خبرهای داغ:
رمان «فقط یک داستان» نوشته جولیان بارنز با ترجمه سهیل سمی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۹۰۸۹۵۷۵
|
۱۰ دی ۱۳۹۷ - ۰۷:۰۴

به گزارش خبرگزاری بسیج، رمان «فقط یک داستان» ننوشته جولیان بارنز به تازگی با ترجمه سهیل سمی توسط نشر نو منتشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که این ناشر چاپ می‌کند. نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است.

«فقط یک داستان» جدیدترین اثر این نویسنده است. جولین بارنز تا به حال، ۱۳ رمان نوشته و با رمان «هیاهوی زمان» در ایران شناخته می‌شود که چند سال پیش رقابتی بین ناشران برای چاپ ترجمه‌های مختلف از آن به وجود آمده بود. این نویسنده در سال ۲۰۱۷ نشان شوالیه هنر و ادب را از رئیس‌جمهور فرانسه دریافت کرد. علاوه «هیاهوی زمان»، «حس یک پایان» هم از این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شده است.

داستانِ رمان «فقط یک داستان» درباره پیامدهای عشقِ نخستین است. شخصیت اصلی این رمان با نام پُل رابرت درباره عشق نخستین اطلاعات دقیقی ندارد و نمی‌داند که پیامدهای چنین پدیده‌ای همیشگی هستند. پل در ۱۹ سالگی به این می‌بالد که رابطه‌ عاشقانه‌اش با سنت‌های رایج اجتماعی در تضاد است. اما هرچه سنش بالاتر می‌رود، عشق چیزهایی بر او تحمیل می‌کند که اصلا پیش‌بینی‌شان نمی‌کرده است...

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

جمله بدبینانه جُون در قلب و ذهنم حک شده بود: «خب، حالا همین اول کار، بابت پول چیکار می‌کنی؟» با در نظر گرفتن این موضوع که برای این مسئله هیچ اهمیتی قائل نبودم،‌ می‌توانستم با پول سوزان روزگار را بگذرانم؛ اما چون قرار بود پیوند ما یک عمر ادامه داشته باشد، پذیرفتم که از یک‌جایی به‌بعد به‌جای این که او مرا تامین کند، من بایست تامینش کنم. البته نمی‌دانستم که او چقدر پول دارد. هیچ‌وقت در مورد وضع مالی خانواده مکلود، یا این که آیا سوزان عمه پولداری دارد که، آسان و بی‌دردسر، کل دارایی‌اش را برای او به ارث بگذارد سوالی از او نپرسیدم.

بنابراین، تصمیم گرفتم مشاور حقوقی بشوم. در مورد شخص خودم هیچ جاه‌طلبی بلندپروازانه‌ای نداشتم. جاه‌طلبی‌های بلندپروازانه‌ام همگی در عرصه عشق بود. اما به‌دلیل داشتن ذهن منظم و قابلیت ذاتی‌ام در موثر واقع شدن و کاربر بودن به فکر حقوق و قانون افتادم؛ و البته هر جامعه‌ای به‌ وکیل نیاز دارد، ندارد؟ یادم هست که زمانی در جمع دوستان خانمی بود که نظریه‌اش را در مورد ازدواج برایم شرح داد: این که ازدواج چیزی‌ست که باید «با سبک و سنگین کردن شرایط به او تن داد و از اون بیرون زد.» این تصور ممکن است آبستن بدبینی یا عمل‌گرایی‌ای ناامیدکننده باشد، اما این‌طور نبود. آن زن عاشق شوهرش بود، و «بیرون زدن» از ازدواج به‌معنای خیانت به همسر نبود.

این جمله فقط تائید نحوه کارکرد ازدواج برای آن زن بود: به‌عنوان ستونی استوار و قابل اتکا در زندگی، به‌عنوان چیزی که نم‌نمک با آن پیش می‌رفتید تا وقتی که «تن‌دادن» کامل به آن ضروری می‌شد، برای مساعدت، نمودهای عشق و باقی ماجرا. این رویکرد را درک می‌کردم. طلبِ چیزی بیش از آن که طبع و سرشتِ آدم می‌طلبد یا امکانش را فراهم می‌آورد بی‌معناست. اما آن‌قدری که من زندگی‌ام را در آن دوره درک می‌کردم، باید بگویم که نیازمند معادله‌ای عکس این بودم. کار کردن همان چیزی بود که نم‌نمک با آن پیش می‌رفتم، و عشق کل زندگی‌ام بود.

این کتاب با ۲۸۵ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۲ هزار تومان منتشر شده است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها