مدیر آموزش و پرورش شهرستان شاهرود در بازدیدهای دورهای از مدارس، از مدارس چند پایه روستاهای بِدشت و سعدآباد شاهرود بازدید گردید.
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش شهرستان شاهرود برای بازدید از مدارس چند پایه روستایی، به دبستانهای علامه محمدتقی جعفری و حلیمه سعدیه بخش مرکزی شاهرود رفت، بازدید هر مدرسهای را میتوان از درِ حیاط آن مدرسه آغاز کرد، با اینکه بازدیدمان سرزده بود، اما حیاط مدرسه تمیز و مرتب است، در حیاط مدرسه ایستاده ایم مدرسه علامه محمد تقی جعفری روستای بدشت، مدرسهای بزرگ و قدیمی است و درختهای کاجش، سی چهل ساله به نظر میآیند و اکنون این مدرسه به آیینهای برای جامعه روستایی خود تبدیل شده است، تصویری از روزگاری که جمعیت روستاها بیشتر بود و اکنون جمعیت خود را به شهرکهای شاهرود داده اند.
وارد سالن میشویم، سالن تازه رنگ شده و تمامی درهای کلاسها عوض شده، نو و جدید هستند، همه چیز بسیار شکیل و تمیز است، اما بچهها کجا هستند؟ کسی داخل دفتر مدرسه نیست! از یکی از کلاسها صدای معلم و بچهها میآید درمی زنیم... خانم طیبه کلاتهای مدیر و آموزگار بچهها در را باز میکند، از دیدن ما خوشحال میشود، ما را به داخل کلاسش دعوت میکند، بچهها ساکت هستند، اما زود خودمانی میشوند آقای موسوی (معاون مدیر کل و مدیر آموزش و پرورش شاهرود) و آقای رضایی (معاون آموزش ابتدایی) با بچهها احوال پرسی میکند.. کلاس مختلط است و شش پایه تحصیلی را هم شامل میشود.. یک کلاس دوازده نفره، که تنها یک شاگرد کلاس اول دارد و پرجمعیتترین پایه آن، سه نفر بیشتر نیست... اطراف خانم کلاتهای پر از وسایل کمک آموزشی است، از او میپرسم چگونه میتوان در یک ساعت، چند کتاب مختلف را تدریس کرد، میگوید تدریس کلاسهای چند پایه، بسیار سخت است، باید زمان محدود کلاس را بین پایهها تقسیم کرد و بعد از آن بچههای پایههای بالاتر نقش معلم را هم برای پایههای پایینتر بازی میکنند و به هم کمک میکنند. در جواب پرسشهای ما، بچهها معلومات خوبی دارند، سرحال هستند و شاد و پرجنب و جوش ... آنها یک خانواده اند ... خانوادهای در مدرسه... و خانم کلاتهای میگوید از این بچهها سیر نمیشوم و دلم برایشان تنگ میشود.
مدرسه اش را مادران دانش آموزان تمیز میکنند، و مرتب به مدرسه اش سر میزنند، شخصیت این معلم بسیار تحسین برانگیز است او، بچهها و خانوادهها همگی مدرسه را به بهترین شکل زنده نگه داشتند.
به روستای سعدآباد و دبستان حلیمه سعدیه میرویم، در که میزنیم درِ مدرسه را بزرگترین دانش آموز مدرسه که پایه ششمی است باز میکند، سلام میکند و مؤدب است او مسئول حیاط مدرسه است و ورود و خروج به مدرسه در دست اوست، خانم مینا صدیق مدیر آموزگار مدرسه به استقبالمان میآید، همه اینجا خونگرم و با محبت هستند ما را به کلاس درسش هدایت میکند، وارد کلاس که میشوی فضای دوستانه و عاطفی اینجا را هم به راحتی میتوان حس کرد آقای موسوی و آقای رضایی از بچهها سؤالهایی را میپرسند...
با اینکه رفت و آمد به روستا برای معلم، هزینهای دارد به اندازه خود حق روستایِ فیش حقوقی شان اما، خانم صدیق نیز میگوید اینجا خانه دوم من است و همیشه با عشق و با اشتیاق به مدرسه میآیم و با اینکه اینترنت در روستا نیست همیشه در خانه کارهای اتوماسیون (نامه نگاری اداری) و سامانههای دانش آموزی را انجام میدهم، من مدرسه ام را دوست دارم.
در پایان باید گفت: این مدارس راه خود را پیدا کرده اند، همه همدل و همراه هستند، و معلمان از آموزش و تجربه بالایی برخوردارند، راهبر آموزشی (معلم راهنما) از مدرسه بازدید میکند و با "مدیرآموزگار" مدرسه مباحث آموزشی را ارزیابی میکنند و والدین هم حضوری تحسین برانگیز دارند و افزون بر آن بسیار جای خوشبختی است که شخصیت معلم آنقدر سالم است که با خیال راحت میتوان تنها کلاس روستا را به آنها سپرد، این بچهها در مدرسه از آرامش، امنیت و آموزش خوب برخوردارند.
گزارش: غلامرضا محروقی
وارد سالن میشویم، سالن تازه رنگ شده و تمامی درهای کلاسها عوض شده، نو و جدید هستند، همه چیز بسیار شکیل و تمیز است، اما بچهها کجا هستند؟ کسی داخل دفتر مدرسه نیست! از یکی از کلاسها صدای معلم و بچهها میآید درمی زنیم... خانم طیبه کلاتهای مدیر و آموزگار بچهها در را باز میکند، از دیدن ما خوشحال میشود، ما را به داخل کلاسش دعوت میکند، بچهها ساکت هستند، اما زود خودمانی میشوند آقای موسوی (معاون مدیر کل و مدیر آموزش و پرورش شاهرود) و آقای رضایی (معاون آموزش ابتدایی) با بچهها احوال پرسی میکند.. کلاس مختلط است و شش پایه تحصیلی را هم شامل میشود.. یک کلاس دوازده نفره، که تنها یک شاگرد کلاس اول دارد و پرجمعیتترین پایه آن، سه نفر بیشتر نیست... اطراف خانم کلاتهای پر از وسایل کمک آموزشی است، از او میپرسم چگونه میتوان در یک ساعت، چند کتاب مختلف را تدریس کرد، میگوید تدریس کلاسهای چند پایه، بسیار سخت است، باید زمان محدود کلاس را بین پایهها تقسیم کرد و بعد از آن بچههای پایههای بالاتر نقش معلم را هم برای پایههای پایینتر بازی میکنند و به هم کمک میکنند. در جواب پرسشهای ما، بچهها معلومات خوبی دارند، سرحال هستند و شاد و پرجنب و جوش ... آنها یک خانواده اند ... خانوادهای در مدرسه... و خانم کلاتهای میگوید از این بچهها سیر نمیشوم و دلم برایشان تنگ میشود.
مدرسه اش را مادران دانش آموزان تمیز میکنند، و مرتب به مدرسه اش سر میزنند، شخصیت این معلم بسیار تحسین برانگیز است او، بچهها و خانوادهها همگی مدرسه را به بهترین شکل زنده نگه داشتند.
به روستای سعدآباد و دبستان حلیمه سعدیه میرویم، در که میزنیم درِ مدرسه را بزرگترین دانش آموز مدرسه که پایه ششمی است باز میکند، سلام میکند و مؤدب است او مسئول حیاط مدرسه است و ورود و خروج به مدرسه در دست اوست، خانم مینا صدیق مدیر آموزگار مدرسه به استقبالمان میآید، همه اینجا خونگرم و با محبت هستند ما را به کلاس درسش هدایت میکند، وارد کلاس که میشوی فضای دوستانه و عاطفی اینجا را هم به راحتی میتوان حس کرد آقای موسوی و آقای رضایی از بچهها سؤالهایی را میپرسند...
با اینکه رفت و آمد به روستا برای معلم، هزینهای دارد به اندازه خود حق روستایِ فیش حقوقی شان اما، خانم صدیق نیز میگوید اینجا خانه دوم من است و همیشه با عشق و با اشتیاق به مدرسه میآیم و با اینکه اینترنت در روستا نیست همیشه در خانه کارهای اتوماسیون (نامه نگاری اداری) و سامانههای دانش آموزی را انجام میدهم، من مدرسه ام را دوست دارم.
در پایان باید گفت: این مدارس راه خود را پیدا کرده اند، همه همدل و همراه هستند، و معلمان از آموزش و تجربه بالایی برخوردارند، راهبر آموزشی (معلم راهنما) از مدرسه بازدید میکند و با "مدیرآموزگار" مدرسه مباحث آموزشی را ارزیابی میکنند و والدین هم حضوری تحسین برانگیز دارند و افزون بر آن بسیار جای خوشبختی است که شخصیت معلم آنقدر سالم است که با خیال راحت میتوان تنها کلاس روستا را به آنها سپرد، این بچهها در مدرسه از آرامش، امنیت و آموزش خوب برخوردارند.
گزارش: غلامرضا محروقی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار