باوجود پیشرفت‌های چشمگیر قشم در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، همچنان بانوانی هستند که برای معیشت خود باید بساط دست‌فروشی پهن کنند.
کد خبر: ۹۰۸۹۹۶۰
|
۲۵ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۲

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج  هرمزگان؛ قدم زدن در شهری بلندآوازه که به‌سوی جهانی‌شدن پیش می‌رود، قطعاً باید لذت‌بخش و روح‌نواز باشد. این تصور اکثر مردم از جزیره قشم است. اگر از مسیر انصاف خارج نشویم، بخش بزرگی از این رؤیا نیز در عمل تحقق‌یافته و قشم در مقایسه با سایر نقاط هرمزگان، به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیشرفتی محسوس دارد.

اما حکایت قشم، ضرب‌المثل آن نعل‌بندی است که می‌گویند «به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی اسبی افتاد، به خاطر اسبی سواری افتاد، به خاطر سواری جنگی شکست خورد، به خاطر شکستی مملکتی نابود شد و همه این‌ها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود».

اقشار ضعیف جامعه همان نعل‌بندانی هستند که اقدامات به‌ظاهر بی‌ارزش آنان می‌تواند بزرگ‌ترین تأثیرها را داشته باشند. بنابراین، پیشرفت واقعی و پایدار یک جامعه زمانی تحقق می‌یابد که قشر مستضعف آن جامعه در کانون توجه بزرگ‌مردان قرار گیرند؛ مشکلات آنان برطرف و زمینه مناسب برای ارائه بهترین عملکردشان مهیا شود. آنچه روح را به درد می آ‌ورد، پیشرفت‌ها را کمرنگ و شیرینی روح‌نواز جزیره را به کام مردم و گردشگران تلخ می‌کند، وجود زنان دست‌فروشی است که به‌اجبار برای معیشت و بقای خود و خانواده‌ می‌جنگند.

لیلا، نام بانویی قشمی است که برای امرارمعاش خود به‌ناچار باید دست‌فروشی کند. این بانوی قشمی که حدود ۴۰ سال سن دارد، می‌گوید: همسرم به علت اعتیاد از تأمین مخارج خانواده بازمانده و من برای ادامه زندگی و تأمین هزینه تحصیل سه دختر نوجوانم، راهی جز دست‌فروشی پیش‌رو ندارم.

وی اضافه می‌کند: در قید حیات بودن همسرم سبب شده از خدمات نهادهای حمایتی محروم باشم و تنها انتظاری که از مسؤولان دارم این است که اگر توان ایجاد محیطی برای کسب درآمدم را ندارند، حداقل مانعی ایجاد نکنند.

روی سخن این بانوی قشمی با مأموران رفع سد معبر است؛ و ناگفته پیداست که آنان، مامور هستند و معذور.

صدیقه، بانوی دیگری است که زندانی بودن همسر، اجاره منزل و معاش خانه را عامل دست‌فروشی خود بیان کرده، ادامه می‌دهد: امید ما به خداست و دل‌بسته نظام و رهبری هستیم؛ حمایت‌هایی وجود دارد اما هزینه‌های زندگی را تأمین نمی‌کند؛ سفره که خالی باشد باید نگاه مردم و القای حس بدبختی و ترحم ناشی از آن را تحمل کرد.

زهرا نیز اضافه می‌کند: پسر خردسالم از آسم رنج می‌برد و همسرم به خاطر بیماری توان کار کردن ندارد؛ این است که با ۳۷ سال سن باید بساط خرده‌فروشی پهن کنم؛ هرچه نباشد لقمه حلال به خانه می‌برم که از گدایی و سرقت بهتر است.

وجود این قشر در جامعه که آمار آن رو به گسترش است، به معنای زیرسؤال بردن خدمات نهادهای حمایتی نظیر کمیته امداد، بهزیستی و موسسه‌های خیریه نیست. بلکه بیانگر آن است که باوجود اقدامات این نهادها همچنان معیشت و اقتصاد قشر مستضعف جامعه تأمین نمی‌شود.

بسیاری از شیر زنان خطه خلیج‌فارس از قوانین حمایتی موجود اطلاعی ندارند و راهگشای بسیاری از آنان نیز تلطیف و اصلاح قوانین است.

سالروز شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس شورای اسلامی(دهم آذرماه) فرصتی مغتنم برای نگاه به منش آن شهید بزرگوار است. شهیدی که محور قرار دادن آسایش مردم و برنامه‌ریزی برای رفع مشکلات آنان از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی او بود. امروزه تجلی یافتن روحیه مردم‌داری در نمایندگان ملت می‌تواند بسیاری از مشکلات پیش روی جامعه مستضعف را حل کند.

اطلاع‌رسانی، تبیین، دریافت بازخورد و به‌روزرسانی قوانین، اهمیتی برابر و حتی فراتر از تصویب آن‌ها دارد و نیاز است عصاره ملت در مجلس شورای اسلامی این مهم را بیش‌ازپیش مدنظر قرار دهند.

علیرغم این‌که اصلاح قوانین بسیار راهگشا است اما نمی‌توان در انتظار طی شدن روند طولانی تغییر و یا تصویب قوانین جدید باقی ماند. جامعه نیازمند اقدامی اساسی است و شاید همین امروز نیز دیر باشد.

قدری که عمیق شویم، آثار ناپسند فرهنگی، اجتماعی و امنیتی(امنیت روانی) آن هم‌اکنون در شهر خودنمایی می‌کند. انسجام و یکپارچگی مردم و مسؤولان همان نسخه‌ای است که امروزه باید برای حل مشکلات قشر مستضعف جامعه پیچید پیش از آن‌که معضلات این قشر، طومار پیشرفت‌های جزیره را در هم بپیچد.

عمل به معارف اسلامی نظیر توجه به همسایگان ازجمله اقدامات مردمی است و مسؤولان نیز می‌توانند از ظرفیت‌های موجود، همانند وجود فعالان اقتصادی و قرارگیری در آستانه فصل گردشگرپذیری جزیره برای حل این معضل استفاده کنند.

قصه آنجا تلخ‌تر می‌شود که تجربه و ترس حاصل از کارشکنی‌ها و ایجاد مشکل به‌جای تلاش برای حل آن، جرأت حضور در قاب دوربین عکاسان برای انعکاس مشکلات را از دست‌فروشان می‌رباید. ترجیح می‌دهند تنها به قلم‌ها اعتماد کنند و اجازه عکس‌برداری نمی‌دهند. امید است این نوشته اگر باری از دوش آنان برنمی‌دارد، بر رنج شانه‌هایشان نیفزاید.

 

ارسال نظرات