خبرهای داغ:
یکی از بازو‌های پیش برنده رواج همجنس گرایی به خصوص در میان زنان جنبش‌های فمنیستی است و اصولا یکی از شاخه‌های فمنیسم لزبین فمنیسم است که پیروان خود را به مسیر همجنسگرایی می‌کشاند.
کد خبر: ۹۰۸۷۶۰۲
|
۱۷ آذر ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۲
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،جنبش همجنس‌گرایی که در سال‌های دهه ۷۰ میلادی در آمریکا شروع شد با حمایت علنی جریانی خاص تا بدانجا رشد یافته که میزان اختیارات و نفوذ گروه‌های حامی منافع همجنس‌گرایی در برخی جوامع و محیط‌ها از اقلیت به اکثریت تغییر یافته است. نخستین کشور‌هایی که این معضل را به رسمیت شناختند و ازدواج همجنس گرایان را ثبت رسمی کردند کشور‌های اسکانیدیناوی بودند، اما به مرور این جنبش به سایر کشور‌های دنیا هم راه یافت و حالا پذیرش همجنس گرایی در کشوری آسیایی و سنتی همچون هندوستان آنچنان برای جریان پشت پرده این ماجرا موفقیت به شمار می‌رود که یکی از اخبار اصلی جریان‌های اصلی خبری را به خود اختصاص می‌دهد. اما ببینم جریان پشت پرده تضعیف و اضمحلال نهاد خانواده چه کسانی هستند و این ماجرا را از چه مسیر‌هایی پیگیری می‌کنند.
پوشش رسانه‌ای گسترده ماجرای آزادی همجنس گرایی در هندوستان از سوی خبرگزاری‌های جریان اصلی خبر یا همان شاهرگ‌های امپراطوری رسانه‌ای رژیم صهیونیستی خود بخشی از سناریوی تلاش برای نابودی نهاد خانواده را به تصویر می‌کشد. این جریان را به شکلی آشکارتر می‌توان در گزارش‌های این شبکه‌ها درباره آزادی‌ها و حقوق همجنس گرایان در دیگر کشور‌ها متوجه شد به خصوص اینکه یکی از چالش‌های حقوقی که به ایران وارد می‌شود نیز در محور حقوق همجنس گرایان است!
هالیوود یکی از بازو‌های تبلیغ برای همجنس گرایی است و حالا با آزادی همجنس گرایی در هند بالیوود هم عملا در خدمت این جنبش در می‌آید. اینرا می‌توان از واکنش برخی تهیه کنندگان و بازیگران بالیوود از جمله «کرن جوهر، سونم کپور، فرحان اختر، پریتی زنتا، ادیتی راو، و...» متوجه شد که با خوشایند خواندن این حکم از دادگاه عالی هند تشکر کردند.
در این میان، اما یکی از بازو‌های پیش برنده رواج همجنس گرایی به خصوص در میان زنان جنبش‌های فمنیستی است و اصولا یکی از شاخه‌های فمنیسم لزبین فمنیسم است که پیروان خود را به مسیر همجنسگرایی می‌کشاند.
 
لزبین فمنیسم
بر مبنای نظریه لزبین فمینیسم، عمده‌ترین ستم مردان علیه زنان در روابط جنسی نابرابر زن و مرد است و همجنس‌گرایی زنان، آزادی جنسی آنان و رهایی از تقیدات خانواده، تنها راه رهایی آن‌ها از این ستم جنسی است.
لزبین فمینیسم ایدئولوژی خاصی را در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی در آمریکا، انگلیس و کانادا ایجاد نمود. این نگرش خود را نظامی مقاوم در برابر پدرسالاری، دگرجنس‌خواهی و تسلط مردان می‌دانست که به سرعت بر رفتار، نحوه لباس پوشیدن و تیپ‌های ظاهری زنان تأثیر گذاشت.
در تـاریخ باستان همجنس‌گرایی زنان نیز به ندرت گزارش گردیده و فقط چند مورد استثنایی در اساطیر هندی و یونانی ملاحظه می‌شود. واژه لزبینیسم نیز از نام جزیره‌ای در یونان قدیم به نام لیزبوساقتباس شده است که افراد این جزیره همجنس‌گرا بوده‌اند. همجنس‌گرایی تا آغاز قرن ۱۸ میلادی تقریباً در تمامی جوامع مختلف بشری امری مذموم و غیرطبیعی بوده و در تمامی مذاهب الهی از آن به عنوان گناه کبیره و امری شنیع یاد شده است.
حتی به رغم تلاش‌های صهیونیسم جهانی به منظور جذب افراد به یهودیت صهیونیستی و تحریف دین یهود و کتب و منابع آن جهت مشروعیت بخشیدن به همجنس‌گرایی و لزبینیسم در نص صریح تورات، همجنس‌گرایی حرام است. در مسحییت نیز پروتستان‌ها به عنوان اصول‌گراترین فرقه مسیحیت و کاتولیک‌ها به عنوان بزرگترین مخالفان همجنس‌گرایان بوده و هستند، چنانچه پاپ ژان پل دوّم بار‌ها و بار‌ها ازدواج همجنس‌گرایان را مطرود دانسته و پاپ بندیکت شانزدهم نیز در سیاست‌های جدید واتیکان براین موضع تأکید نموده است.
پاپ ژان پل دوّم رهبر پیشین کاتولیک‌های جهان در مصاحبه‌ای با روزنامه سان دی هرالد چنین اظهار می‌دارد: «فمینیسم بنیان خانواده را تضعیف و همجنس‌گرایی را رواج می‌دهد». طبق نظر پاپ، فمینیسم تهدیدی علیه بنیاد خانواده است و می‌کوشد برای کسب حقوق برابر زنان و مردان، زمینه ازدواج همجنس‌گرایان را فراهم نماید. پاپ ژان پل دوّم براین باور بود که بی‌اهمیت جلوه دادن تفاوت بین زنان و مردان عواقب وحشتناکی به همراه دارد. وی فمینیست‌های رادیکال را از مخالفین کتاب مقدس قلمداد می‌کند.
در قرآن و کلیه متون اسلامی (شیعه و سنی) همجنس‌گرایی فعل حرام و مستحق مجازات است. در قرآن‌کریم داستان حضرت لوط (ع) به عنوان نمونه‌ای از غضب الهی برگناهکاران و همجنس‌گرایان مطرح شده است. در این متون دینی وطی زن با زن دیگر (هم‌بستری آنان) سحق یا مساحقه نامیده می‌شود که در احکام اسلامی به‌عنوان جرم بوده و مجازات آن حد شرعی و تکرار آن تا ۳ بار با مجازات مرگ همراه است.
 
علل همجنس‌گرایی زنان
مهم‌ترین علت گرایشات هم‌جنس‌گرایانه زنان برخاسته از مسائل روانی و اشکالات هویت جنسی است. از سوی دیگر بر خلاف ادعای همجنس گرایان هیچ انسانی با ژن همجنس‌گرایی به دنیا نمی‌آید. دو تن از برجسته‌ترین روانپزشکان دانشگاه کلمبیا، فریدمن و داونی اعلام نمودند: «نظریه ژنتیکی بودن همجنس‌گرایی با هیچ شواهد و قرائنی همراه نیست». سیمون لی‌وی نیز که سال‌ها در دانشگاه کلمبیا به مطالعاتی درخصوص هیپوتالاموس مغز پرداخته اظهار می‌دارد: «این مهم است که تأکید کنم من هیچ نشانه‌ای را که نشان دهد شخصی همجنس‌گرا به دنیا می‌آید در هیپوتالاموس مغز پیدا نکردم».
تبلیغاتی که نحله‌های گوناگون فمینیسم برای رهایی زنان از ستم‌گری مردان و قیود زندگی خانوادگی انجام می‌دهند، فضایی را به‌وجود آورد که بسیاری از زنان، لزبینیسم را تنها راه پایان دادن به نقش‌های کلیشه‌ای دانستند تا آنجا که تی‌گریس اتکینسن، از لزبین فمینیست‌های معروف معاصر می‌گوید: «فمینیسم یک نظریه و لزبینیسم کاربرد آن است»؛ تحت تأثیر این فضا، بسیاری از زنان که هیچ تمایلی به همجنس خود نداشتند، جهت حمایت از فمینیسم به همجنس‌گرایی روی آوردند و به اختلالاتی، چون عقده حقارت و افسردگی ناشی از پشیمانی شدید گرفتار شدند، به عنوان مثال بررسی‌های سال ۱۹۸۵ نشان داد ۳۰ درصد لزبین‌ها پس از ۳۵ سالگی رو به جنس مخالف می‌آورند و ۴۵ درصد از آنان نیز قبل از همجنس‌گرایی، ازدواج کرده بودند و ۲۰ درصد لزبین‌ها نیز کمتر از ۳ سال با هم زندگی می‌کنند. بر اساس این مطالعات می‌توان چنین نتیجه گرفت که بسیاری از زنان علی‌رغم میل باطنی خود و تحت تأثیر تبلیغات فمینیستی، گرایش‌های مقطعی خاصی پیدا می‌کنند، امّا در نهایت به نادرستی و عدم‌تطابق الگو‌های ارائه شده جدید با فطرت و روحیات خود، پی‌خواهند برد.
 
دوستی فمنیسم و لزبینسیم
در دهه ۶۰ میلادی لزبینیسم به‌صورت گروهی اجتماعی پدیدار شد که به تعبیر خودشان آزادی از ستم مردانه و قیود‌های اخلاقی را مطرح می‌نمود. در ابتدا جریانات اصلی فمینیسم در آغاز از پذیرش این نظریه خودداری می‌کردند و لزبین‌ها نتوانسته بودند در بدنه فمینیسم جایگاهی برای خود بیابند، اما در سال ۱۹۷۰ بتی فریدان [۳۵]رئیس سازمان ملی زنان آمریکا [۳۶](NOW) از پرداختن به مسئله لزبین‌ها در کارپایه‌های عمل سازمان ملی زنان حمایت نمود و در سال ۱۹۷۱ اعضای سازمان نیز بر قانونی شدن لزبینیسم رأی دادند. پس از این تاریخ نحله فکری رادیکال فمینیسم شکل گرفت و اولین اعلامیه خود، تحت عنوان «زنان، زنان را به رسمیت شناختند» منتشر ساخت. این اعلامیه اولین ساختار سیاسی لزبین فمینیسم بود. در اواسط دهه ۷۰ میلادی لزبین فمینیسم به یکی از ارکان و بازو‌های مؤثر فمینیسم تبدیل شد. در این شرایط لزبینیسم، سیاست‌های خود را در فمینیسم رادیکال نمود عینی بخشید. فمینیست‌های رادیکال به جای مبارزه با نظام‌های اجتماعی، احقاق حقوق زنان و شرکت در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، توجه خود را به مبارزه علیه برتری مردان و پدرسالاری و نفی هر گونه تفاوت و تلاش برای برقراری تساوی جنسیتی معطوف کردند.
لزبین فمینیست‌ها که تحت تأثیر تفکرات رادیکالی فعالیت‌های شدیدی را آغاز کرده بودند، همواره مردان را به عنوان منبع ظلم و ستم علیه زنان قلمداد می‌کردند و ریشه‌های تبعیض علیه زنان را تسلط مردان بر زنان چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی می‌دانستند.
آدرنه ریچ از فمینیست‌های رادیکال دهه ۸۰ نقش مادری را یکی از موانع پیشرفت زنان دانسته و مردان را موجوداتی خودخواه معرفی می‌کند که تنها به بهره‌برداری جنسی از زنان می‌اندیشند. وی هر گونه تلاش برای ایجاد تعادل در روابط زن و مرد را محکوم به شکست می‌داند.
از نظر فمینیست‌های رادیکال اولین قدم برای کسب حقوقی مساوی با مردان، برتر دانستن جنس مؤنث، حذف کلیشه‌های سنتی زنان و حضور آنان در هرم‌های قدرت سیاسی و اجتماعی است. نظریات کارل یونگ و ساندرا بم از روانکاوان بزرگ عصر حاضر نیز دست‌مایه نظریه‌پردازی بسیاری از فمینیست‌های رادیکال قرار گرفت که بر اساس تفکرات این روانکاوان خصوصیات زنانه و مردانه در هر دو جنس وجود دارد و فقط تفاوت در نسبت این خصوصیات است که می‌توان با تعدیل این جنبه‌های روحی در هر انسان، تمایزات جنسیتی را از بین برد.
 
تبلیغات در عرصه بین الملل
عملکرد فمینیست‌ها به گروه یا سازمان خاصی محدود نشده و با تلاش‌های چشمگیر، عرصه فعالیت‌های خود را به صحنه‌های بین‌المللی کشاندند. به طور مثال در سال ۱۹۹۵ در کنفرانس جهانی زن که در پکن برگزار شد، این گروه خواستار حقوق ویژه‌ای برای لزبین‌ها و اعمال حقوق جنسی مصوبه اتحادیه اروپا و تعمیم آن به سطح جهانی بودند. بند آزادی‌های جنسی در سند پکن با مذاکرات و تبادل‌نظر کشور‌های مخالف به تصویب نرسید، اما از سال ۱۹۹۵ تا کنون همچنان به عنوان یک موضوع مهم و پرچالش به آن پرداخته می‌شود.
این کنوانسیون، کشور‌های عضو را برطبق مفاد این سند، ملزم به تغییرات اساسی در قوانین و شرایط موجود کشور‌ها می‌کند، هر چند که این دستورالعمل جدید مغایر سنت، عرف و مذهب آن ممالک باشد. به طور مثال در سال ۱۹۹۹ کمیته سیدا چین را ملزم به قانونی نمودن روسپیگری می‌نماید و روسپیان را کارگران جنسی قلمداد می‌کند که باید مشمول قوانین کار شوند و در همان سال به قرقیزستان اخطار می‌دهد تا لزبینیسم را به رسمیت شناخته و آن را قانونی نماید و حق تحفظ آن کشور را رد می‌کند. این کنوانسیون با حمایت از سازمان‌های غیردولتی طرفدار سقط‌جنین و همجنس‌گرایی، ساختار‌های اجتماعی کشور‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
 
همجنس‌گرایی و نظام سرمایه‌داری
در دوره جدید مسائلی، چون همجنس‌گرایی در غرب نه فقط مذموم نیست، بلکه با تشویق، حمایت و تبلیغ، جمعیت جدیدی برای این هدف ایجاد می‌شود که می‌تواند به عنوان ابزار سیاسی هم مورد استفاده قرار گیرد. همچنین لزبینیسم می‌تواند بخشی از اهداف نظام سرمایه داری را تامین کند. از همین روست که با شعار‌هایی همچون حقوق بشر و دموکراسی این رفتار توجیه می‌شود. در انتخابات دولت و مجلس بسیاری از کشورها، به خصوص کشور‌های آمریکایی و اروپایی موافقت کاندیدا‌ها با همجنس‌گرایی به عنوان حربه‌ی تبلیغاتی استفاده می‌شود که جمعیت‌را برای شرکت در انتخابات به نفع خود تهییج می‌کند.
 
حمایت در سایه نظام سرمایه داری
هلند اولین کشوری بود که ازدواج همجنس‌گرایان را قانونی اعلام نمود و پس از آن سایر کشور‌های اروپایی نظیر بلژیک، دانمارک و فرانسه و در آمریکای شمالی کانادا، ازدواج همجنس‌گرایان را صورت قانونی بخشیدند. در برخی ایالت‌های آمریکا مانند کالیفرنیا، هاوایی و ورمونت نیز همجنس‌گرایی منع قانونی ندارد.
مسئله فرزند در خانواده‌های همجنس‌گرا در آغاز از موضوعات بحث برانگیز در اینگونه روابط بود، امّا سازمان‌ها و جوامع‌حامی آن‌ها برای رفع این معضل از طریق قانونی و علمی اقدامات گسترده‌ای را انجام می‌دهند. در بسیاری از کشور‌ها قوانین حمایتی تصویب شده و اخیراً نیز صنایع نوظهوری، چون تولید وسایل ارضای هر چه بیشتر این قشر و خرید و فروش اسپرم از بانک یا از اشخاص از طریق اینترنت یا از طریق بنگاه‌ها و مؤسسات پزشکی و حامی، به خصوص در مورد همجنس‌گرایان زن رواج یافته است.
صنعت پورنوگرافی نیز در این میان بیشترین استفاده را از این پدیده فمینیستی نموده است، هم‌اینک حدود ۴۰ کانال ماهواره‌ای به پخش شبانه‌روزی فیلم‌های پورنو مبادرت می‌ورزند که به‌طور متوسط ۶ ساعت از این برنامه‌ها به لزبین‌ها اختصاص دارد.
کثرت سایت‌های اینترنتی و مجلات آن‌لاین که به موضوع لزبینیسم می‌پردازند، حاکی از رشد سریع آن در رسانه‌های پیشرفته امروزی است. یکی از سایت‌های مهم تبلیغاتی و رسانه‌ای لزبین‌ها در بررسی آماری تعداد مراجعه کنندگان چنین می‌نویسد: به طور متوسط هر ماه ۵ میلیون بار از صفحات مختلف سایت بازدید می‌شود و حدود ۵۰۰ هزار نفر نیز به طور متوسط در هر ماه به این سایت مراجعه می‌نمایند که میانگین سن آنان ۲۸ سال است.
 
فمنیسم علیه لزبین فمنیسم
جنبش فمینیسم به ویژه فمینیسم رادیکال با القائات خود در جهت حذف و به حاشیه راندن دین، مبارزه با نقش‌های مادری، همسری و. برخورد با سنت‌ها و عرف جوامع، جریانی غیرمنطقی را تحمیل نمود که نه تنها تعریف مشخص و قابل قبولی از جایگاه و منزلت زنان ندارد، بلکه خود باعث ظلمی مضاعف بر زنان گردیده و به شکست حرمت‌ها، از بین رفتن قداست حریم خانواده، تابو شکنی‌های روزافزون اخلاق جمعی و ایجاد خانواده‌های نامتعارف و ناسالم همچون خانواده‌های تک‌سرپرست یـا دو سرپرست تک جنسـی منجر شـده اسـت. تغییـر مفاهیمی چـون حیـا، عفت، خویشتن‌داری و اجتناب از گناه در ساختار فمینیسم سکولار ارزش‌های زنان را چنان خدشه‌دار کرده که در چند سال اخیر بسیاری از نهاد‌های فعال در حیطه زنان و مراکز مطالعاتی و دانشگاهی نابسامانی در وضعیت زنان را هشدار می‌دهند. وندی شالیت از پژوهشگران علوم‌اجتماعی در کتاب خود تحت عنوان بازگشت به عفاف می‌نویسد: «بدیهی است وقتی هر کاری آزاد باشد، آزارجنسی، مزاحمت و تجاوز به عنف هم افزایش پیدا می‌کند. جامعه‌ای که علیه شرم و حیا اعلان جنگ می‌دهد، دشمنی با زنان را آغاز کرده است». سیمون دوبوار نیز که از چهره‌های برجسته جنبش فمینیسم محسوب می‌شود، در کتاب جنس دوّم خود، علیرغم آنکه معتقد است باید زنان را از نقش همسری و مادری رها کرد، امّا عفت و خویشتن‌داری زنان را امری طبیعی و لازم قلمداد می‌کند که ماهیت بیولوژیکی داشته و زنان را محافظت می‌نماید.
دکتر کلودیا شاپمن نیز از فعالین حزب سوسیالیست ملّی آلمان نیز در مطالعات گسترده خود از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳، همجنس‌گرایی را زنگ خطری برای جامعه بشریت دانسته و آن را به شدّت محکوم می‌کند. از نگاه وی همجنس‌گرایی گونه‌ای از رفتار تبعیـض‌آمیز جنسی است که مدل رفتاری آن مانند نازی‌هاست، لزبین‌ها خود را زنان برتر می‌دانند، در حالی که محکوم به فنا و نابودی هستند./سرویس زنان جوان آنلاین- زهرا چیذری
ارسال نظرات