روضه منظوم امام هادی (ع) در نخستین روز سال
همراه با زیارت زیبای جامعه... در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
خواندن زیارت پُرمغز جامعه کبیره در نخستین روز از سال جدید و همزمان با سالروز شهادت امام علی النقی (ع)، میتواند نویدبخش سالی پُربرکت برای همه هموطنان باشد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم نخستین روز سال ۱۳۹۷ هجری شمسی با سومین روز از ماه رجب المرجّب و سالروز شهادت حضرت اباالحسن الهادی (ع) همزمان شده است؛ روزی که ابیات شاعران آیینی قم و دیگر شهرها در سوگ و رثای آن امام هُمام، نُقل محافل ارادتمندان خاندان اهل بیت (ع) است و البته میطلبد تا همه مؤمنان هم، سال جدید خود را با خواندن زیارت منقول از آن امام هُمام، یعنی زیارت جامعه کبیره آغاز کنند تا به برکت این زیارت و نامهای مقدسی که در آن بیان شده است؛ سالی مبارک در انتظار آنان و همه دوستداران و شیعیان اهل بیت (ع) باشد؛ ان شاء الله.
و، اما درباره روضههای منظوم شاعران آیینی در بیان مصائب امام دهم (ع)، میتوان به بخشی از شعر سید محمد بابامیری، از شاعران دیار کریمه اهل بیت (س) اشاره کرد که چنین بیان میدارد:
نالهها پرده راز جگرش را بردند
گریهها باز وقار بصرش را بردند
سامره خاک فقط داشت که ریزد به سرش
عدهای آبروی بوم و بَرَش را بردند
جای یاری، کفن اش کرد همین شهر غریب
مثل آن وقت که جدّ و پدرش را بردند
حیف از آن فکر بلندی که لحد جای اش شد
مرد طرّاح زیارات، سرش را بردند
نفس آخر او نیمه برون آمده بود
که به صدیقه ملائک خبرش را بردند
شعر دیگر این روضه منظوم، از آنِ محسن حنیفی است که ضمن اشاره به مظلومیتهای آن حضرت و همچنین توجه دادن به زیارت جامعه کبیره، پایانی عاشورایی دارد:
همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
با "إهدنا الصراطِ" نماز مقربین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم
حتی مسیحیان به دَم ات معتقد شدند
وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت
دیشب مریضخانه ما با وساطت ات
شد رو به راه، تذکره کربلا گرفت
پیچیده سوز ناله تو بین قرنها
آه ات اثر نمود و جهان پُر شراره شد
با پاره پاره جگرت این غزل گریست
با خون دل نوشته شد و چار پاره شد
بالا سر تو ضامن آهو کشید آه
بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد
از روی درد ناله زدی؛ وای مادرم
کم شد ز. سینه درد و به پهلو اضافه شد
گر چه به روی سینه تو زهر پا گذاشت
دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود
گر چه به تو تعارف جام شراب شد
دیگر خبر ز. تشت و لب و خیزران نبود
از قتلگاه کرب و بلا سر در آوَرَد
هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو
یک تا دوازده، همه را شمر کشته است
آن ضربه دهم شده بانیِ قتل تو
و اینک شعری دیگر از زبان خود امامهادی (ع) که توسط شاعری به نام وحید قاسمی سروده شده است:
تبدارترین تب زده بسترِ دردم
پُر سوزترین زمزمه حنجر دردم
رنگ رخ من بر همگان فاش نموده
در باغ نبی جلوه نیلوفر دردم
فریاد عطش زد دهن سوخته ام تاتر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم
جای عرق از چهره من زهر چکیده
پیغامبر خسته دل باور دردم
بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند
من کُشته تیغ شرر لشکر دردم
آتش فکند بر قد و بالای سپیدار
یک ذره ناچیز ز. خاکستر دردم
خون گریه کُنَد اختر و مهتاب برایم
افلاک شده مستمع منبر دردم
"چشمه زمزم شدن چشمان" و ضرورت گریستن بر مصائب و مظلومیتهای بی پایان حضرت امامهادی (ع) هم نکتهای است که در شعر مهدی نظری دیده میشود:
نام تو را در دفتر خاتم نوشتند
هادیِ نسل حضرت آدم نوشتند
ما راه و رسم نوکری را برگزیدیم.
