روضه نخوانده، گریه کن!گریه کن ‌ای فرزند آدم که مناسبات حیوانات در جنگل،انسانی‌تر به نظر می‌رسد!رئیس سازمان ملل خرس گنده است که در قبال جنایات سعودی در یمن و این همه کودکی که کشت،هیچ معلوم نشد کجا را محکوم کرد!
کد خبر: ۹۰۴۶۹۰۰
|
۲۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۱

به گزارش خبرگزاری بسیج، روضه نخوانده، گریه کن! گریه کن ‌ای فرزند آدم که مناسبات حیوانات در جنگل، انسانی‌تر به نظر می‌رسد! رئیس سازمان ملل یک خرس گنده است که در قبال جنایات سعودی در یمن و این همه کودکی که کشت، هیچ معلوم نشد کجا را محکوم کرد! فقط محکوم کرد! شاید منظورش حق تنفس بچه‌های صعده است! خوب بخوابی یونیسف! و آنقدر عمیق که دیگر بلند نشوی! ما را همان به که نجوا کنیم با آخرین رسول خدا که حتی به بچه‌ها هم زودتر سلام می‌داد! الا ‌ای محمد! از فرزندان اویس قرنی، بوی مظلومیت می‌آید! بوی خون! بوی خون دل! نه حال قبله اول خوش است و نه حال مسجدالحرام! سایه این همه لات سعودی و این همه عزای عمودی چه می‌کند بر سر کعبه؟! گویا خانه‌ای که ابراهیم بنا نهاد، هیچ ارزشی و هیچ حرمتی برای یونسکو ندارد! یونسکو! یونیسف! سازمان ملل! جمع کنید بساط‌تان را! خوش به حال حیوانات که شورای امنیت ندارند! آمریکا از عربستان خواسته که درباره حادثه استان صعده یمن، تحقیق کند! خخخخخ! مثل این می‌ماند که پرونده‌ گلوی بریده علی‌اصغر را بسپری دست حرمله! آن وقت اینجا جماعتی گارد می‌گیرند علیه شعار «مرگ بر آمریکا»! آمریکای هیروشیما! آمریکای ناکازاکی! آمریکای 28 مرداد! آمریکا هنوز هم آمریکای پری‌بلنده‌هاست! و آمریکای شعبان‌بی‌مخ‌هاست! همان‌ها که توهم زده‌اند آمریکا دنبال جلوگیری از اشاعه بمب اتم است! و مظهر دفاع از حکومت‌های مردم‌سالار! و لابد مثل حکومت آل‌سعود! هر چقدر هم آل‌سعود در یمن، آدم بکشد، باز زنجیره‌ای‌ها انگار نه انگار! شمع این جماعت، فقط برای بنی‌آدم ایفل‌نشین، روشن است! ذیل شعارک «نه غزه، نه لبنان» به جمهوری اسلامی می‌گویند «چرا به فکر مردم منطقه‌ای؟!» اما گرد پاسارگاد می‌چرخند، چون معتقدند کورش به فکر مردم منطقه زمان خود بود! و هیچ نمی‌گویند بابل و بخت‌النصر، چه ربطی داشت به ما؟! واقعا با چه کسانی این جمعیت را به هم زده‌ایم؟! نه حالا فقط در ایران! کل دنیا را می‌گویم! آنی فرض کن یک‌هزارم واقعه این سالیان یمن، در پاریس رخ داده بود! یا در نیویورک! دنیا که نیست؛ قلعه حیوانات است! خیلی دنیای خوبی داریم، دنیای مجازی هم به آن اضافه شده! دنیای حرف‌های کیلویی! دنیای ندانسته حرف زدن! دنیای بی‌حساب و کتاب! از سویی خواهان اجرای عدالت هستیم و از سویی اندک التزامی به الفبای عدل و داد نداریم! و حتی یک نامه کاملا ضروری را هم به سخره می‌گیریم! یا قاطی می‌کنیم عدالت‌خواهی را با مسائل خاله‌زنک! و بی‌هیچ پروایی، آبرو می‌بریم! و همین طور الکی، حکم صادر می‌کنیم! حرف مردم را می‌بینیم لیکن خواسته خدا را نه! «مردم چه می‌گویند» را می‌بینیم اما «خدا چه می‌خواهد» را نه! گمانم قبرستان فهم و شعور و معرفت شده این مجازستان! و هرچه کیلویی‌تر حرف بزنی، بیشتر دل می‌بری! و بیشتر لایک می‌خوری! سلمنا! این همان آخرالزمان است! بر و بحر را کم فساد گرفته، مجازی را هم با «فساد سخن» پر کرده‌ایم! و همه هم متلک‌پران شده‌ایم؛ «مبارزه با فساد که نامه نمی‌خواست!» یک چیزی یاد گرفته‌ایم و وهم برمان داشته هیچ استثنایی و شرایط ویژه‌ای ندارد! عین آب خوردن، تهمت فلان منحرف و بهتان بهمان فتنه‌گر را علیه مجریان عدالت، تکرار می‌کنیم! حکم‌مان هم همیشه در جیب‌مان است! گویی دادگاهیم! گویی پرونده‌ها زیر دست ما دارد مطالعه می‌شود! مضحک است! مجازستان، هم ما را نویسنده کرد و هم قاضی! و این وسط اگر یکی بیاید و بگوید «چنین جماعتی لایق تحقق عدالت نیستند» چقدر می‌توان به این سخن خرده گرفت؟! آن از کودک‌کشی در یمن و این هم از فهم‌کشی خودمان در یمین و یسار مجازستان! معذرت می‌خواهم ولی رسما در جاهلیت به سر می‌بریم! و زنده به گور می‌کنیم مرتب وجدان خود را، با آبکی‌ترین و سطحی‌ترین و عجولانه‌ترین قضاوت‌های ممکن! نه! طغیان فقط طغیان فرعون علیه موسی نبود! ما نیز طغیان‌گر علیه خدا هستیم، اگر فکر کنیم حساب و کتاب آخرت، برای همه هست، الا خودمان! البته که ان‌شاءالله این اعتقاد را نداریم اما فعل‌مان و قول‌مان جوری باری به هر جهت است که گویی یادمان رفته یوم‌العیار قیامت را!
برگرد‌ ای آموزگار غایب از نظر، که دور از چشم شما، هیچ تعریفی ندارد حال روزگار! ما اعتراف می‌کنیم به خطاهای خود! ما فرزندان خوبی برای آدم نبوده‌ایم و الا این سازمان ملل‌مان نمی‌شد! حتم دارم دل یونسکو برای کعبه و قدس نمی‌سوزد! حتم دارم یونیسف با مدد از خیمه‌شب‌بازی سلبریتی‌ها، مشغول کاسبی با شیرخواره‌هاست! حتم دارم شورای امنیت، به فکر امنیت ابنای آدم نیست! و حتم دارم ملل را سازمان دیگری لازم است! دروغ گفتیم! اعتراف می‌کنیم! یوسف را اصلا گرگ نخورده! خودمان نابرادری کردیم! خودمان انداختیمش در چاه! و حالا پشیمان هستیم که چرا با وجود این همه اولاد آدم، علی باید نجوا با چاه کند! خدایا! باز هم به معجزه تو نیاز داریم!

یادداشت وطن امروز/ حسین قدیانی

ارسال نظرات