کد خبر: ۹۰۲۳۸۸۴
|
۱۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۲
حجت الاسلام پوربابایی در گفتگو با خبرنگار بسیج یزد با اشاره به اصل خدا محوری در رهبری امام خمینی رحمه الله
گفت:مهم ترين و اساسي ترين عامل در موفقيتهاي حضرت امام را مي توان در اطاعت از خدا و تنها براي او رفتار كردن و در يك كلمه «خدا محوري» دانست. امام هيچ تحولي را در غياب خداوند تفسير و تحليل نمي كرد.
مردم ايران در طول تاريخ پس از ظهور اسلام بر اساس آموزه هاي مكتب تشيع، همواره پيرو علماي دين و مراجع تقليد بوده اند. تشكيل حوزه هاي ديني در شهرهاي ايران به خصوص شهر قم و حوزه كُهَن و ريشه دار نجف و ظهور مراجع بزرگ در اين حوزه ها، و تعامل و ارتباط هر چه بيش تر مردم با مراجع، زمينه اي را فراهم آورده است تا مؤمنان آزاده، رهبران ديني مورد اعتماد خود را مهم ترين مرجع حل و فصل مسائل خويش بدانند، كه در «حوادث واقعه» به آنان مراجعه نمايند، راضي به حاكميت ستمگران نشوند، با راهنمايي روحانيون و الهام از آرمانهاي اسلامي قدم به قدم، گام در مسير مبارزه با استبداد و استعمار گذاشته و در سرنوشت خود انقلابي عظيم رقم زنند. انقلابي كه در جهان معاصر زلزله اي پديد آورد و جهانيان را به شگفتي واداشت. رهبري اين انقلاب را مردي بر عهده داشت كه شخصيتش در مكتب فقه و فقاهت «فيضيه» شكل گرفته بود. فقيهي فرزانه، عارفي دلسوخته، فيلسوفي ژرف انديش، اديبي پرشور و احساس و مملوّ از حماسه، مفسري توانا و سياستمداري دانا و شجاع كه داراي كلامي جذّاب و درخشش فكريِ پويايي بود. زندگي ايشان جامع علم و عمل بود، هر آنچه را بر زبان جاري مي كرد و به هر ميزان كه از مردم مي خواست، خود پيش تر و بيش از ديگران به آن عمل مي نمود.
او سياست مداري را پيشه خود نساخته بود؛ بلكه آن را از وظايف خود مي شمرد. اعتقادش چون صخره هاي سخت و همّتش به بلنداي قلّه هاي رفيع بود؛ چرا كه شجره طيبه انديشه اش از آبشخور فرهنگ قرآن و اهل بيت علیهم السلام سيراب گرديده بود.
مهم ترين پيامي كه منادي انقلاب و رهبر فرزانه مان به گوش جهانيان رسانيد، چيزي جز خدامحوري و رهايي بي قید و شرط از سلطه شوم استكبار جهاني به ويژه آمريكا نبود. اين آواي جانبخش بر دلهاي آزاد انديشان و مجاهداني كه درد آشناي غربت اسلام بودند، طنين افكند و همچون آهن ربايي جذّاب، افكار و انديشه ها را به خود معطوف ساخت.
او رهبري بود كه همواره حكومت را براي مردم، با مردم و در خدمت مردم مي خواست. عدوي دشمن مردم بود و فرياد «هَيْهَاتْ مِنَّا الذِّلَّة» را كه برگرفته از اسلام ناب محمدي صلی الله علیه وآله و شعار سيد و سالار شهيدان، حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام بود، سر داد. اين فرياد كه از عمق ايمان او نشأت مي گرفت، لرزه بر پيكره كفر و استكبار جهاني افكند. از كلام و رفتارش كرامت مي باريد و مشعل اميد را در دلهاي سرد و فرسوده برمي افروخت و همچون اكسيري ناب، مس دلها را به طلاي خالص مبدَّل مي ساخت؛ نهيبش صاعقه اي مُهلك بر نوكران استكبار بود. حركتي پر جوش، توأم با توكل و تقواي الهي داشت و بارقه اي براي جذب عدالت جويان و رسانيدن آنان به ساحل نجات بود.
آن مُرشد نوراني با رهبري بصير خود، در هر شرايط مناسبي به روشنگري مي پرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا مي ساخت و پيوسته پيروانش را به پاسداري از ارزشهاي اسلامي فرا مي خواند.
امام راحل رحمه الله که به احياي ايده حكومت اسلامي مبادرت ورزيد، مهم ترين راه اصلاح اين ايده را تقويت نظريه عدم جدايي دين از سياست مي دانست.
هر چند در تاريخ كشور ايران، شهيد والامقام، آيت الله مدرس، از جمله پيشگامان مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست بود و سخن معروف وي كه «ديانت ما عين سياست ما، و سياست ما عين ديانت ماست» همواره دلنشين، عميق و به يادماندني است؛ اما اولين كسي كه اين نظريه را عينيّت بخشيد، حضرت امام خميني رحمه الله بود. او بر اين باور بود كه: «اسلام دين سياست است، ديني است كه در احكام او، در مواقف او، سياست به وضوح ديده مي شود.
مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست، تبيين ضرورت تشكيل حكومت اسلامي و تبيين الگوي رهبري در آن، از مهم ترين اقدامات حضرت امام بود كه با موفقيت انجام شد و سرانجام در سال 1357 با عنايت حضرت بقيۀ الله علیه السلام و پشتيباني مردم انقلابي ايران، اين انديشه، تحقق عيني يافت و رسماً رهبري نظام اسلامي بر عهده او قرار گرفت. او با رهبريهاي خردمندانه خويش، بحرانهاي شديد و خطرناكي را، يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت. بحرانهايي كه هر يك براي سرنگوني يك نظام كافي بود. او رهبري الهي، بصير، مردمي و با كرامت بود. جامع مهر و قهر بود، و مِهر و غضبش جلوه مهر و غضب الهي.
در اين نوشتار برآنيم تا گوشه اي از رهبريهاي آن فقيه فرزانه را به تصوير كشيده و مهم ترين اصل رهبري امام را مورد كنكاش قرار دهيم. اصلي كه رهبري امام را از ديگر رهبران سياسي دنيا ممتاز مي كند و او را به اوج محبوبيت مي رساند. اين اصل چيزي جز خدامحوري نيست. اصلي كه منشأ و مبدأ همه اصولي است كه رهبران الهي جامعه خود را بدان نظام بخشيده و به مقصد متعالي خود هدايت مي كنند.
اين اصل بر مباني «هستي شناسي» و «انسان شناسي» امام استوار است؛ در نگرش بنيادين امام «توحيد» محور اصلي هستي شناسي است و ريشه و اصل تمام اعتقادات او را در كلّ ابعاد معرفت و انديشه تشكيل مي دهد و همان گونه كه در هستي شناسي توحيد را ملاك قرار داده، در ساير معارف و انديشه ها نيز اين اصل معيار او بوده، بر همين اساس، انديشه مديريتي امام نيز نوعي انديشه توحيدي است و يا به تعبيري، رهبري امام در مديريت نظام، توحيد مدار است؛ چه اينكه خود او اذعان دارد:
«اعتقادات من و همه مسلمين همان مسائلي است كه در قرآن كريم آمده است و يا پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله و پيشوايان بحق بعد از آن حضرت بيان فرموده اند كه ريشه و اصل همه آن عقايد ـ كه مهم ترين و با ارزش ترين اعتقادات ماست ـ اصل توحيد است.
هنگامي كه اين معرفت توحيدي به جهان هستي با گرايش كمال خواهي فطري ضميمه گردد، خدا محوري محصول آن خواهد شد و رفتارها صبغه ای الهي می يابند. و زماني كه خدا محوري امام (كمال خواهي و گرايش به ذات باري تعالي با استناد به شناخت توحيدي) مبناي رفتار رهبري قرار مي گيرد، ايشان را رهبري خدا محور مي گرداند.
مهم ترين و اساسي ترين عامل در موفقيتهاي حضرت امام را مي توان در اطاعت از خدا و تنها براي او رفتار كردن و در يك كلمه «خدا محوري» دانست. امام هيچ تحولي را در غياب خداوند تفسير و تحليل نمي كرد. در پيروزيها همواره قدرت و لطف خدا را يادآور مي شد.
امام بارها اين مضمون را در كلمات خود بر زبان مي آورد و بيان مي كرد: «هر چه هست از خداست.» او همه چيز را از خدا مي دانست؛ هضم در اراده خدا و حلّ در حكم الهي بود. و پيوسته مي فرمود: «انقلاب را خدا پيروز كرد. و خرمشهر را خدا آزاد كرد. دلهاي مردم را خدا جمع كرد.» او همه چيز را از منظر الهي مي ديد و عامل به احكام بود. خداي متعال نيز درهاي رحمت را به روي او باز مي كرد..
امام خميني رحمه الله مظهر و مصداق روشن خدامحوري است، ايشان درون را از شائبه غير خدا پيراسته و تمام جلوه هاي نفساني را كنار زده و با اكسير خدا محوري، ماهيت دانش و كردار خود را دگرگون كرده بود. انجام تكليف الهي برايش مهم بود و هيچ گاه رضاي مخلوق را بر رضاي خالق مقدم نمي داشت. در كردار و گفتارش اخلاص و خدامحوري را سرلوحه قرار داده و همواره بدان سفارش مي كرد:
سعي كنيد كه انگيزه ها، انگيزه هاي الهي باشد. سعي كنيد كه به مردم خودتان، هرجا هستند، به كشور خودتان، هر جا هستند، تزريق كنيد كه انگيزه هايشان الهي باشد.
اتصال با منبع اصلي قدرت، ارتباط با خدا، همه چيز را از او دانستن و همه كار را براي خدا كردن، راز اقتدار، ماندگاري و نفوذ مردان خدا است. سرّ اين نفوذ عجيب كه اين مرد بزرگ در دل توده هاي عظيم مسلمان در كشورهاي مختلف داشت و راز آن؛ از خود عبور كردن، براي خود تلاش نكردن، خدا را ديدن و از او الهام گرفتن و براي او مجاهدت به تمام معنا انجام دادن است. اين ارتباط با خدا و اتّصال با او، در امام سكينه و آرامش به وجود مي آورد. آنجايي كه ديگران وحشت زده مي شدند، او آرام و آنجايي كه ديگران به تزلزل مي افتادند، او قاطع و مصمم بود.
او خدا محور بود و ديگران را نيز توصيه مي كرد كه به خدا اتكا كنند و مي فرمود:
من از همه ملت خودم و از همه شما و از همه ملتهاي مسلمان مي خواهم كه اتكال به خدا بكنيد، در همه كارها اتكال به خدا بكنيد. قدرتها در مقابل قدرت خدا هيچ است. قوه ها در مقابل قوه الهي نابود است، اتكال به خدا بكنيد، غلبه به هر چيز مي كنيد. پيغمبر اسلام با آنكه يك نفر بود، در مقابل همه دشمنها با اتكال به خدا غلبه كرد، بر همه ... براي اينكه اتكالش به خدا بود، جبرئيل امين پشت سرش بود. شما هم اتكال به خدا كنيد تا جبرئيل امين پشت سر شما و با شما همراه باشد.
اگر ما يك روزي اتكاي خودمان را از خدا برداشتيم و روي نفت گذاشتيم يا روي سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز روزي است كه ما رو به شكست خواهيم رفت.
ذكر اين نكته ضروري است كه در اصل خدامحوري همه ارزشهاي اسلامي جمع است. خدامحوري و تكليف گرايي؛ يعني انجام واجبات و ترك محرمات، التزام به بايدها و نبايدهاي شرعي و خلاصه آنكه بر اساس اين اصل است كه رهبر به همه ارزشهاي ديني التزام دارد.




ارسال نظرات