گفتگو با خانواده شهید کرم ویسه:
جادههای پر پیچ و خم استان کردستان را به مقصد روستای دیرموله منزل پدری شهید قانع کرم ویسه پشت سر گذاشتیم منزلی که چشمان آن شهید بزرگوار در آن به جهان گشوده شد و کودکی خود را در آن گذراند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان، جادههای پر پیچ و خم استان کردستان را به مقصد روستای دیرموله منزل پدری شهید قانع کرم ویسه پشت سر گذاشتیم منزلی که چشمان آن شهید بزرگوار در آن به جهان گشوده شد و کودکی خود را در آن گذراند.
قامت بلند درختان سبز پوش و استواری کوههای همیشه پا بر جای دیرموله خبر از بزرگ مردی میداد که با نام نیک و یادی گرامی شجاعانه جان داد، اما خاک نداد.
شهید قانع کرم ویسه یکی از ۱۱ تن شهید روستای مرزی دری مریوان بود که در درگیری با ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
به نزدیکی خانه شهید که رسیدیم سکوت حاکم بر خانه و سیاه پوش بودن اهل خانه حکایت از عزیز از دست رفتهای میکرد که یاد و خاطره اش برای همیشه در ذهن یک ملت و تاریخش به یادگار خواهد ماند.
مادر شهید قانع عکسهای به یادگار مانده پسرش را در فضای خانه جوری چیده بود که انگار میخواست به هر سو که مینگرد به یاد عزیز از دست رفته اش باشد، باشد که هرگز او را فراموش نکند.
مادر شهید ما را به شنیدن خاطرات کودکی شهید قانع دعوت کرد او میگفت: فرزندش که پسر بزرگ او نیز بود را با رنج و مشقت زیادی بزرگ کرده بود تا در پیری عصای دست پدر و جوانمردیش افتخاری برای مادر باشد.
مادر شهید میگوید؛ شهید قانع روزهای کودکیش را تا پنجم ابتدایی در همین روستا گذراند و بعد از آن برای ادامه تحصیل به شهر سنندج عزیمت کرد تا با ادامه تحصیلش بتواند به آب و خاکش خدمت کرده باشد.
مادر شهید میگوید: شهید قانع آرزوی خدمت در نظام جمهوری اسلامی را داشت و با پیوستن به لشکر مخلص بسیج خدمت به مردم کشورش در روستاهای مرزی کردستان آغاز کرد.
با دیدن پدر شهید متوجه این بیت شعر شدم که این چنین میسُراید که رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون، رنگ رخساری که خبر از دلتنگی پدر در فراق پسر از دست رفته اش میداد.
پدر شهید از اخلاق نیکوی شهید در میان خانواده، اقوام، و آشنایان برایمان تعریف کرد وی میگفت: همیشه ودر همه جا لبخند بر لب داشت و یکی از اخلاقای نیکوی شهید این بود که همیشه پایینتر از همه مینشست و همیشه به همه نیکی میکرد.
بغض در گلو شکسته پدر شهید و اشک حلقه زده در چشمانش توان به دست داشتن قلم در دستانم را گرفت، وی را به آرامش دعوت کردم، اما او میگفت با از دست دادن پسرش دیگر آرامش برایم معنا نخواهد داشت.
ژاله خواهر شهید در ادامه صحبتهای پدر میگوید: برادر شهیدم از لحاظ اخلاق و گفتار و کردار برای همه الگو بود چرا که شهید قانع همیشه از ما میخواست که برای رضای خدا و بدون هیچ چشم داشتی به همه نیکی کنیم.
پدر شهید قانع از ویژگیهای بارز شهید برایمان تعریف میکند میگوید شهید قانع همیشه با اخلاق نیکو برای همه الگو بود و از نزدیکترین دوستان من جدای از پدر فرزندیمان بود وهمیشه برای من به مانند یک تکیه گاه بود.
تسبیح سفید مادر شهید و ذکر برلبانش مرا متوجه او کرد مادر شهید میگوید بعد از رفتن شهید تنها ذکر خدا مرا آرام میکند.
وی میگوید به هر کجا که مینگرم پسرم را میبینم.
پدر شهید قانع میگوید خیلی سخت است که پدر باشی و داغ فرزندت راببینی میگوید با شنیدن خبر از دست دادن فرزندم نای راه رفتن را از دست دادم، اما خوشحالم که شهید قانع به آرزویش که همان شهادت بود رسید.
پدر شهید قانع با نشان دادن آخرین دست نوشته به یادگار مانده از فرزندش مرا به پایان این گزارش قانع کرد.
شهدا شرمنده ایم ...
خداوندا گفته بودی فردا جهنم است پس چرا من امروز میسوزم.
انتهای پیام/۷۷۲۷
قامت بلند درختان سبز پوش و استواری کوههای همیشه پا بر جای دیرموله خبر از بزرگ مردی میداد که با نام نیک و یادی گرامی شجاعانه جان داد، اما خاک نداد.
شهید قانع کرم ویسه یکی از ۱۱ تن شهید روستای مرزی دری مریوان بود که در درگیری با ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
به نزدیکی خانه شهید که رسیدیم سکوت حاکم بر خانه و سیاه پوش بودن اهل خانه حکایت از عزیز از دست رفتهای میکرد که یاد و خاطره اش برای همیشه در ذهن یک ملت و تاریخش به یادگار خواهد ماند.
مادر شهید قانع عکسهای به یادگار مانده پسرش را در فضای خانه جوری چیده بود که انگار میخواست به هر سو که مینگرد به یاد عزیز از دست رفته اش باشد، باشد که هرگز او را فراموش نکند.
مادر شهید ما را به شنیدن خاطرات کودکی شهید قانع دعوت کرد او میگفت: فرزندش که پسر بزرگ او نیز بود را با رنج و مشقت زیادی بزرگ کرده بود تا در پیری عصای دست پدر و جوانمردیش افتخاری برای مادر باشد.
مادر شهید میگوید؛ شهید قانع روزهای کودکیش را تا پنجم ابتدایی در همین روستا گذراند و بعد از آن برای ادامه تحصیل به شهر سنندج عزیمت کرد تا با ادامه تحصیلش بتواند به آب و خاکش خدمت کرده باشد.
مادر شهید میگوید: شهید قانع آرزوی خدمت در نظام جمهوری اسلامی را داشت و با پیوستن به لشکر مخلص بسیج خدمت به مردم کشورش در روستاهای مرزی کردستان آغاز کرد.
با دیدن پدر شهید متوجه این بیت شعر شدم که این چنین میسُراید که رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون، رنگ رخساری که خبر از دلتنگی پدر در فراق پسر از دست رفته اش میداد.
پدر شهید از اخلاق نیکوی شهید در میان خانواده، اقوام، و آشنایان برایمان تعریف کرد وی میگفت: همیشه ودر همه جا لبخند بر لب داشت و یکی از اخلاقای نیکوی شهید این بود که همیشه پایینتر از همه مینشست و همیشه به همه نیکی میکرد.
بغض در گلو شکسته پدر شهید و اشک حلقه زده در چشمانش توان به دست داشتن قلم در دستانم را گرفت، وی را به آرامش دعوت کردم، اما او میگفت با از دست دادن پسرش دیگر آرامش برایم معنا نخواهد داشت.
ژاله خواهر شهید در ادامه صحبتهای پدر میگوید: برادر شهیدم از لحاظ اخلاق و گفتار و کردار برای همه الگو بود چرا که شهید قانع همیشه از ما میخواست که برای رضای خدا و بدون هیچ چشم داشتی به همه نیکی کنیم.
پدر شهید قانع از ویژگیهای بارز شهید برایمان تعریف میکند میگوید شهید قانع همیشه با اخلاق نیکو برای همه الگو بود و از نزدیکترین دوستان من جدای از پدر فرزندیمان بود وهمیشه برای من به مانند یک تکیه گاه بود.
تسبیح سفید مادر شهید و ذکر برلبانش مرا متوجه او کرد مادر شهید میگوید بعد از رفتن شهید تنها ذکر خدا مرا آرام میکند.
وی میگوید به هر کجا که مینگرم پسرم را میبینم.
پدر شهید قانع میگوید خیلی سخت است که پدر باشی و داغ فرزندت راببینی میگوید با شنیدن خبر از دست دادن فرزندم نای راه رفتن را از دست دادم، اما خوشحالم که شهید قانع به آرزویش که همان شهادت بود رسید.
پدر شهید قانع با نشان دادن آخرین دست نوشته به یادگار مانده از فرزندش مرا به پایان این گزارش قانع کرد.
شهدا شرمنده ایم ...
خداوندا گفته بودی فردا جهنم است پس چرا من امروز میسوزم.
انتهای پیام/۷۷۲۷
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار