص این سرزمین هستید.

هنوز سن شما دوازده تن به 30 سال هم قد نمی‌داد که شهادت را دیدنی کردید، رفتید تا ایران بماند و پرچم حق برافراشته باشد از سرخی سرخاب شما! و با شما هستم که در 20 سالگی‌ات مردانگی را شرمنده ساختی، نمی‌دانم از کدام دیاری و آیا آرزویت همین بود که گمنام بمانی و خوشنام باشی؟! اگر آرزویت همین است مبارکت باشد، و بدان که بسیار مایه افتخاری.

به استقبال شما مادران و پدرانی آمدند و خواهران و برادرانی، گلی گم کرده‌اند و از شما نشان یار می‌جویند، به مویه‌های مادری می‌اندیشم که شما را پسر خطاب می‌کند؛ یک چشم به تابوت‌ها دارد و نگاهی دیگر به تصویری در آغوش قاب! به جاری اشک‌های او می‌نگرم که چه مادرانه، عاشقانه و جانانه به تشییع آمده است و آن طرف‌تر جوانانی هستند که خود را فراموش کرده‌اند، نه می‌دانند چه پوشیده‌اند و نه می‌دانند کجا می‌روند، دل به دریا دارند ... آنها عاشق‌اند! و شما شاید مبهوت پاکی آنها می‌شوید!

امروز مثل چند وقت پیش، هوای شهرم به هوای شما دل بسته است و لبریز از عشق شماست، مسافران شهید! در سالروز وفات مادر شهیدان روی بال ملائک تشییع می‌شوید و سپرده می‌شوید به آرامش خاک و آسایش افلاک.

حضور شما بهانه می‌شود برای یک جمع عاشقانه و مغناطیسی است برای دورهمی عارفانه، به رسم دلدادگی و به یمن وجودتان شهر را آذین بستند، چشم‌ها به سمت شما می‌چرخند، هر سو که می‌روید عشق همانجاست و شوری عجیب برپاست.

به این می‌اندیشم که چهار دهه است انقلاب خالی از شما نیست، سرزمینم همواره آکنده از عطر شماست، درست در پیچ و خم‌های تاریخ سرزمینم به ناگاه ولوله‌ای برپا می‌کنید و دیگر هیچ حرفی باقی نمی‌ماند.

شما می‌آیید، بی‌نام و نشان اما همچون فانوس‌هایی که راه را نشان می‌دهید، دعا کنید برای چشم انتظارانی که چشم به بازگشت کبوتران آسمانی دارند و ای کاش انتظارشان زودتر سرآید با پلاکی، پیکری، تکه استخوانی، دست نوشته‌ ای و رویای شیرینی!

ارسال نظرات
پر بیننده ها