خبرهای داغ:
یادداشت/ محمدسعید قادری
انگار هنوز صدای گریه‌ی مادرای یمنی توی گوشمه. اصلاً انگار منم توی اون اتوبوس بودم. بد جوری دلم گرفته هنوز یادم نرفته بوی خون وپوست و گوشت‌های به هم چسبیده بچه‌های کوچولویی که هیچ گناهی ندارن و از دنیای کودکانه خودشون جز محبت نمی‌خوان.
کد خبر: ۹۰۴۶۰۵۳
|
۲۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۲
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از قم، محمدسعید قادری در یادداشتی به حمله موشکی به اتوبوس دانش آموزان و شهادت مظلومانه آنان پرداخته است:
از یمن بنویسیم...
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم یه حس عجیبی دارم، یه حسی که بهم میگه پس چرا تموم نمیشه همش خونریزی همش جنایت، همه چی خاکستری یا اصلا بهتره بگم همه چیز سیاه سیاه.
انگار هنوز صدای گریه‌ی مادرای یمنی توی گوشم اصلاً انگار منم توی اون اتوبوس بودم. بد جوری دلم گرفته هنوز یادم نرفته بوی خون وپوست و گوشت‌های به هم چسبیده بچه‌های کوچولویی که هیچ گناهی ندارن و از دنیای کودکانه خودشون جز محبت نمی‌خوان.
دلم برای مادر‌های میسوزه که چشم انتظار بچه مدرسه‌ای هاشون بودن تا بیان خونه و از بازی گوشی‌ها و شیطنت‌های توی مدرسه بگن مخصوصا خندیدن‌های از ته دلشون.
هر کاری می‌کنم نمیتونم درک کنم که چقدر غصه دارن مادرایی که جگرگوشه هاشون اینطوری تحویل گرفتن.
اما یه چیزی خوب میفهمم، اونم درد، آره درد، درد بی عدالتی، درد ظلم، درد خفقان، درد همه آدمایی که توی خونه خودشون حریف مزدور‌های بی همه چیز سعودی نمی‌شن، حیوون‌های انسان نمایی که اسم خودشون رو گذاشتن مسلمون، عرب‌های غرب زده‌ای که همه هیکلشون آمریکایی حتی خیلی هاشون دیگه از سمت پدری عرب نیستن.
نمیدونم چی شد که تصمیم به نوشتن گرفتم شاید فکر اینکه الان خانواده‌های داغدار یمنی چه حالی دارن منو وادار به نوشتن کرده باشه شایدم دلیلش طعنه زدن به قلم کسانی بود که همه چیزشون فروختن شرفشون، شهامتشون، عدالتشون، روحیه انقلابی و حتی خودشون.
اما خوش به حال اونایی که صداشون بلند و دستشون بازه، همه اونایی که سلاحشون قلم امروز باید شروع کنن اگرچه امروز هم خیلی خیلی دیر شده، ولی خب حکایت الان ما حکایت تازگی ماهی.
هر کدومتون که میتونید و دغدغه دارید از یمن بنویسید از هوای دلگیر این روزای یمن از آسمان پرهیاهو، از چشم‌های مادرانی که مثل عقیق معروفش خون آلوده بنویسید.
(ای که دستت می‌رسد کاری بکن)
از یمن بنویسیم...
ارسال نظرات