خبرهای داغ:
سید جمال بعد از طی عمر مبارزاتی خود در آخر نیز هدف کینه دشمنان قرار گرفت و به شهادت رسید و این روح مبارزاتی این شهید است که زنده است و به قیام مردمی آن بیش از پیش حیات می بخشد و انگیزه.
کد خبر: ۸۹۹۸۱۷۵
|
۱۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰

به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین سید جمالدین اسد آبادی از پیشگامان مبارزه با استبداد و آغازگری جنبش های اسلامی در منطقه بوده است.
سید جمال الدین اسد آبادی، بزرگ شخصیتی که در قیام آزادی خواهی و آگاهی بشر تا آن روز جهان به خود ندید، در سال 1254 در ده اسد آباد (حوالی همدان) به جهان دیده گشود و به دنبال خرد ورزی و تحصیل دانش راه مکتب خانه را در پیش گرفت.
در دوازده سالگی به عزم عتبات وارد بروجرد شد، و از آنجا عازم نجف اشرف گردید. قبل از بلوغ با شیخ انصاری آشنا گردید و مدتها به سیر و سفر پرداخت و سرانجام ساکن نجف اشرف گردید.
پس از آنکه سطوح فقه و اصول و ادبیات عرب را به پایان برد، مدتها از کرسی درس مرحوم همدانی درس اخلاق و مشی اسلامی و انسانی آموخت.
موج بیداری اسلامی که مدت هاست که مصر را درنوردیده و حال به سایر کشورهای اسلامی رسیده با تاثیر از انقلاب اسلامی ایران در سطح خارجی و در داخل متاثر از وجود شخصیت هایی چون محمد عبده، و سید جمال اسد آبادی می باشد.
سید جمال در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند. و اکنون نیز مردم در قیام خود به شخصیت هایی چون او و افکار ضد استعماریش تعسی می جویند.
سید جمال بعد از طی عمر مبارزاتی خود در آخر نیز هدف کینه دشمنان قرار گرفت و به شهادت رسید و این روح مبارزاتی این شهید است که زنده است و به قیام مردمی آن بیش از پیش حیات می بخشد و انگیزه.
آخرین نامه سید جمال الدین اسد آبادی
سید جمال که در باب عالی در آنکارا زندانی بود، آخرین نامه ی خود را در سه شنبه 5 شوال 1314/9 مارس 1897، به یکی از دوستان ایرانی خود می نویسد و ناامید از نجات و حیات، کشته شدن خویش را انتظار می کشد.
دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن. حبسم برای ازادی نوع، کشته می شوم برای زندگی قوم. ولی افسوس می خورم از این که کشته های خود را ندرویدم. به آرزویی که داشتم کاملا نایل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم. دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم.
7001/ت30/ب

ارسال نظرات
پر بیننده ها