به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل، در طول ۴۰ سال گذشته ما هیچ سالی بدون تحریم آمریکا زندگی نکردهایم؛ هرچند این موضوع در مقاطعی از شدت و ضعف برخوردار بوده، اما آمریکا نه تنها خود بلکه همواره متحدان غربی و منطقهای خود را جهت زیر فشار قرار دادن ایران ترغیب، تشویق یا تهدید کرده و در این بین تغییر دولتها نقش چندانی در کاهش و تعدیل دشمنی و نوع آن با ایران نداشتهاند بلکه تاکتیکها معمولا تفاوت داشته است.
همراستا با این اوضاع، جریان لیبرال داخلی هم همواره تلاش داشته است غرب را به عنوان اسطوره پیشرفت و رفاه معرفی کرده و افکار عمومی را برای ایجاد رابطه تنگاتنگ و به نوعی سپردن سرنوشت کشور به تصمیمات سردمداران غربی هدایت نماید.
عامل اصلی عدم اقدام عریان این جریان داخلی (بیش از آنچه تجربه شده است)، روحیه مقاومت و استکبارستیزی ملت ایران بوده است و جریان لیبرال با نگاه به تجربه گذشته و تجارب دهههای اخیر از اینکه بینش این مردم را به سمت غرب سوق دهد بیم دارد لذا برنامه استحاله مطرح میشود تا ابتدا آن روحیه مقاومت و استکبارستیزی تاریخی ملت ایران که برگرفته از آموزههای اسلامی است، تضعیف شده و از بین برود و سپس امکان سپردن سرنوشت ملت به غرب تسهیل گردد.
امروز نشانههای افول آمریکا هویداست؛ تصمیم اروپایی ها برای ایجاد خط مالی مستقل از دلار یا طرح ایده تشکیل ارتش واحد اروپایی با وجود ناتو و یا تصمیم کشورهای اسلامی و منطقه ای برای مراوده اقتصادی بر مبنای پول ملی و بحران در داخل آمریکا همه نشان از این افول است.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی آنهایی که از قطار انقلاب مردم پیاده شده اند به نوعی دلدادگان به غرب و آنهایی بودند که تحت تاثیر اندیشه های غربی و هیمنه پوشالی آمریکا و غرب از ادامه مسیر انقلاب ناامید شدند.
تجربه نشان داده است در بزنگاه های مختلف، غرور ملی ایرانیان هرگز اجازه تحقیر شدن در برابر بیگانگان را نمی دهد ایرانیان در مقایسه با جوامع دیگر در حق خواهی، استقلال طلبی و ایستادگی در برابر زور دارای سابقه تاریخی هستند.
ملت ایران به جای «تعاملی» که معمولا با بده و بستان همراه است همواره علاقمند بوده تا در یک فهم مشترک در «تفاهم» با دنیا زندگی کند فهم مشترک از منافع، محدودیتها و استعدادها. هرگونه طرح سازش و کنار گذاشتن ظرفیت ها، تاریخ و استعداد ملت ها و کشورها از سوی هرجریانی، واکنش شدید مردم را بر خواهد داشت. مردم اعتقاد دارند که زمینه شکوفایی استعدادهای آنها باید فراهم شود و هرگونه روابط بین المللی هم باید در همین راستا طراحی و تدوین شود.
دوران سلطه و هژمونی غرب و قدرت های بزرگ به پایان رسیده است. بسیاری از این دولت ها بهرغم برخورداری از امکانات گسترده در مهار و مدیریت بحران های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود عاجز مانده اند و این موضوعی روشن و آشکار است.
جمهوری اسلامی در طول حیات چهل ساله خود اثبات کرده است که در راستای صلح جهانی، مدیریت مطلوب جهان و منطقه و احترام به استعدادها و توانایی های ملت ها، اهل گفتگو و تفاهم است اما می توان ادعا کرد در هیچ کشوری سازش با استکباری که هدفی جز سلطه و یغماگری و فرصت طلبی منفعت جویانه را دنبال نمی کند، نتیجه ای به نفع ملت ها نداشته و تحقیر و تضعیف عاید کشورها کرده است البته این مساله با موضوع مهم گفتگو برای دستیابی به راه حل هایی بر مبنای عزت و مصلحت ملت ها و کشورها منافاتی ندارد اما آنچه غرب و آمریکا از مذاکره به جهانیان القا کرده و مردم کشورها دریافت داشته اند، برون دادی به نفع ملت ها نداشته است.
جریان لیبرال داخلی باید با بازمطالعه روابط بین دولت ها و ملت ها و جریان سلطه گری، به شعار در انقلاب که در فاز جهانی شدن است بازگردند و از خیانت تاریخی در انحراف افکار عمومی دست بردارند.
جریان سازش در داخل کشور، پرورشیافتگان مکتب وادادگی و سرسپردگی و عافیت طلبی هستند که میخواهند سرنوشت ملت ایران را مجددا به دست آمریکا و غرب بسپارند.
این یک واقعیت است که علیرغم شعارهای فریبنده آمریکا و غرب هیچگاه از دموکراسی به مفهوم تعیین سرنوشت ملت ها توسط خودآنها حمایت واقعی نکرده اند این در درون این کشورها که دایره انتخاب مردمی را به دو حزب محدود کرده اند آشکار است تا حمایت از دولت های مستبد و دیکتاتور منطقه که تجربه یک انتخابات را هم در کارنامه خود ندارند. این یک واقعیت است که آمریکا و غرب از اینکه مردم ایران در خصوص سرنوشت خود تصمیم می گیرند را بر نمی تابد و جریان سازش باید دامن خود را از اتهام «عامل بیگانه بودن» برچیده و تطهیر نمایند.
شهرام محمدی؛ روزنامه نگار و مدرس دانشگاه