نسل‌هایی که در تداوم حکومت مؤثر هستند

تجمل‌گرايي دولتمردان، حكومت را از درون دچار بحران مي‌كند

در نسل سوم انقلاب دوري از آرمان‌هاي نسل اول بيشتر شده؛ به طوري كه ساده‌زيستي به كلي فراموش گشته و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت مي‌شوند. در چنين وضعيتي حكومت از درون دچار بحران مي‌شود.
کد خبر: ۹۰۴۵۴۴۸
|
۲۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۴

به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي ؛ اين روزها خرج و مخارج عروسي يكي از آقازاده ها بحث برانگيز شده است. همه در گير و دار بحث پيرامون اين عروسي اند. برخي گرفتن چنين عروسي‌هايي و ملحقات آن را امري بديهي مي دانند و حتي واجب. برخي ديگر گرفتن چنين عروسي هايي را مخالف با روح اسلامي، نظام اسلامي و بالتبع منتسبان به جمهوري اسلامي مي دانند.

واقعيت اين است كه بايد زاويه ديدمان را به مسئله عوض كنيم. در اين معنا نه فقط به رد و يا تاييد چنين مسائلي اكتفا كنيم بلكه بايد خواستگاه ها و تبعات چنين موضوعاتي را نيز بررسي كنيم. شايد بايد به اين موضوع بپردازيم كه چرا اصلا چنين طبقاتي در جامعه شكل گرفته اند؟! چرا اين طبقات در جامعه براي امورات روزمره خود هزينه هاي گزافي مي كنند؟! چرا حتما بايد طبقه اي برند بپوشد و هزينه هاي سرسام آوري بابت پوشيدن فلان مارك بپردازد؟!

مك كالسكي از زاويه اي متفاوت به اين موضوع نگريسته است. از نظر وي خاستگاه دنياي مدرن را بايد در ايده‌هاي طبقات متوسط و يا همان بورژواها جست و جو كرد. از نظر وي بورژواها بودند كه بر طبل صنعتي شدن نواختند و دنياي مدرن و پيشرفت هاي اقتصادي آن را رقم زدند. درواقع آزادي و منزلت اجتماعي اين طبقه رونق اقتصادي دنياي مدرن را رقم زده است.

تحليل گران با توجه به تحليل هاي ماركسيستي و وبري، شكل گيري دنياي مدرن و پيشرفت هاي چشم گير اقتصادي را يا كاملا ماترياليستي و يا كاملا ايده آليستي تبيين مي كنند. در اين معنا فردي هم چون ماركس شكل گيري دنياي مدرن را نتيجه فعاليت هاي سودمحورانه سرمايه داران و بهره كشي از كارگران مي دانست.

در دنياي مدرن سود حرف اول را مي زند
از نظر وي در دنياي مدرن سود حرف اول را مي زند و همين سود بود كه در صنعت و سرمايه داري مبناي كار قرار گرفت و پيشرفت هاي تكنولوژيكي فوق العاده اي را ايجاد كرد. وبر در جهتي مخالف ماركس، قدرت انديشه و افكار را تبيين كننده همه چيز مي داند. از نظر وبر انديشه هاي پروتستاني و بالتبع روحيه كارآفريني آنها موجد ذخيره و انباشت ثروت و پيشتازي غرب در انقلاب صنعتي و مدرنيته بود. اما مك كلاسكي ايده جديدي را در راستاي نظريات وبر مطرح مي كند.

بايد پيشرفت دنياي مدرن را ايده آليستي تبيين كرد
از نظر وي بايد پيشرفت دنياي مدرن را نه كاملا ماترياليستي بلكه ايده آليستي تبيين كرد. وي از چيزي به نام منزلت بورژوازي يا همان طبقه متوسط در دنياي مدرن نام مي برد كه شكل گيري پيشرفت هاي اقتصادي را توجيه مي كند. در ادامه بخش هايي از كتاب مك كالسكي را بررسي خواهيم كرد و در انتهاي مقاله نيز با استناد به نظريات ابن خلدون آينده حكومتي را بررسي خواهيم كرد كه توانگري، تجمل خواهي و تن آسايي و سكون در ميان دولت مردان رواج پيدا كرده باشد.

نحوه برخورد مردم با بازارها
"تغییر در نحوه برخورد مردم با بازارها و نوآوری موجب انقلاب صنعتی و سپس دنیای مدرن شد."
مك كالسكي نويسنده كتاب منزلت بوژوازي عوامل موثر در پيشرفت اقتصادي غرب را گسترش تجارت آزاد، حق مالكيت، انباشت سرمايه، تجارت خارجي يا شكل گيري نهادهاي سياسي و اقتصادي نمي داند. از نظر وي اين دلايل نمي توانند رونق و پيشرفت اقتصادي اي را توجيه كنند كه در طول تاريخ بي سابقه بوده است.

مک کلاسکی سایر توضیحات بالقوه را بررسی می‌کند و نتیجه می گیرد: نه تجارت برده و نه امپریالیسم، نه عوامل جغرافیایی و نه بهبود حمل و نقل؛ هیچ کدام به اندازه کافی قدرت توضیحی برای چنین تغییر چشمگیر ایفا نمی کنند. پس چه چیزی پس از آن موجب انقلاب صنعتی و در نتیجه رشد اقتصادی مدرن شد؟ وي در پاسخ به اين سوال كه چه چیزی افزایش بی سابقه درآمد سرانه جهان از سال 1800 را، توضیح می دهد؟ موضوع نسبتا جديدي را مطرح مي كند.

عامل افزایش بی‌سابقه درآمد سرانه جهان
وي تغيير ايده‌ها و نگرش ها را به ميان مي كشد. چراكه در اين دوره همگان شاهد تغييري در دیدگاه مردم بودند. در اين دوره طبقه متوسط جديدي در ميان ساير طبقات شكل گرفت و بالتبع شكل گيري اين طبقه ديدگاه هاي مردم در ارتباط با اين طبقه جديد و گروه هايش هم چون: تجار، کارآفرینان و بازرگانان تغيير يافت.

اقدامات مبتكرانه اقتصادي، مولد انقلاب صنعتي و دنياي مدرن
در اين زمان بود كه نگاه مردم به اين طبقه تحسين برانگيز و ستايش آميز شد. مردم كارآفريني و ثروت آفريني و كوشش آنها را تحسين مي كردند. اين طبقه به مرور توانايي و انگيزه هاي مالي و اجتماعي خوبي پيدا كردند و دست به اقدامات نوآورانه بيشتر و بيشتري زدند. در واقع از نظر مك كالسكي اقدامات مبتكرانه اقتصادي اين طبقه جديد همراه با تغيير نگرش مردم به اين طبقه، مولد انقلاب صنعتي و دنياي مدرن بوده است. (1)

اگر بخواهيم نظريات كساني هم چون مك كالسكي را مبناي تحليل هاي خود قرار دهيم بايد هم چون نئوليبرال ها از بورژوازي سنتي و وارثان آنها: تجار و كارآفرين و دلالان و .... متشكر باشيم كه با به كار انداختن نبوغ و استعداد خود زمينه هاي بروز صنعتي شدن را فراهم ساختند و اكنون نيز زمينه را براي فعاليت هاي آنها فراهم كنيم تا بتوانند پيش بتازند و بر رفاه دنياي مدرن بيافزايند.

هرچند نمي توان منكر تلاش هاي آنها شد اما بايد به اين موضوع نيز توجه كرد كه اكنون چنين طبقاتي و وارثان آنها چه جايگاهي در جوامع دارند و بعضا چگونه جوامع را از اهداف اصلي شان دور مي كنند. اين موضوع نه تنها در مورد انقلاب صنعتي بلكه در مورد انقلاب اسلامي ايران نيز صدق مي كند.

جایگاه طبقه بورژوايي در انقلاب صنعتي
طبقه بورژوايي كه در انقلاب صنعتي حكم موتور محركه را داشتند؛ اكنون به رهبري نئوليبرال ها مسير مدرنيته را به كلي عوض كرده و عملا انقلاب را در خدمت منافع طبقاتي خود محصور كرده اند و فقرا را روز به روز فقيرتر و محيط زيست را خراب تر و .... كرده اند.

واقعيت امر آن است كه اين طبقات جديد در عين آن كه پيشرفت هاي اقتصادي را براي كشورها به ارمغان مي آورند، به مرور زمان زمينه انحطاط اخلاقي و بعضا اقتصادي جوامع را فراهم مي كنند. در ابتداي امر كارآفرينان و تجار و ثروتمندان دست به اقدامات نوآورانه مي زنند و اوضاع اقتصادي را بهبود مي بخشند. اما همين كه ثروت آنها به فرزندانشان انتقال مي يابد از نوآوري و ابتكار انها كم شده و به مرور بر تن آسايي و سكون انها افزوده مي شود.

به مرور طبقه اي كارآفرين و تاجر به طبقه اي تن پرور تبديل مي شود. طبقه اي كه ديگر اثري از تلاش و نوآوري هاي اقتصادي در آنها نمي بينيم بلكه به طبقه مصرف كننده ايي تبديل خواهند شد كه دنبال تجمل اند و ارزش هاي را كه قبل از انقلاب صنعتي و نزد پدران شان جايگاه ويژه اي داشتند به ورطه نابودي مي كشانند.

عمر طبيعي حكومت‌ها سه نسل است
ابن خلدون در نظريه نسل هاي خود به تفصيل اين موضوع را بررسي مي كند. ابن خلدون عمر طبيعي حكومت ها را سه نسل مي داند؛ نسل اول نخستين نسلي است كه در تشكيل دولت موثر بوده است. اين نسل زندگي ساده اي داشته و از لحاظ مالي در تنگا به سر مي برند. از نظر ابن خلون اين نسل شجاع و دلاور و مايه بيم دشمنان اند.

نسل دوم در شرايط جديد يعني كشورداري و ناز و نعمت حاصل از آن قرار مي گيرند. اين شرايط و نتايج موجب مي شود؛ شيوه زندگي آن ها از تنگي به فراخي سير كند و در ميان آن ها مطلق خواهي و استبداد ظاهر شود. با اين وصف از آنجا كه اين نسل با نسل اول در ارتباط بوده است؛ بعضي از ويژگي هاي رفتاري، منش زندگي و ملكات اخلاقي نسل اول هنوز در آن ها باقي است و به همين دليل اين نسل آرزو مي كند كه اوضاع و احوالي كه در نسل نخستين بوده بارديگر بازگردد.

در نسل سوم دوري از آرمان هاي نسل اول بيشتر مي شود. به طوري كه ساده زيستي به كلي فراموش گشته و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت مي شوند. در چنين وضعيتي دولت از درون دچار بحران شده؛ در نتيجه زمينه انقراض آن فراهم مي گردد. آمادگي شرايط دروني و وجود مدعي از بيرون سبب انقراض مي شود. اما اگر مدعي وجود نداشته باشد دولت با شرايط نسل سوم به حيات سياسي خود ادامه مي دهد. (2)

شايد نتوان به طور كامل نظريه ابن خلدون را با انقلاب ايران و نسل هاي بعدي مقايسه كرد. اما در اين ميان نقاط مشتركي نيز وجود دارد. مثلا بايد حواسمان را جمع كنيم كه با دور شدن از سالهاي شكل گيري انقلاب اسلامي؛ انديشه هاي انقلابي در ما افول نكند. افول انديشه هاي انقلابي در روسا و حاكمان به نحو بارزي مردم عادي را از انديشه هاي انقلابي دور مي كند و انقلاب را به ورطه نابودي مي كشاند. تجمل و تن آسايي و سكون دولتمردان، مردم را دلسرد مي كند و پاي آنها را براي ايستادگي در مقابل زورگويي هاي خارجي سست مي كند.

پی نوشت:
1. Bourgeois Dignity": The Idea that Created the Modern World، Luis Pablo de la Horra، Fee.org
2. پيدايش نظريه هاي جامعه شناسي، غلامرضا جمشيدي ها، انتشارات دانشگاه تهران

منبع : تبيان

ارسال نظرات