چونکه شما را رهبر عالم نوشتند
جزو ارادتمندهای روضه تو
شُکر خدا که نام ما را هم نوشتند
خوشبخت آنهایند که مست تو هستند
بدبخت آنهایی که از تو کم نوشتند
از داغ مظلومیت ات آقای عالَم
چشمان ما را چشمه زمزم نوشتند
نام تو را پروردگارت گفته هادی.
چون در کرامت مثل بابایت جوادی
قطعا مسیحا هم به فرمان تو باشد
پای کلاس درس عرفان تو باشد
ذکر دعایِ "جامعه" زیباست، اما زیباترش اینکه در ایوان تو باشد
پای دعای جامعه میخواهم آقا
ابواب ایمان وا به ایمان تو باشد
با یک نگاه ات صاحب مُلک زمین است
آن کس که یک لحظه پریشان تو باشد
وقتی "مَحالِّ معرفتُ الله" هستی
باید همه عالم سَرِ خوان تو باشد
حتی مسیحیها ارادت بر تو دارند
این هم ز. الطاف فراوان تو باشد
آقا سلاطین جهان را بنده کردی
با یک نگاه ات بردگان را زنده کردی
شُکر خدا یک عمر دستم را گرفتی
درس کرامت از خود بابا گرفتی
اینکه دو عالم روضه خوان غربت توست
ارثیست که از غُربت مولا گرفتی
در زیر پایت آسمان از جاش پاشد
از برکت تو سامرا عرش خدا شد
نامت علی بود و غریبی را چشیدی
بار غم و غربت به دوش خود کشیدی
صحن و سرای خاکی ات این را به من گفت:
بعد از شهادت هم تو روز خوش ندیدی
و، اما روضه دیگر این سوگواری را یوسف رحیمی با این مضمون سروده و سامرا را، "مدینه دوم" خوانده است:
چشمهایت فرات دلتنگی
اشکهایت تلاطم غمهاست
حال و روز دل شکسته تو
از نگاه غریب تو پیداستای غریب مدینه دوم
مرد خلوت نشین سامرا
التماس همیشه باران
حضرت عشق التماس دعا
کوچه خاکی محله غم
در غرور از حضور ساده توست.
ولی افسوس شرمگین تو و
پای پُر پینه و پیاده توست
آه آقا تو خوب میدانی
که دل بیقرار یعنی چه
پشت دروازههای شهر سِتَم
آن همه انتظار یعنی چه
چه به روز دل تو آوردند
رمق ناله در صدایت نیست
بگوای نسل کوثر و زمزم
بزم شوم شراب جای ات نیست
بی گمان بین آن همه غُربت
دل تنگ تو نینوایی شد
روضههای کبود تشت طلا
در نگاه ترت تداعی شد
آری آن لحظه ماتم قلب ات
بی کسیهای عمّه زینب بود
قاتلت زهر کینهها، نه، نه
روضه خیزرانی لب بود
در عزای تو حضرت باران
که گریبان آسمان چاک است
نه فقط چشمهای ابری ما
روضه خوانت تمام افلاک است
شعر حسن لطفی هم درباره این مصیبت جانکاه، از زبان خود آن حضرت است؛ آنجا که حضرتش، حجره خویش را در روز شهادت، مانند کربلا میبینند و چنین ناله سر میدهند:
آه در سینه ام از زهر شراری برپاست
آتشی بر جگر و روی لبم واویلاست
سوختم سوختم آبی که نفس میسوزد
حجرهام از جگر سوختهام کرب و بلاست
مادرم آمده بالین منِ چشم به راه
تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست
دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید
بی حیایی که نمیگفت: غریب و تنهاست
گاه میرفتم و گاهی به زمین میخوردم
مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست
پایان بخش این روضه منظوم هم تنها سه بیت از شعر سید پوریاهاشمی خواهد بود که یکی از مصراعهایش یعنی "باز این چه شورش است که در عرش ماتم است"؛ تداعی کننده شعر محتشم کاشانی در رثای مصائب کربلاست:
تبعید، سهم خوبترین مرد عالَم است
باز این چه شورش است که در عرش ماتم است
میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است
اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است
وقتی به جان نشست؛ تَنَت لاله وار شد
زهری که از مصیبت آن دیده تار شد
امیرعلی عفیف نیا
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار