حالا که با شما صحبت می کنم و آن روزها را به خاطر می آورم حس عجیبی پیدا می کنم. آن شب ها و روزها سراسر التهاب و اضطراب بود از همه جا صدای گریه و زاری زن و بچه ها به گوش می رسید. مجروحین و شهدا را به ناچار در کوچه و خیابان ها دفن می کردند، چون قبرستان شهر در دست مهاجمین بود.
کد خبر: ۹۰۱۷۵۳۴
|
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۲

سرتیپ دوم بازنشسته پاسدار کاک جمیل بابایی اولین سردار کرد در جمهوری اسلامی است، ویژگی برجسته‌ای که خود وی نیز بسیار به آن افتخار می کند، او همرزم شهید چمران بوده و برای حفاظت از وجب به وجب خاک وطن جانفشانی‌ها کرده است.



کاک جمیل متولد دوم مهرماه 1335در یکی از روستاهای نزدیک به پاوه به نام «دوریسان» است. وی مدرک کارشناسی خویش را در قبل از انقلاب در رشته مهندسی کشاورزی کسب نموده و کارشناسی ارشد خویش را هم در رشته فرماندهی ستاد (گرایش فرماندهی نیروی زمینی) در دانشگاه امام حسین گرفته است. وی مدت 110 ماه را در مناطق مختلف عملیاتی و جنگی گذرانده و از جانبازان جنگ تحمیلی نیز محسوب می شود. بابایی دارای همسر و چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) است. سردار بابایی هنوز هم همان شور و شوق زمان جنگ را دارد و با اشتیاق از آن روزها می گوید. در حاشیه مجمع یاد یاران که با حضور 800 نفر از فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس روز 22 اردیبهشت سال جاری در سنندج برگزار شد با این سردار رشید سپاه ایران در مورد جنگ معروف شش روزه پاوه و دیگر حوادث آن سال ها با هم به گفتگو نشستیم که ماحصل کار را با هم می خوانید:



خبرنگار: سردار بابایی از سال‌های اولیه انقلاب و تأسیس سپاه در این منطقه برایمان بگوئید؟



در سال 1358 ما با هماهنگی ستاد مرکزی سپاه پاسداران به فرماندهی آقای ابوشریف و همچنین هماهنگی با آیت‌الله لاهوتی نماینده مقام معظم رهبری در این نهاد انقلابی، شاخه سپاه پاسداران در پاوه را در اول خرداد 58 تشکیل دادیم. در آن زمان هنوز سپاه کرمانشاه تشکیل نشده بود. در ابتدا تعداد نزدیک به 70 نفر پاسدار بومی از همین شهر پذیرش شدند و چند نفر هم از مرکز برای آموزش این افراد به پاوه آمدند.



خبرنگار: با چه نگرش و دیدگاهی سپاه اینجا را پایه ریزی کردید؟



در قبل از پیروزی انقلاب از سوی عوامل رژیم شاه تهاجماتی به وسیله هلی کوپتر و نیروهای نظامی وابسته شاه به مردم این منطقه که به طرفداری از انقلاب به پا خواسته بودند، صورت گرفت. که منجر به شهید و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم شد. اهالی پاوه و حومه با حمایت روحانیون و تعدادی از افراد روشنفکر (که با جریان انقلاب در سراسر کشور کاملاً هماهنگ بودند) در برابر این نیروها ایستادند و شاید حوادث پاوه به اندازه حوادث تبریز و قم صدای انقلاب را بلند کرد. همچنین وجود تفکرات مذهبی در این منطقه مردم زمینه ساز حمایت گسترده آن ها از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به عنوان یک رهبردینی بود و مردم کاملاُ به آن عشق می ورزیدند. همه گرایش ها، حتی تفکرات چپ و ناسیونالیستی هم همگام با انقلاب بودند و حتی تعدادی از آن ها هم توسط ساواک بازداشت شدند. البته زعامت و رهبری نیروهای انقلابی به دست روحانیون جوانی از جمله ملا قادر قادری (امام جمعه کنونی پاوه) بود.





خبرنگار: حزب دموکرات از چه زمانی آغاز به فعالیت کرد؟



حزب دموکرات به رهبری قاسملو سال 58 در مناطق کردنشین اعلام موجودیت کرد و یک شاخه از آن هم در پاوه دایر شد. البته علاوه بر پاوه در جاهای دیگر هم مقرهایی داشت. ما هم در اینجا سپاه را برقرار کرده و برای پاسداران آموزش های کوتاه مدت برگزار کردیم. در اوایل مشکلی با هم نداشتیم. تا اینکه کم کم تعدادی از عوامل حزب بعث که برای مردم کاملاً شناخته شده بودند در مدیریت این حزب نفوذ کردند و قدرت را در دست گرفتند. با ورود اینها، بهانه جویی‌ها و درگیری با پاسداران و آزار و اذیت‌ها شروع شد و حتی ماشین‌های ما را می‌ربودند. اوضاع به همین منوال بود تا اینکه در مرداد 58 یک از اعضای وابسته به حزب دموکرات در میدان شهر با یک شهروند پاوه ای درگیر شد. مردم در اعتراض به آزار و اذیت ها، نابسامانی ها و گشت های مسلحانه اعضای این حزب در سطح شهر، در فرمانداری پاوه متحصن شدند و خواستار پایان یافتن این وضعیت شدند. افراد حزب هم که وضعیت را اینگونه دیدند، رفتند در غار قوری قلعه متحصن شدند و حضور تعدادی پاسدار غیر بومی را بهانه کردند و گفتند که باید این افراد از اینجا بروند و همچنین به نحوه استقرار ارتش هم یک سری اعتراضات داشتند. استاندار به همراه آیت اله اشرفی اصفهانی و فرمانده وقت هنگ ژاندارمری و فرمانده وقت لشگر 81 زرهی رفتند با اعضای حزب صحبت کردند، که متأسفانه توافقی حاصل نکردند. همزمان همان عوامل حزب که قدرت را دست داشتند در حالی که هنوز مذاکرات در جریان بود شبانه به یکی از دژبان های ما در شرق پاوه و در نزدیکی بیمارستان حمله کردند و چند نفر را مجروح کردند، و به این ترتیب در 23 مرداد جنگ شش روزه پاوه، که جنگی بسیار نابرابر و ناجوانمردانه بود، شروع شد. ما در مقابل نیروهای بیشمار آن ها از هیچ امکاناتی برخوردار نبودیم و تنها در حالت پدافندی یا دفاع قرار داشتیم. ما نیرو و امکانات چندانی نداشتیم، ولی آنها چون عقبه تدارکاتی شان به شهرهای دیگر کردستان ایران وعراق باز بود، از امکانات بسیار بالایی برخوردار بودند.



خبرنگار: یعنی شروع کننده جنگ آنها بودند؟



بله، آنها درگیری را شروع کردند. بعضی از آنها عنوان می کنند که ما شروع کننده نبودیم، که دروغ است. من حاضرم با یکی از کادرهای حزب که در منطقه هم شناخته شده است مناظره کنم، تا ثابت شود که آنها شروع کننده جنگ بودند.



آنها گاهی از ماهواره‌هاشان عنوان می کنند که ما مقصر نبودیم، در حالی که اگر آنها به شهر حمله نمی کردند، هیچ اتفاقی نمی افتاد. همچنین اگر بر حزب خود تسلط داشتند و از رخنه عوامل بعثی در فرماندهی حزب جلوگیری می کردند، حتی شاید چنین مشکلاتی در کل کردستانات به وجود نمی آمد.



جنگ که شروع شد، مردم هم همگام با ما پاسدارها، از داخل خانه هایشان سنگر گرفته و در دور تا دور شهر به دفاع پرداختیم. وضعیت بدی در شهر حاکم بود، آب و برق قطع شده بود بیمارستان دست آنها افتاده بود. پاسداری از بیمارستان در دست حدود 15 پاسدار غیر بومی به سرپرستی اصغر وصالی بود که اکثر آنها در بیمارستان شهید شدند. خود وصالی پسر جوان، شجاع و بسیار باهوشی بود که بعدها شهید شد.



خبرنگار: آنها چه نقاطی را در اختیار داشتند؟





همه این ارتفاعات اطراف پاوه در دست عوامل مهاجم و ضد انقلاب بود و ما تنها از داخل شهر به دفاع می پرداختیم.



خبرنگار: از پیوستن دکتر چمران در بحبوحه همین جنگ شش روزه برایمان بگوئید؟



درست در اوج درگیری ها بود که دکتر چمران به همراه تیمسار فلاحی و (اگر اشتباه نکنم) ابوشریف با هلی کوپتر به فرمانداری آمدند و پس از پایان گفتگوها ما وضعیت بحرانی مان را تشریح کردیم و از آن ها خواستیم که در این شرایط ما را تنها نگذارند. دکتر چمران در حالی که از شنیدن حرف های ما به شدت بغض کرده بود از هلی کوپتر پائین آمد و گفت: من با شما می مانم. که در سه چهار روز باقی مانده از جنگ ایشان در کنار ما بود.



خبرنگار: حضور دکتر چمران چه تأثیری در روحیه نیروهای شما داشت؟



وجود دکتر به دلیل سمت نمایندگی که از تهران داشت برای بچه های ما قوت قلبی بود، و اِلا دکتر هم مثل بقیه یک اسلحه در دستش بود و دفاع می کرد.



خبرنگار: در آن چند روز اول به غیر دکتر چمران نیروی دیگری به کمک شما نیامد؟



در دومین روز جنگ بود که یک فروند هواپیما به خلبانی سرگرد نوژه به اینجا آمد که در هنگام مانور در ارتفاعات شاه کوه هواپیمایش با کوه برخورد کرد و به شهادت رسید. یک هلی کوپتر هم برای انتقال پیکر شهدا و مجروحین آمد که این یکی هم با برخورد به تپه هلال احمر سقوط کرد و تعدادی از مجروحین شهید شدند. اوضاع بسیار نابسامانی بود که باید خودتان بودید و می دیدید.



حالا که با شما صحبت می کنم و آن روزها را به خاطر می آورم حس عجیبی پیدا می کنم. آن شب ها و روزها سراسر التهاب و اضطراب بود از همه جا صدای گریه و زاری زن و بچه ها به گوش می رسید. مجروحین و شهدا را به ناچار در کوچه و خیابان ها دفن می کردند، چون قبرستان شهر در دست مهاجمین بود.



خبرنگار: در هنگام جنگ با توجه به فشار شدیدی که بر روی شما بود هیچگاه نا امید نشدید؟



نه هیچگاه نا امید نشدیم. چون این جنگ، جنگ دفاع از شرف و ناموس بود. آن ها تهدیدهای بسیار بدی می کردند که ننگم می آید آنها را بگویم. یا می بایست همه ما کشته می دادیم و یا پیروز می شدیم. تا اینکه حضرت امام در 28 مرداد در تلویزیون آن فرمان تاریخی را صادر کردند و گفتند اگر تا 48 ساعت دیگر قوای نظامی به شهر پاوه نروند و این شهر از محاصره درنیاید، من خودم به پاوه می آیم.





خبرنگار: فرمان تاریخی حضرت امام چه تأثیری در روحیه شما و مردم شهر پاوه داشت؟



پیام حضرت امام امید را دل ها زنده کرد کرد و نشان داد که ایشان در فکر مردم است. مطمئناً ایشان از وضعیت بد شهر پاوه و قتل عام مردم بی گناه مطلع بودند و اینجا نقطه ای از ایران بود که برای انقلاب بسیار پر اهمیت بود و باید به هر قیمتی حفظ می شد. در واقع این پیام به اندازه هزاران توپ و تانک برای ما ارزش داشت و ما چند برابر توانمندتر شدیم. ما آن روزها توانستیم بیمارستان پاوه را از کنترل مهاجمین خارج کنیم.



پس از صدور فرمان حضرت امام، ابتدا هواپیماها با اطلاعاتی که دکتر چمران از طریق بی سیم در اختیار آن ها قرار داده بود، نقاطی که در دست مهاجمین بود را بمباران کردند. هواپیماهای جنگی که آمدند روحیه آن ها تضعیف شد و دیگر توان مقاومت نداشتند به همین خاطر عقب نشینی کردند و ما بر ارتفاعات پاوه تسلط پیدا کردیم. آتش دشمن هم که بر سر شهر می بارید، قطع شد. سپس نیروهای زمینی ارتش، سپاه و بسیج وارد منطقه شدند و تعدادی نیز با هلی کوپتر وارد شدند. بعد هم که مسئولین و نیروهای امداد و کمک رسانی وارد شهر شدند و من برای اولین بار با شهید بروجردی که با آن ریش بور و موهای ژولیده نسبت به بقیه مسن تر بودند، در ستاد فرماندهی آشنا شدم و با همفکری یکدیگر اوضاع و احوال منطقه را بررسی کردیم.



خبرنگار: هنگامی که به بیمارستان پاوه رفتید با چه صحنه هایی روبرو شدید؟



آنها جنایت های زیادی را انجام داده و تعداد زیادی از پاسدارها را در آنجا مظلومانه شهید کرده بودند.



خبرنگار: گویا آنها مجروح بوده اند و سپس شهیدشان کرده اند؟



ما که لحظه شهادت آن عزیزان آنجا نبودیم. البته تعدادی را کنار هم قرار داده بودند که شواهد و قراین نشان می داد آنها را تیرباران کرده اند. البته برخلاف شایعات کسی را سر نبریده بودند. جنازه ها در آن گرمای چهل، پنجاه درجه وضعیت بسیار بدی پیدا کرده بودند. امام دستور داده بودند آن پیکرهایی را که نمی شد انتقال دهیم را همان جا دفن کنیم. ما هم شاید هزاران کیلو پونه و ده ها لیتر عطر به کار بردیم تا توانستیم آن ها را به خاک بسپاریم.



خبرنگار: از همرزمانتان در آن سال ها چه کسانی شهید شده اند؟



خیلی ها شهید شده اند از جمله طاهر عبداله زاده (فرمانده گروهان)، کاک فاروق مقصودی (فرمانده عملیات) و صالح ولد بیگی. البته من الآن نام همه را به خاطر ندارم ولی همگی از بچه های خوب این منطقه بودند. تعدا شهدای اینجا به نسبت جمعیت بر همه شهر های ایران برتری دارد ما یاد و خاطره آن ها را همیشه گرامی می داریم. هفته گذشته همراه با سردار احمدی مقدم ملاقلات هایی با خانوده شهدا داشتیم و از آن ها تقدیر کردیم. در روزهای بعد هم من به نمایندگی از ایشان به تعدادی ازخانواد های شهدا شرکشی کردم.





خبرنگار: شما یک عکس بسیار ارزشمند با مقام معظم رهبری دارید که در کنار ایشان شهید بروجردی و شهید مجید حداد (سرپرست استانداری کرمانشاه) هم در آن به چشم می خود، در مورد این عکس تاریخی برایمان بگوئید؟



ما قبل از سال 60 و در کوران مسایل انقلاب و با شورای انقلاب به خصوص حضرت آقا که در آن زمان نماینده رهبری در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران بودند، ارتباط خوبی داشتیم و بارها نزد ایشان رفتیم و ایشان هم به رسم دید و بازدید ایرانی ها، در فروردین 60 به پاوه تشریف آوردند. البته ما از برنامه سفر ایشان اطلاعی نداشتیم و به یکباره گفتند که آقای خامنه ای آمده اند و ما هم به استقبال ایشان رفتیم و در مقابل مقر سپاه با یکدیگر روبرو شدیم.





آن روز شهید کاظمی که فرماندار و فرمانده سپاه پاوه بود، به همراه شهید صدوقی (که روز قبلش به پاوه آمده بودند) به نودشه رفته بودند، بنابراین بنده به عنوان یکی از معاونین ایشان و عضو شورای فرماندهی سپاه پاوه، از حضرت آقا استقبال کردم و گزارش و وضعیت منطقه را خدمت ایشان ارایه دادیم. سپس به اتفاق به زیارت مزار شهدای بومی پاوه در ملا مقصود رفتیم که این عکس تاریخی در آنجا گرفته شده است. و بعد هم سر مزار دیگر شهدا رفتیم. در ادامه سفر یک سخنرانی هم در مسجد سابقی واقع در میدان مولوی پاوه برای مردم انجام دادند. برای نهار ایشان مهمان ما بودند که غذای مختصری(فکر کنم تخم مرغ) بود با هم خوردیم و بعد ایشان را بدرقه کردیم و تشریف بردند. این دیدار یکی از خاطرات شیرین ما بود و الآن هم که پس از سی سال تشریف می آوردند، آن خاطرات دوباره زنده می شود و انشااله سفر ایشان با خیر و برکت و رحمت همراه خواهد بود.



خبرنگار: رابطه ایشان و مردم شهر پاوه در آن زمان به چه صورت بود؟



ایشان علاقه فراوانی به پاوه داشت و وقتی که ما به تهران می رفتیم، انگار عزیزترین کسانش نزد وی می رفتند هر ملاقات دیگری داشتند کنسل می کردند. در این دیدارها اغلب هیئت هایی از علماء، فرهنگیان، بازاریان و کسبه و یا سپاهیان بود.



خبرنگار: در آن زمان هیئتی از پاوه به دیار حضرت امام رفتند که شما هم جزو آن هیئت بودید، چه چیزهایی که در آن ملاقات گذشت و حضرت امام چه مسایلی را بیان کردند؟



ما هم همانند هیئت های دیگر شهرستان ها خدمت امام رفتیم و مسایل و مشکلات خودمان را خدمت ایشان عرض کردیم. یادم هست حضرت امام فرمودند که در جمهوری اسلامی شیعه و سنی نداریم و همه با هم برادر، و هر کس مخالف اصل این عمل کند دشمن واسلام است.



لذا اگر سیاسیون این گفته امام را سرلوحه قرار دهند هیچگاه حرف تفرقه انگیزی از دهانشان خارج نخواهد شد. همچنین حضرت امام فرمودند کردستان مال شماست، شما از آن حراست کنید و خودتان آن را اداره کنید.



سردار! شهر پاوه دارای یکسری برجستگی های خاص خودش است و طرف مقابل توجه ویژه ای به آن داشت و این شهر را به عنوان یک دژ تسخیر ناپذیر تصور می کردند. به نظر شما مردم پاوه چه ویژگی های برجسته ای دارند که حضرت امام و حضرت آیت اله خامنه ای همیشه به این شهر عنایت خاصی داشته اند و الآن هم رهبر انقلاب اینجا را برای دیدار انتخاب کرده اند؟



علت این همه توجه، هم نوایی منطقه با انقلاب و علاقه عمیق مردم به اسلام است. مقام معظم رهبری هم به واسطه همین ویژگی ها و علاقه خاصی که از قدیم الایام به شهر پاوه و مردمان آن علاقه خاصی داشته اند، به همین خاطر این شهر را انتخاب کرده اند.



شما به عنوان اولین سردار کرد سپاه در منطقه کردستان، با توجه به شرایط فعلی منطقه و کشور همسایه چه ارزیابی و تحلیلی از سفر رهبری با توجه به پاوه دارید و و چه راهبردی و چه دیدگاه و نظری دارید؟





من چند شب پیش که شبانه در این مسیرحرکت می کردم دیدم که شهرها و روستاها به نسبت گذشته بسیار بزرگ شده اند و برق و روشنایی و زیاد شدن خیلی امکانات را دیدم و خیلی خوشحال شدم. در این منطقه کار زیاد شده، اما منطقه ما به واسطه مرزی بودن و بن بست بودن در محرومیت مضاعفی قرار گرفته است. نظام جمهوری اسلامی، نظامی مردمی بوده و با همت همه مردم به وجود آمده و ما هم جزئی از ایران هستیم. من اعلام می کنم که کرد یعنی آریایی و کرد در هر جای دنیا که باشد خودش را ایرانی می داند. ما با فارس ها و پارت ها هبستگی و نژادی و زبانی داریم، نه با عرب ها و یا ترک ها. همه این تقسیم بندی ها توسط استعمار انگلیس به وجود آمده بود و الا در گذشته حاکمیت سلیمانیه در اختیار اردلان ها و بابان ها بوده که اهل کردستان ایران هستند. مردم کرد هیچگاه تصمیم به جدایی از ایران ندارند و نخواهد داشت، زیرا ما خودمان را صاحب این سرزمین می دانیم. ما هزاران سال مردم کرد و آریایی در این سرزمین ساکن هستند و افتخار کوروش کبیر این بود که شاه پارس و ماد است. او به این که مادرش از قوم ماد هست افتخار می کرد. اگر افرادی معراض این نظام شده اند و یاوه بگویند و بیایند این پیشینه را کتمان کنند نشانه بی انصافی وبی اطلاعی آنها است. البته تعدادی از آنها برگشتند و پاسدار شدند و برخی نیز شهید شدند. خوب آن معارضین متأسفانه حزبی هستند و معتقدم هر کس در چهارچوب حزب قرار گرفت آن فرد نمی تواند راه به جایی ببرد، چون چارچوب های حزبی انسان را به بن بست می رساند.



برخی از آن ها عنوان می کنند که ما در چارچوب ایران دموکراسی می خواهیم. در حالیکه دموکراسی در اسلام وجود دارد، منتها تنگ نظری هایی از طرف مسئولین هست. امام خمینی و مقام معظم رهبری و مسئولین آگاه و قدیمی ها امثال شهید کاظمی، شهید بروجردی و سردار ایزدی که آگاهی کامل نسبت به منطقه داشتند، این تنگ نظری ها را نداشتند.



مشکلاتی هم بوده در اینجا ما نمی توانیم بگوئیم که نبوده و اشتباهات و اشکالات زیادی بوده که توانسته زبان مخالف را تیز کند ولی آنچه هست ما باید با عمل خودمان بتوانیم شعار و دیدگاه های مخالف را پاک کنیم. همیشه شعار کارساز نیست و باید عمل کرد. به قول معروف دو صد گفته چون نیک کردار نیست.



الآن در این موقعیت مشکل مردم چه در تهران، چه در کردستان و چه در پاوه مشکل اقتصادی است. مردم شهر پاوه و اورامانات تعداد زیادی افراد تحصیل کرده دارند ولی متأسفانه به واسطه حجم کم ادارات و وضعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی منطقه این جوان ها بیکار هستند. یکی از خواسته های ما این است که مسئولین این بیکاری ها را از بین ببرند. الآن هیچ خانه ای نیست که بیکار نداشته باشد. الان چندین بار است که قول بازگشایی بازارچه شوشمی را داده اند ولی هر بار هیچ خبری نشده است. مردم مجبورند برای امرار معاش «کولبری» کنند که با توجه به غیر قانونی بودن آن، باعث به خطر افتادن جان و از بین رفتن اموال آنها می شود. ما از حضرت آقا می خواهیم که این مرز به صورت رسمی دایر شود تا مردم اینقدر دچار مصیبت نشوند. همچنین اینجا صنایع مادر وجود ندارد. یک گله هم از مسئولین محلی دارم. الآن کسانی در این شهر مسئولیت دارند که نه یک تیری شلیک برای این انقلاب شلیک کرده اند و نه قدمی در راه این مردم برداشته اند و خانواده شهدا باید پیش این ها گردن کج کنند، که اصلا این کار را نخواهند کرد. این افراد در حالی در رأس کار هستند که پاسداران قدیمی می روند و کارگری می کنند. وجود این مسایل مرا به شدت ناراحت می کند. من نمی گویم همه امکانات تنها به خانوده های شهدا و ایثارگران تعلق بگیرد، امکانات برای همه تحصیل کرده ها و جوان ها فراهم باشد تا این ها دچار اعتیاد نشده و یا گرایش به سمت احزاب مخالف پیدا نکنند. الآن کردستان عراق یک سری پیشرفت ها حاصل شده است و اوضاع آنجا مناسب هست. جوان های ما هم تردد دارند و آن وضع را می بینند و این مسئله تأثیرات منفی دارد. ما باید کرمانشاه و کردستان را در مقابل سلیمانیه توسعه دهیم تا رونق بیشتری بگیرد.



همچنین متأسفانه در شهر پاوه دو شبکه بیشتر دریافت نمی شود که برنامه های آنها هم متنوع نیستند لذا مردم به شبکه های متنوع ماهواره ای کردی روی آورده اند.



خبرنگار: شما به عنوان اولین سردار کرد اگر به عنوان صحبت پایانی حرفی دارید، بفرمائید؟



صرف حضور حضرت آقا در پاوه خودش نعمت است. از مسئولین محترم می خواهم که دستورات مقام معظم رهبری را حتماً عملی کنند. در غیر اینصورت ما بعداً کم کاری ها را به گوش ایشان خواهیم رساند. همچنین چیزهایی که واقعیت های منطقه است را به خدمت مقام معظم رهبری عرض کنیم، تا ایشان هم با بصیرتی که دارند اوامرشان را صادر بفرمایند
ارسال نظرات