خبرهای داغ:
دموکراسی‏ لیبرال این توهم را ایجاد می‏‌کند که همه افراد با یکدیگر برابرند و قدرتی یکسان با یکدیگر دارند.
کد خبر: ۹۰۸۹۷۳۹
|
۱۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۶

به گزارش خبرگزاری بسیج، از نظر آلتوسر، دولت مدرن ـ در غرب ـ نوعی از شکل‏‌بندی حکومتی است که‏ همراه سرمایه‌‏داری متولد شد. هر دولتی در غرب توسط شیوه تولید سرمایه‌‏داری تعیین‌شده و به‏ منظور محافظت از منافع آن شکل گرفته است. این مسئله‏ که مفهوم ملت‏‌ها به عنوان واحدهایی مجزا با سرمایه‌‏داری‏ متناظر است. به لحاظ تاریخی درست است. همچنین امکان‏ دارد که دموکراسی به عنوان یک ایدئولوژی و یا شکلی از حکومت نیز با سرمایه‌‏داری متناظر باشد؛ چرا که دموکراسی‏ لیبرال این توهم را ایجاد می‏‌کند که همه افراد با یکدیگر برابرند و قدرتی یکسان با یکدیگر دارند (و در نتیجه بر روابط استثمارگرانه اقتصادی نقاب می‌‏افکند).

 


آلتوسر به دو مکانیزم عمده اشاره می‏‌کند که تضمین‏ می‏‌کنند مردمی که تحت حاکمیت دولت‌ سرمایه‌داری‌‏اند مطابق با قوانین‏ آن دولت عمل کنند؛ نخستین مکانیزم را آلتوسر دستگاه‏‌های‏ سرکوب دولتی می‏‌نامد (RSAs) که مانند پلیس، دادگاه‏ها و زندان، مستقیما به اعمال زور جهت انطباق رفتار مردم با قوانین می‌‏پردازند. مشخصاً این دولت لیبرال است که از طریق این دستگاه‏‌ها افراد را وادار می‌‏کند تا به گونه‌‏ای معین رفتار کنند. اما مکانیزم دومی که‏ آلتوسر بررسی می‏‌کند برای مطالعات ادبی اهمیت بیشتری‏ دارد. او آن‌را دستگاه‏های ایدئولوژیک دولت سرمایه‌داری می‏‌نامد (ISAs).

نهادهایی وجود دارند که ایدئولوژی‌‏هایی تولید می‌‏کنند که‏ ما به مثابه افراد (و گروه‏‌ها) آن‏ها را درونی می‏‌کنیم و مطابق‏ آن‏ها عمل می‏‌کنیم. دستگاه‏‌های ایدئولوژیک دولت سرمایه‌داری شامل‏ مدارس، مذاهب، خانواده، نظام حقوقی، سیاست، هنر، ورزش‏ و غیره می‏‌شوند. این سازمان‌‏ها نظام‌‏هایی از عقاید و ارزش‏‌ها تولید می‌‏کنند که افراد به مثابه شهروندان به آن‏ها باور دارند‏ (یا منکر آن‏ها هستند). همین مسئله است که آلتوسر آن را مورد تحلیل قرار می‌‏دهد و می‌پرسد افراد چگونه ایدئولوژی‏‌هایی را که این‏ دستگاهها خلق می‏‌کنند، درونی کرده و به آن‏ها باور پیدا می‏‌کنند؟ (و در نتیجه در نظام سرمایه‌‏داری به غلط خود را سوژه‏‌هایی غیربیگانه می‏‌پندارند).

ما می‏‌توانیم درباره ایدئولوژی‏‌های‏ متعددی نظیر ایدئولوژی مسیحی، ایدئولوژی دموکراتیک، ایدئولوژی فمینیستی و موارد دیگر سخن بگوییم. اما ایدئولوژی، ساختاری است. آلتوسر می‌‏گوید که ایدئولوژی یک‏ ساختار است و در نتیجه ابدی است. یعنی باید به صورت‏ همزمان مورد مطالعه قرار گیرد. دلیل آن‏‌که آلتوسر اعلام‏ می‏‌کند ایدئولوژی تاریخ ندارد همین مسئله است. او مفهوم‏ ایدئولوژی به عنوان ساختار را از این اندیشه مارکسیستی‏ استنتاج می‏‌کند که ایدئولوژی را بخشی از روبنا می‌‏داند، اما او ساختار ایدئولوژی را با مفهوم ناخودآگاه فروید و لکان پیوند می‏‌دهد.

از آن‏جا که ایدئولوژی یک ساختار است. محتواهای‏ آن می‏‌توانند تغییر کنند. می‏‌توان آن را با هر چیزی پر کرد، اما فرم آن، همچون ساختار ناخودآگاه، همیشه یکسان باقی‏ می‏‌ماند. همچنین، ایدئولوژی سرمایه‌داری ناخودآگاهانه فعالیت می‌‏کند. ایدئولوژی نیز مانند زبان، نظام و یا ساختاری است که ما در آن زندگی می‏‌کنیم و با ما سخن می‏‌گوید، اما ما را دچار این توهم می‏‌کند که گویی ما آن را در اختیار خود داریم، یا می‌‏توانیم آزادانه اعتقادات خود را انتخاب کنیم، با دلایل‏ فراوانی می‏‌توانیم برای اعتقادات خود ذکر کنیم. 

مارکسیسم اصالتاً ایدئولوژی را به عنوان بازنمایی کاذب‏ روابط انسان‌ها با شرایط واقعی‏شان صورت‌‏بندی کرده است. برای مثال شرایط واقعی من به عنوان یک استاد دانشگاه، شرایط یک کارگر فرهنگی است. به من برای انجام کار فکری‌‏ام در تدریس، حقوق پرداخت می‌‏شود. حقوق من‏ حتی نزدیک به حقوق یک پزشک، وکیل، ستاره سینما و یا قهرمانان ورزشی نیست. آنچه که می‌‏تواند استثمار مرا یا شرایط اقتصادی واقعی مرا آشکار کند در نقاب یک‏ ایدئولوژی پوشیده شده است ـ این‏که تدریس و استاد دانشگاه‌بودن یا روحانی‌بودن یک ارزش والای اجتماعی و اخلاقی است. [من به خودم می‌‏گویم‏] درست است که موقعیت من به‏ لحاظ اقتصادی خوب نیست، اما در عوض پاداش تدریس‏ یا تبلیغ معنوی است و این ‏که من احترام و منزلت اجتماعی به دست‏ می‏‌آورم (به جای پول). این یک مفهوم از ایدئولوژی است (البته اگر یک فرد روحانی یا مدرس برای رضای خدا تدریس یا تبلیغ کند، دیگر دچار ایدئولوژی سرمایه‌داری نشده است).

آلتوسر می‏‌گوید که درست برعکس، ایدئولوژی من یک‏ توهم است. درنتیجه من فکر می‏‌کنم‏ خوشحالم چون در یک کارخانه کار نمی‌‏کنم، می‌‏اندیشم که‏ از کارگران کارخانه باهوش‏‌ترم؛ چرا که فکر می‏‌کنم کارگران‏ کارخانه چندان باهوش نیستند، در غیر این صورت در کارخانه کار نمی‌‏کردند. روابط تولید در اینجا بر این فرض‏ متکی است که کارگران کارخانه فاقد تحصیلات هستند (این روابط تولید روابطی را میان شغل و تحصیلات ساختار داده است). رابطه من با این روابطه تولید احساس برتری‏ به آن دارد. این آن چیزی است که آلتوسر آن را ایدئولوژی‏ می‏‌داند.


(در نگارش این متن از کتاب «ماشین‌های ایدئولوژی» نوشته مری کلیگز و ترجمه وحید ولی‏‌زاده استفاده شده است.)

ارسال نظرات
پر بیننده ها